زادروز
۲ آذر ۱۳۱۲
ایران، سبزوار، کاهک
درگذشت ۲۹ خرداد ۱۳۵۶
انگلستان، ساوتهمپتون
آرامگاه سوریه، دمشق
تحصیلات کارشناسی ادبیات فارسی و دکترای تاریخ
از دانشگاه مشهد و سوربن
پیشه نویسنده، جامعهشناس، تاریخشناس، پژوهشگر دینی
سالهای فعالیت ۱۳۳۱–۱۳۵۶
فهرست
لقب معلم انقلاب
دین اسلام، تشیع
آثار فهرست آثار شریعتی
همسر پوران شریعترضوی
فرزندان احسان، سوسن، سارا، مونا
والدین محمدتقی شریعتی زهرا امینی
علی شریعتی
علی شریعتی مزینانی، مشهور به دکتر علی شریعتی [۵] [۶] (۲ آذر ۱۳۱۲، روستای کاهک، سبزوار – ۲۹ خرداد ۱۳۵۶، ساوتهمپتون، انگلیس) نویسنده، جامعهشناس، تاریخشناس[۱][۷]، پژوهشگر دینی اهل ایران، از مبارزان و فعالان مذهبی و سیاسی و از نظریهپردازان انقلاب اسلامی ایران بود[۱]، که در سن چهل و چهارسالگی بهصورت مشکوکی در انگلستان درگذشت، و هماکنون آرامگاه وی در مکانی نزد مقبره حضرت زینب کبری در دمشق سوریه است (گردآوری : انجمن ناجی)
شریعتی علاوه بر شهرت زیادش برای سهم داشتن در انقلاب ایران، دلیل دیگر شهرتش کارنامه فعالیتهای اوست که برای احیای مذهب و سنت در جامعه و بیدادگری نسبت به سلطنت وقت داشته است (گردآوری : انجمن ناجی) شریعتی را در ادبیات معاصر معلم شهید مینامند. و از زمان انقلاب تاکنون یادبودهای زیادی یه یاد او برگزار و اجرا کردهاند. و از آن زمان نقدها و تجلیلهای زیادی پیرامون آثار، آراء و تاثیراتی که او بر چند دههٔ معاصر ایران گذاشته وجود دارد.
زندگی
کودکی
علی شریعتی در دوم آذر سال ۱۳۱۲ در روستای کاهک در کویر مزینان در نزدیکی سبزوار زاده شد. پدر پدربزرگش، ملا قربانعلی معروف به آخوند حکیم، مردی فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا و مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده حاج ملا هادی سبزواری محسوب میشد. ملاقربانعلی چهار فرزند به نامهای محمود، احمد، حسن و حسین داشت. محمود که به هنگام مرگ پدر، به تحصیل علوم قدیمه مشغول بود، با اصرار مردم مزینان به آنجا آمد تا پیشنماز مسجد و مدرس حوزه علمیه باشد. او تا پایان عمر خود در مزینان ماند و چهار فرزند به نامهای معصومه، قربانعلی، محمدتقی و آقامیرزا محمد از خود بهجا گذاشت. محمد تقی شریعتی در سال ۱۳۱۱ با دختری روستایی از اهالی کاهک به نام زهرا امینی ازدواج کرد و اولین فرزند آنها، علی شریعتی بود.[۸]
شریعتی تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان ابن یمین در مشهد در سال ۱۳۱۹ آغاز کرد، اما به دلیل بحرانی شدن اوضاع کشور در سال ۱۳۲۰، محمدتقی شریعتی مجبور شد خانوادهاش را به ده بفرستد و بنابراین وقفه کوتاهی در تحصیلات شریعتی ایجاد شد. پس از آن، شریعتی به همان دبستان برگشت و تحصیل را ادامه داد.[۸]
نوجوانی و جوانی
علی شریعتی در جوانی
شریعتی در سال ۱۳۲۵ وارد دبیرستان فردوسی مشهد شد. او پس از اتمام سیکل اول دبیرستان در سن شانزده سالگی، با هدف ادامه تحصیل وارد دانشسرای مقدماتی شد. وی در سال ۱۳۳۴ به دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد وارد گشت و رشته ادبیات فارسی را برگزید. وجود تفکر خلاق باعث شد که شریعتی در طول دوران تحصیل در دانشکده ادبیات به انتشار آثاری چون: ترجمه ابوذر غفاری ، ترجمه نیایش اثر الکسیس کارل و یک رشته مقالههای تحقیقی در این زمینه همت گمارد. البته شریعتی ترجیح میداد به هر طریق تحصیلات عالیه را بدون وقفه ادامه دهد، اما پدرش تأکید داشت که وارد دانشسرا شود که شاید علت اصلی آن وضع اقتصادی خانواده بود..[۸] در تاریخ ۲۴ تیر ۱۳۳۷ با پوران شریعترضوی همکلاسیش ازدواج کرد.[۹]
