در زمان حمله اعراب به ایران در نزدیکی شهر شوشتر جنگ سختی میان ایرانیان به فرماندهی هرمزان و اعراب درگرفت که ایرانیان شکست خوردند و به داخل شهر پناه بردند و دروازه های شهر را بستند بنابراین اعراب نتوانستند به داخل شهر نفوذ کنند مدتی گذشت ولی براثر خیانت یک ایرانی دروازه های شهر به روی اعراب باز شد و ایرانیان دوباره شکست خوردند و هرمزان فرمانده ایرانی به اسارت گرفته شد و اورا به مدینه فرستادند و به مسجد مدینه بردند هرمزان پرسید پس خلیه شما کجاست؟ عمر را به او نشان دادند که گوشه ای از مسجد خوابیده بود عمر ازخواب بیدار شد .هرمزان را شناخت و خواست او را بکشد هرمزان آب خواست وقتی که آب آوردند در نوشیدن آن درنگ کرد عمر علت آن را پرسید هرمزان گفت می ترسم در هنگام نوشیدن آب مرا بکشی؟ عمر قول داد تا پیش از نوشیدن آب اورا نکشد هرمزان آب را روی زمین ریخت عمر خشمگین شد و شمشیرش را کشید ولی همراهانش قولش را به او یادآوری کردند و عمر شمشیرش را غلاف کرد به این ترتیب هرمزان از مرگ رهایی یافت و عمر از کشتن او صرف نظر کرد و این باعث به وجود آمدن روش و سنتی شد که با ریختن آب بر زمین یعنی زندگی دوباره به شخصی داده می شود تا مسافر برود و سالم بماند..
این فرهنگ ایرانیه و در بین اعراب معمول نبوده و اولین بار توسط خوده ایرانیها وارد اداب و رسومشون شد وقتی هرمزان در نوشیدن اب درنگ میکنه و خوردن اب طول میکشه عمر علت این درنگ را میپرسه و هرمزان هم ترس از کشته شدن هنگام خوردن اب را دلیل درنگ کردن ذکر میکنه:
((عمر قول داد تا او آب را ننوشد، كشته نخواهد شد. پس از اینكه هرمزان از عمر این قول را گرفت، کیاست به خرج داد و هوش و ذکاوت ایرانی را به رخ بلاهت عرب کشید و در اقدامی زیرکانه و هوشمندانه آب در دستش را با کاسه آن بر زمین انداخت و آن آب روی زمین ریخت. عمرهم که دید مغلوب هوش و فراست و نکته سنجی و کیاست و سیاست ایرانیان شده به ناچار به قول خود وفا كرد و از كشتن او درگذشت. ))
این باعث بوجود آمدن فلسفه ای شد که با ریختن آب بر زمین، یعنی زندگی دوباره به شخصی داده می شود تا مسافر برود و سالم بماند...
(۳-۴-۱۳۹۲ ۰۶:۵۵ عصر)یسنا نوشته شده توسط: افرین شادی جان درست حدس زدی این فرهنگ ایرانیه و در بین اعراب معمول نبوده و اولین بار توسط خوده ایرانیها وارد اداب و رسومشون شد وقتی هرمزان در نوشیدن اب درنگ میکنه و خوردن اب طول میکشه عمر علت این درنگ را میپرسه و هرمزان هم ترس از کشته شدن هنگام خوردن اب را دلیل درنگ کردن ذکر میکنه:
((عمر قول داد تا او آب را ننوشد، كشته نخواهد شد. پس از اینكه هرمزان از عمر این قول را گرفت، کیاست به خرج داد و هوش و ذکاوت ایرانی را به رخ بلاهت عرب کشید و در اقدامی زیرکانه و هوشمندانه آب در دستش را با کاسه آن بر زمین انداخت و آن آب روی زمین ریخت. عمرهم که دید مغلوب هوش و فراست و نکته سنجی و کیاست و سیاست ایرانیان شده به ناچار به قول خود وفا كرد و از كشتن او درگذشت. ))
این باعث بوجود آمدن فلسفه ای شد که با ریختن آب بر زمین، یعنی زندگی دوباره به شخصی داده می شود تا مسافر برود و سالم بماند...
منم باشماها موافقم این ضرب المثل ایرانی ربطی به عربهانداره چون ایرانیها خیلی خلاق بودن ازهمون قدیم وبرای هراتفاقی یه ضرب المثلی میساختن که مربوط به اعتقاداتشون بود ممنونم اجی یسنا
ممنون بچه ها
خوب من باهوش نیستم دیگه
ولی نه من باهوشم
یه سوال انحرافی پرسیدم ببینم کی باهوشه و مطلب رو گرفته
اگر من اون سوال رو نمیپرسیدم شما به جنب و جوش نمیافتادین
(۴-۴-۱۳۹۲ ۰۵:۴۲ صبح)سارینا خانم نوشته شده توسط: ممنون بچه ها
خوب من باهوش نیستم دیگه
ولی نه من باهوشم
یه سوال انحرافی پرسیدم ببینم کی باهوشه و مطلب رو گرفته
اگر من اون سوال رو نمیپرسیدم شما به جنب و جوش نمیافتادین