شریعتی تحصیلات دانشگاهی خود را در مشهد گذراند و پس از دریافت لیسانس در رشته ادبیات فارسی به علت شاگرد اول شدنش برای ادامه تحصیل به فرانسه فرستاده شد تا تحصیلات عالی خود را در مقطع دکتری در دانشگاه سوربن فرانسه و در رشته ادبیات ادامه دهد. وی در آنجا به تحصیل علومی چون جامعهشناسی، مبانی علم تاریخ، تاریخ و فرهنگ اسلامی پرداخت و با اساتید بزرگی چون لویی ماسینیون، جورج گورویچ و سارتر و... آشنا شد. در سال ۱۳۴۳ به ایران بازگشت و در مرز دستگیر شد. حکم دستگیری وی از سوی ساواک بود و متعلق به دو سال پیش یعنی در هنگام خروج از ایران که به همان دلیل معلق مانده بود و در عین حال لازمالاجرا بود. بعد از بازداشت به زندان قزلقلعه در تهران منتقل شد. اوایل شهریور همان سال بعد از آزادی به مشهد برگشت[۹]
تحصیل در دانشگاه سوربن
علی شریعتی در بین سالهای ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۴ در فرانسه زندگی میکرد. او در سال ۱۹۶۳ تز دکترایش را در ۱۵۵ صفحه به زبان فرانسه و با عنوان «فضائل بلخ» ارائه کرد. تز او در واقع ترجمهای بود از بخش سوم یک کتاب قرن سیزدهم میلادی از صفیالدین بلخی. تز دکترای شریعتی زیر نظر ژیلبر لازار نوشته شده بود. او توانست با کمترین نمره ممکن که فقط برای قبولی کافی است مدرک خودش را بگیرد. برخی به اشتباه نوشتهاند که او مدرک دکترایش را در جامعهشناسی یا تاریخ ادیان یا هر دو گرفتهاست (گردآوری : انجمن ناجی) برخی نیز با توجه به تز دکترایش استدلال میکنند که مدرک دکترای او در زمینه فیلولوژی است (گردآوری : انجمن ناجی) عنوان رسمی مدرک او «تاریخ اسلام در قرون وسطی» بود. سفارت ایران در پاریس مدرک او را به عنوان مدرک دکترا در ادبیات به رسمیت شناخت.[۱۰]
زندگی مخفیانه و مرگ
شریعتی از آبان ماه ۱۳۵۱ تا تیر ماه ۱۳۵۲ به زندگی مخفی خود روی آورد. ساواک به دنبال او بود و از تعطیلی حسینیه ارشاد به بعد، متن سخنرانیهای شریعتی با اسم مستعار به چاپ میرسید. در تیر ماه ۱۳۵۲، ساواک پدر علی شریعتی و بعد برادر خانم وی را به گروگان گرفت و به زندان اوين برد تا شریعتی به ناچار خود را معرفى كند. بعد از آن روز به مدت ۱۸ ماه به انفرادی رفت و پس از آن آزاد شد زیرا شاه به دليل فشارهاى بینالمللی و درخواست وزير فرهنگ الجزاير دريافت كه نگه داشتن شريعتى در زندان بيش از آزادى او ميتواند به شهرت و محبوبيت او بيافزايد.[۱۱] اسارت درازمدت در سلول، او را سخت به نور آفتاب حساس کرده بود و از نظر روحی هم بسيار افسرده شده بود. رژيم همه راههای مبارزه اجتماعی را بر او بسته بود، حسينيه ارشاد تعطيل و او از تدريس در دانشگاه محروم شده بود. مبارزه مخفی هم عملاً امکان نداشت. ساواک او را شديداً تحت نظر داشت و روز به روز حلقه اين محدودیتها تنگتر میشد. شریعتی خود میگوید: «ظاهرا آزاد هستم و از قيد اسارت، به اصطلاح رهايی یافتهام ولی آنچه مسلم است نوع زندانم تغيير کرده و از زندان دولتی به زندان خانه منتقل شدهام». دکتر شریعتی پس از دو سال، خسته از وضعيتش تصميم به «هجرت» میگیرد. ممنوعالخروج بودن مانع بزرگی برای مهاجرت او به خارج از کشور بود. اما وی با گرفتن گذرنامه با اسم فامیلی "مزینانی" توانست از کشور خارج شده و تهران را به مقصد بروکسل ترک کند. شریعتی پس از چند روز اقامت در بروکسل آنجا را به مقصد ساوت همپتن انگلیس ترک میکند. وی در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در حالی که سه هفته از سفرش به انگلستان میگذشت، در ساوتهمپتون به شکل مشکوکی درگذشت. دلیل رسمی مرگ وی انسداد شرائین و نرسیدن خون به قلب اعلام شد؛ هرچند مرگ وی به دلیل نداشتن سابقهٔ بیماری قلبی، عدم کالبدشکافی و اعلام نتیجه سریع و خبرداشتن سفارت ایران در لندن از مرگ وی قبل از اعلام رسمی خبر مشکوک بود.[۱۲] شریعتی وصیت کرده بود که وی را در حسینیهٔ ارشاد دفن کنند، ولی هماکنون در قبرستانی کنار آرامگاه حضرت زینب کبری، در شهر دمشق نگهداری میشود و خانوادهاش هزینه نگهداری جسد وی را متقبل شدند
فعالیتهای اجتماعی و سیاسی
کانون نشر حقایق اسلام
محمدتقی جعفری پدر شریعتی به همراه عدهای قابل توجه از فرهیختگان متدین مشهد با ایجاد کانون نشر حقایق اسلامی در سال ۱۳۲۳، مبارزه با افکار تودهای را آغاز کردند. همزمان تلاش کردند تا افکار و اندیشههای دینی را هم بازسازی کرده با انحراف و تحریف مبارزه کنند.[۱۳]
هنگام آغاز فعاليت كانون شريعتی يازده ساله بود و در پانزده سالگی او، كانون به يك نهاد مهم نوگرای مذهبی تبديل شده بود. هدف سخنرانان كانون القای فلسفهای اخلاقی بر پايه قرآن بود. از ۱۳۲۶ هنگامی كه شريعتی ۱۴ ساله بود تا نخستين بار بسته شدن كانون در ۱۳۳۸، او در همه برنامههای آن شركت میكرد و نقش بنيادينی در جذب برخی از دوستانش به كانون داشت.[۱۴] در ۱۳۳۰ اعضای جوان كانون كه بيشترشان دانش آموزان دبيرستان بودند با پيروی از نمونه كانون تصميم به برپايی سازمانی ويژه خود با عنوان انجمن اسلامی دانشآموزان در مشهد كردند.[۱۴]
علی شريعتی در ۱۳۳۱ به اين انجمن پيوست. اعضای انجمن برای آماده ساختن خود براي مبارزه فكری با هواداران و اعضای جوان حزب توده از شريعتی خواستند كه آنها را در فلسفه و شيوه سخنوری آموزش دهد. كانون جايگاه مكتبی مقدماتی و سكوی پرشی بود كه اعضايش از جمله شریعتی میتوانستند از آن برای پيوستن به احزاب سياسی موجود استفاده كنند.[۱۴] بيشتر جوانان عضو كانون (نشر حقايق اسلام) به تدريج به نهضت خداپرستان سوسياليست گرايش پيدا كردند.[۱۴]
نهضت خداپرستان سوسیالیست
در مشهد محمد تقی شریعتی پیرو نهضت خداپرستان سوسیالیست بود و به دنبال سفر محمد نخشب و حسین راضی و تشکیل حوزه حزب ایران و سپس جمعیت آزادی مردم ایران که در حقیقت ادامه دهنده راه و اندیشه نهضت خداپرستان سوسیالیست محسوب میشدند، علی شریعتی نیز به نهضت خداپرستان سوسیالیست پیوست. و همانجا نخستین آموزههای اسلام انتقادیاش را کسب کرد.[۱۵] او تحت تاثیر این اموزهها کتاب ابوذر خداپرست سوسیالیست نوشته جوده السحار را در سال ۱۳۳۴ ترجمه و منتشر ساخت.
سامان باورشناسی اين نهضت بر سوسياليسم به عنوان نظامي اقتصادي استوار بود كه عدالت اجتماعي و توحيد را بنياد فلسفي خود بر ميشمرد. نهضت باور داشت كه سوسياليسم بر پايه نفي مالكيت خصوصي بر ابزار توليد، سريعترين راه براي از ميان برداشتن بهرهكشي، تهيدستي و محروميت تودههاست (گردآوری : انجمن ناجی) و نيز به باور اين گروه دستيابي به اين هدفها، گوهر مفهوم عدالت در اسلام بود.[۱۴]
تهضت مقاومت ملی
شریعتی از عوامل جلب توجه دانشگاهیان ایران به مسئله انقلاب علیه حکومت پهلوی بود.
شریعتی از پیرامون به مرکز مبارزه وارد شد و به شاخه مشهد نهضت مقاومت ملی به رهبری سید محمود طالقانی، مهدی بازرگان و یدالله سحابی پیوست. علی شریعتی یکی از سخنگویان و فعالان آتشین این نهضت علیه سلطه و استثمار غرب در ایران بود. فعالیتهای مصرانهاش باعث دستگیری او در سال ۱۳۳۶ و انتقال فوریاش به زندان قزلقلعه در تهران به مدت هشت ماه شد.
در جریان وقایع ۳۰ تیر سال ۱۳۳۱ اولین بازداشت او رخ داد و این اولین رویارویی او و نظام شاهنشاهی بود. او تحت تاثیر سنتهای خانوادهاش، بویژه افکار نوگرایانه پدرش محمدتقی شریعتی، قرار گرفت. پدربزرگش آخوند حکیم و عموی پدرش عادل نیشابوری از دانشمندان فقه، فلسفه و ادب بهشمار میآمدند. پدرش کانون نشر حقایق اسلامی مشهد را بنیان نهاد و از مبتکرین و آغازگران جنبش نوین اسلامی بهحساب میآمد.
فعالیتهای خارج از کشور
پس از قبول شدن در بورس تحصیلی، علی شریعتی برای مدتی دست از فعالیتهای سیاسی کشید و برای ادامه تحصیلات عالیه به فرانسه رفت. وی اندکی پس از رسیدن به پاریس به گروه فعالان ایرانی نظیر ابراهیم یزدی، ابوالحسن بنیصدر، صادق قطبزاده و مصطفی چمران پیوست و در سال۱۳۴۱ سازمان نهضت آزادی ایران (بخش خارج از کشور) بنیان گذاشته شد. در جریان کنگره جبهه ملی ایران در اروپا در ویسبادن (جمهوری آلمان فدرال) در اوت ۱۹۶۲ با نظر حسین راضی، شریعتی با توجه به قدرت فکری و قلمیاش، به عنوان سردبیر روزنامه فارسیزبان ایران آزاد (ارگان جبهه ملی ایران خارج از کشور در اروپا) انتخاب شد. اولین شماره این نشریه پس از سردبیری شریعتی در ۱۵ نوامبر ۱۹۶۲ منتشر گردید. این نشریه دیدگاههای روشنفکران ایرانی خارج و نیز واقعیتهای مبارزات مردم ایران را منعکس میکرد و ارگان رسمی جبهه ملی ایران در اورپا محسوب میگردید. قبل از آن پرویز ورجاوند سردبیری این نشریه را بر عهده داشت.[۱۶]
در سال ۱۳۳۷ شمسی به سازمان آزادیبخش الجزایر مىپیوندد و سخت به فعالیت مىپردازد. در سال ۱۳۳۸ شمسی مقالهای تحت عنوان "به کجا تکیه کنیم" را در یکی از نشریات فرانسه منتشر میکند. در سال ۱۳۳۹ شمسی مقاله "شعر چیست؟" ساتر را ترجمه و در پاریس منتشر می نماید و در همان اول به علت فعالیت در سازمان آزادیبخش الجزایر گرفتار میشود و در زندان پاریس با "گیوز" مصاحبهای میکند که در سال ۱۳۴۳ در توگو چاپ میشود. در سال ۱۳۳۹ نیز مقالهای تحت عنوان "مرگ فرانتس فانون" را در پاریس منتشر میکند، همچنین در طول مبارزات مردم الجزایر برای آزادی دستگیر میشود و مورد ضرب و شتم پلیس فرانسه قرار میگیرد و روانهء بیمارستان میشود و سپس به زندان فرستاده می شود.[۱۷]
حسینیه ارشاد
اندیشهها
شریعتی یکی از متفکران مسلمان بود و در عین حال، رویکردی نقادانه نسبت به برخی از باورهای مذهبی داشت. او بهطور خاص، تشیع صفوی[۱۸] را مظهر سنت مسخ شده میداند و آن را توام با اسارتپذیری، خرافه، تقلید و جبرگرایی معرفی میکرد.[۱۹]
وی همچنین از نگاه سطحی به مدرنیته نیز انتقاد میکرد و معتقد بود که راه پیشرفت و ترقی ملتهای شرقی، متفاوت از راهی است که غرب پیمودهاست (گردآوری : انجمن ناجی)[۱۹] البته استفاده آگاهانه از تجربیات مدرنیته در غرب، مورد پذیرش شریعتی قرار داشت. شریعتی، محمدرضا حکیمی را به عنوان وصی خود جهت هرگونه دخل و تصرف در آثارش انتخاب کردهاست (گردآوری : انجمن ناجی)[۲۰]
توحید
توحید از دیدگاه شریعتی چنان که خود او مدعیست نه فقط یک تئوری کلامی اعتقادی و صرفاً یگانه پنداشتن خداوند که به منزله یک زیربنا و جهانبینی اعتقادیست. او توحید را به عنوان اصل اصیل یکتاپرستی عنوان میکند و در آثار اسلامشناسیاش از آن در مقابل شرک یاد میکند.
شریعتی میگوید توحید عبارتست از:
... يک فلسفه جهانبينی و جهانشناسی كه همان طور كه میخواهد به جهان وحدت بدهد، از نظر خلقت (نيز میخواهد) به انسان وحدت بدهد، و همان طوری كه میخواهد بين تمام عناصر جهان وحدت بدهد ـ جهان را به خير و شر تقسيم نمیكند ـ، همان طور میخواهد زيربنايی برای وحدت گروهها و نژادها و طبقات بشری بسازد. و بنابر اين توحيد خدا، در عين حال كه حقيقت توجيه كننده عالم است زير بنای توحيد انسان هم هست، و توحيد معبود زيربنای توحيد عابد، كه انسانها باشند، هست...
[نهضت ابراهیم] میخواهد به وسيله توحيد، در عين حال كه انسان را از نظر شناخت هستی بر گرد كانون واقعی و حقيقی عالم وجود بچرخاند، در عين حال بر گرد يک ملاک و يک زيربنای فكری، كه اساس وحدت بشری و طبقاتی و نژادی را میسازد، بچرخاند، و سمبل هر دو كعبه است (گردآوری : انجمن ناجی)[۲۱]
سوسیالیسم
راه سوسیالیسم غیر دینی در ایران با تشکیل نهضت خداپرستان سوسیالیست که محمد نخشب از بنیانگذاران آن و شریعتی از شناختهترین چهرههای آن بود به سمت جمع شدن با آموزههای اسلام باز شد.[۲۲] شریعتی در مقدمه مقالهای که در سال ۱۳۳۴ تحت عنوان مکتب واسطه نوشته مینویسد: «از میان مکتبهای ماتریالیسم و ایدئالیسم، اسلام روش مختص به خود را دارد و آن را میتوان رئالیسم نامید. رژیم اجتماعی و اقتصادی اسلام، سوسیالیسم عملی است که بر طرز فکر خداپرستی استوار میباشد و حد وسط میان دو رژیم فاسد کاپیتالیسم و کمونیسم میباشد.».[۲۳] از این رو شریعتی، ابوذر، از اصحاب وفادار پیامبر را نمونه بارز یک سوسیالیست یکتاپرست میدانست که در برابر ستم حکومت ایستاد و به اعتراض برخاست (گردآوری : انجمن ناجی) ترجمه کتاب ابوذر نوشته عبدالحمید جودةالسحار از او در سنین جوانی است (گردآوری : انجمن ناجی)[۲۴]
شریعتی چنین میگوید:
... سوسیالیسم راستین، که جامعهای بیطبقه میسازد، بدون مذهب ممکن نیست. زیرا انسانها اگر به مرحلهای از رشد اخلاقی و کمال معنوی نرسند که بتوانند به خاطر برابری انسانها از حق خود چشم پوشند و به مرحلهی ماوراء مادی «ایثار» برسند، جامعهای برابر را نمیتوان ساخت. زیرا حقها هرگز برابر نیست و ماتریالیسم، جبراً به اندویدوئالیسم میانجامد و برعکس، مذهب نیز تا جامعهای از بند افزونطلبی مادی و استثمار و تضاد طبقاتی رها نشده است، نمیتواند تحقق یابد. چه، تنها در چنین جامعهای است که انسان رها شده از بند تنازع مادی، مجال آن را مییابد که از بیماری شیء شدن در نظام ماشینیسم و سرمایهداری، و یا از خود بیگانه شدن در برابر بت پول و مصرف و گرگومیش شدن در رابطهی طبقاتی [نجات] یابد ...
و در نتیجه، تکامل ذاتی خود بپردازد و خلقوخوی خدا را گیرد و جانشین خدا در طبیعت گردد و اینها است دعوتهای نهایی مذهب، که تنها در جامعهای بیطبقه، که بر اساس «کتاب و ترازو و آهن» استوار است، نه جهل و تبعیض و ضعف، میتواند تحقق عینی یابد و تحقق توحید در زندگی بشری، این است (گردآوری : انجمن ناجی)[۲۵]
امت و امامت
از دیگر نظریات عمده شریعتی نظریه امت، به پیشوایی امامت است (گردآوری : انجمن ناجی) بسیاری این نظریه را سرآغاز پیدایش ولایت فقیه میدانند.[نیازمند منبع]
کتاب «امت و امامت» شريعتی به ويژه مورد انتقاد شديد تجديدنظرطلبان بود، کتابی که در آن شريعتی رای افراد ناآگاه جامعه را خوار شمرده و خواستار نوعی دمکراسی ارشاد شده برای جوامع عقبمانده تا دست يافتن آن ها به سطح قابل قبولی از توسعه شده بود. به باور منتقدان، شريعتی با طرح بحث امت و امامت و بیاعتنايی به رای تودهها، ناخواسته به توجيه نظريه ولايت فقيه در جمهوری اسلامی کمک کرده بود.[۲۶]
شریعتی در این زمینه بحث دموکراسی رأسها و دموکراسی رأیها را مطرح میکند. دموکراسی رأسها از نظر وی مربوط به جوامعی است که آرای افراد وابسته به دیگران است و مثلاً رییس قبیله رأی خود را بر تمام قبیله تحمیل میکند. اما دموکراسی رأیها مربوط به جوامعی است که افراد جامعه به «اندویدوئالیسم کامل» رسیدهاند. [۲۷]
شریعتی میگوید:
رهبري امت (امامت) متعهد نيست كه همچون رئيس جمهور امريكا، يا مسئول برنامه «شما و راديو»، مطابق ذوق و پسند و سليقه مشتری ها عمل كند، و تعهد ندارد كه تنها خوشی و شادی و برخورداري -در حد اعلا- به افراد جامعهاش ببخشد. بلكه میخواهد و متعهد است كه در مستقيمترين راهها، با بيشترين سرعت و صحيحترين حركت، جامعه را بسوی تكامل رهبری كند، حتی اگر اين تكامل بقيمت رنج افراد باشد، البته رنجی كه اكثريت، آگاهانه پذيرفتهاند، نه كه بر آنها تحميل كرده باشند. بدين ترتيب، «امامت» عبارت میشود از رسالت سنگين رهبری و راندن جامعه و فرد از «آنچه هست»، به سوی «آنچه بايد باشد»، به هر قيمت ممكن، اما نه به «خواست شخصی امام»، بلكه بر اساس ايدئولوژی ثابتی كه امام نيز بيشتر از هر فردی، تابع آن است و در برابرش مسئول! و از همين جا است كه امامت از ديكتاتوری جدا ميشود و رهبری فكری انقلابی با رهبری فردي استبدادی تضاد میيابد.[۲۸]
مهدویت
شريعتي با نگرشی جامعهشناختی به مهدویت و اصل انتظار مینگرد، و انتظار مثبت را انتظاری نه انقیادبخش جامعه و به تعبیر خودش منفی که انتظار اعتراضی و عصیان کننده می داند.
شريعتي در كتاب انتظار مكتب اعتراض تاكيد میكند كه «انتظار» مهمترين مولفه و مقوم «مهدويت» است؛ انتظاری كه متناسب و متلائم با «اعتراض» است و يادآور روحيه عصيانگری و ظلم ستيزی و انقلابی يك شيعه ملتزم و واقعی است (گردآوری : انجمن ناجی)[۲۹]
شریعتی و منتقدین
دکتر شريعتی نگاه نو و خاصی به دين اسلام و به ويژه مذهب تشيع داشت و بر اساس اين نگاه آرايی مطرح کرد که موافقان و مخالفان فراوان داشته و بحثهای فراوانی در نقد اين آرا صورت گرفته است (گردآوری : انجمن ناجی) [۳۰] پوران شریعت رضوی درباره مخالفتهایی که با شریعتی میشد چنین میگوید: «به جز نظام حکومتی وقت که به شکلهای مختلف برای او دردسر درست میکرد، روحانیت سنتی و به ویژه بخشهای بیسواد و قشری آن، بیشترین مخالفتها را با علی و آرای او میکرد که با جوسازی، شایعه پراکنی، افتراهای دروغ، بیانیهنویسی و صدور فتوا و طرد و لعن و… همراه بود.»[۳۱]
روحانیت و شریعتی
شریعتی بارها تاکید میکرد که در اسلام به جای روحانی، عالم دینی وجود دارد، وی اعتقاد داشت که روحانی چیزی مقتبس از تعالیم مسیحی قرون وسطی بوده که با ظهور سلطنت صفوی در قبای ملا و آخوند بر اسلام تحمیل شده است (گردآوری : انجمن ناجی) لذا همچنانکه دین مسیحی قرون وسطی را یکی از علل بیاعتمادسازی دین در قرون حاضر میدانست. روحانیت اسلامی را یکسره مردود میدانست و عنوان عالم دینی را شایسته نشاندن بر جایگاه روحانیت خرافی کنونی میدانست. وی در یکی از نوشتههایش چنین میتویسد:
شریعتی همواره به خاطر سخنرانیهایش در ارشاد مورد انتقاد روحانیت واقع میشد.
من غیر ازاینکه اساساً اصطلاح «روحانیت» را یک اصطلاح اسلامی و شیعی نمیدانم و معتقدم این اصطلاح اخیراً از مسیحیت گرفته شده و در متون اسلامی ما چنین کلمهای بدین معنی نیامدهاست، بلکه دراسلام بجای روحانی و جسمانی، ما عالم داریم و متعلم و بنابراین باید بجای روحانی گفت «عالم اسلامی». و اما راجع به علمای اسلامی، این را میخواهم ادعا کنم و دهها قرینه و نمونه عینی بر اثبات آن دارم. که ازمیان نویسندگان و سخنرانان وحتی علما و فضلای اسلامی معاصر، هیچکس (البته درحد امکانات و نوع کار و کاراکترخودش) به اندازه من افتخار دفاع جدی و موثر عملی و فکری از این جامعه گرانقدری که امید بزرگ و سرمایه عزیز مااست، نداشتهاست، دلیل:
۱- درکتاب «انتظار» طلبه را به نقل از ونسان مونتی، پرولتر فکری خواندهام، این مجاهدان پاکباز راه علم و ایمان که با پولی که از مخارج یک مرغ آمریکایی است، جوانی را فدای آموزش دین میکنند و درزمانی که هر دانشجویی رشته تحصیلیاش را براساس درآمد آیندهاش انتخاب میکند، وی رشتهای را برگزیدهاست که دوران طلبگیاش اینچنین به زهدی باور نکردنی میگذرد.
۲- دریک کنفرانس عمومی دانشجوئی درحسینیه ارشاد خطاب به دانشجویان گفتم که من، برای آینده این نهضت فکری، برای بیداری مردم و احیای روح حقیقی اسلام و برانگیختن روح معترض و عدالتخواه شیعه علوی و رستگاری جامعه، به طلاب بیشتر از شما امید بستهام.[۳۲]
همچنین شریعتی در کتاب اجتهاد و نظریه انقلاب دائمی در مقایسهای بین روشنفکر و روحانی نکتهای را متذکر میشود که چه بسیار روشنفکرانی که به مملکت خویش خیانت کردهاند وزیر قراردادهای استعماری را امضا کردهاند ولی هیچ جا نمیتوان حتی یک امضای عالم روحانی را درچنین قراردادهای خائنانهای دید.
علاوه برآن درمقایسهای بین سیستم حوزه و دانشگاه به دلایل بسیار زیادی همچون اقامت محصل، انتخاب درس، بورسیه تحصیلی حوزه و... روش کارحوزه را بسیار مترقی تر نسبت به دانشگاه بیان میکند.
دربحث دموکراسی وسیستمهای مدیریت نیز دراین کتاب شریعتی روش انتخاب مستقیم توسط مردم به روش دموکراسی مرسوم و فعلی را زیر سئوال میبرد و روش غیر مستقیم برای انتخاب راس هرم حکومت را توسط نخبگان برگزیده مردم مناسب تر میداند.
مهدی بازرگان درباره ریشههای اختلاف شریعتی و روحانیت مینویسد:
روحانیت در همهٔ ادیان و ادوار به دو دلیل با امثال دکتر شریعتیها ناسازگاری دارد. یکی اینکه تجدد و نوآوری را منافی با اصالت و استحکام دین دانسته، میترسند در مبانی و معتقدات مردم که تا حدود زیادی بر تشریفات و تحجر و سنتها و افکار کهن تکیه دارد، تزلزل حاصل شود و دلیل مهمترشان این است که اصلاً نمیخواهند هیچ فردی که خارج از صنف و کسوت مقدس است وارد قلمروی واسطگی بین خدا و خلق خدا شود.[نیازمند منبع]
این رویه شریعتی منجر به موضعگیری روحانیون علیه او شد. مرتضی انصاری قمی خواستار حبس و اعدام شریعتی شد. او به دولت، مردم و روحانیون هشدار داد: «در یک قرن اخیر، اسلام و تشیع هیچگاه دشمنی خطرناکتر و گستاختر از علی شریعتی به خود ندیدهاست». ناصر مکارم شیرازی با چاپ مقالهای در مجله مکتب اسلام و با عنوان «آیا شورا مبنای حکومت اسلامی است؟» نظر شریعتی را نادرست دانسته و استدلال کرده بود که شیعه به انتخاب خلیفه بر اساس رای شور معتقد نیست و خلیفه را منتخب خدا و پیامبر میداند. تعدادی از طلاب قم نزد شهابالدین نجفی مرعشی و شریعتمداری مراجعه و اظهار داشتهاند که علی شریعتی در یکی از سخنرانیهایش در حسینیه ارشاد منکر امام زمان شده و گفتهاست دعای ندبه سند معتبر ندارد و مرعشی گفت من دکتر شریعتی را نمیشناسم ولی اگر او چنین حرفی گفته باشد کافر است (گردآوری : انجمن ناجی) با انتشار این فتوای رسمی، حسینیه ارشاد در آبان ۱۳۵۱ تعطیل گردید. پس از تعطیلی ارشاد، فتاوی مذهبی علیه حسینیه ارشاد و شریعتی به شدت گسترش یافت. شریعتی نهایتاً بهدلیل دستگیری پدرش، در تیرماه ۱۳۵۲ خود را تسلیم کرد و زندانی شد. پس از دستگیری وی محمد بهشتی، سید هادی خامنهای و چند نفر از طلاب قم در منزل مرتضی مطهری حضور داشتند که مطهری ضمن انتقاد از شریعتی گفت صرف نظر از افکار نادرست وی، ضربه جبران ناپذیری بر هماهنگی روحانیت و طبقه تحصیلکرده زد و آنها را نسبت به هم سخت بدبین نمود و احساسات جمعی از جوانان خام را علیه روحانیون برانگیخت. ابوالحسن قزوینی در پاسخ به استفتایی نوشت: «هرچند مدتی است کسالت دارم و قادر بر مطالعه نیستم، ولی نظر به مطالعه اجمالی، کتب مذکور مطابق با مذهب تشیع نمیباشد و انکار خاتمیت و انکار ضروری دین اسلام است (گردآوری : انجمن ناجی)» علامه سید محمدحسین طباطبایی در پاسخ به استفتایی نوشت: «اینجانب نوشتههای دکتر شریعتی رادرخصوص اسلام شناسی هرگز تصدیق نکرده، نوع مطالب ایشان اشتباه و طبق مدارک دینی اسلامی غیرقابل قبول است (گردآوری : انجمن ناجی)» سید کاظم مرعشی هم در پاسخ به استفتایی دیگر خرید و فروش کتب شریعتی را حرام دانست. همچنین سید علی اصفهانی اعلام کرد: «نوشتجات نامبرده مشتمل بر اباطیل گوناگون است».
همچنین شریعتی درپایان عمر خودبا اذعان به بعضی از اشتباهات تخصصی درحوزه اسلام شناسی از مرتضی مطهری خواست که نوشتههای اورا دراین رابطه اصلاح نماید که مرتضی مطهری درپاسخ این درخواست شریعتی جواب داد که: «اگر بخواهیم کتابهایی راکه درمورد اسلامشناسی و مباحث تخصصی اسلامی است اصلاح کنیم چیزی از آنها باقی نخواهد ماند، البته قدرت و تسلط شریعتی در جامعه شناسی و تاریخ و نیازهایی مبتنی براین علم برکسی پوشیده نیست و انتقاد جدی هم دراین مورد متوجه او نبوده و نمیباشد».
صدور فتواها علیه شریعتی تا پس از مرگ وی ادامه داشت و در این زمان آقایان خویی، مرعشی نجفی، شاهرودی، عبدالله شیرازی، مالک حسینی، علی نمازی و... فتاوی مشابهی علیه شریعتی صادر کردند. در این زمان تلاشهایی هم شد که فتوایی له یا علیه شریعتی از روحالله خمینی صادر شود لیکن وی در اینباره همواره سکوت کرد. محمد یزدی در خاطرات خود از جلسه مدرسین قم پیش از انقلاب برای تصمیمگیری درباره شریعتی مینویسد:
جلسه مزبور در منزل نوری همدانی تشکیل شده بود و بحث به مرز کفر و ایمان رسیده بود. پس از شور و ملباسمو، آقایان به این نتیجه رسیدند که اعلام کفر در مورد شریعتی بازتاب خوبی ندارد و در کل به مصلحت اسلام و مسلمین نیست... آقای مصباح یزدی در آن ماجرا قائل به دیدگاه خاصی بودند و بقیه اعضای جامعه در برابر ایشان قرار داشتند.
به این ترتیب بخشی از روحانیون نزدیک به خمینی نیز که بعدها وارد حکومت جمهوری اسلامی شدند، تنها به دلیل مصلحت از اعلام کفر شریعتی خودداری کرده بودند. مرتضی مطهری در نامهای در آستانهٔ انقلاب اسلامی به سید روحالله خمینی مینویسد:[۳۳]
کوچکترین گناه این مرد بدنام کردن روحانیت است (گردآوری : انجمن ناجی) او همکاری روحانیت با دستگاههای ظلم و جور علیه توده مردم را به صورت یک اصل کلی اجتماعی درآورد و مدعی شد که ملک و مالک و ملا و به تعبیر دیگر تیغ و طلا و تسبیح همیشه در کنار هم بوده و یک مقصد داشتهاند.
شریعتی جور دیگر به روحانیت نگاه میکرد و معتقد بود روحانیت کارش متفاوت با سخنرانی و وعظ است (گردآوری : انجمن ناجی) طرز فکر و برداشت آیتالله حاج میرزا خلیل کمرهای نسبت به شریعتی با بسیاری از علمای هم عصر وی متفاوت بود. وی در کتاب خود به نام فتاوی صحابی کبیر سلمان فارسی، کتاب سلمان پاک اثر مستشرق فرانسوی پروفسور لویی ماسینیون، ترجمه علی شریعتی را نقد نمود. در سال ۱۳۵۱، میرزا خلیل کمرهای نسخهای از کتاب فتاوی صحابی کبیر سلمان فارسی را توسط فرزندش امیرحسین برای شریعتی ارسال داشت و ضمن تشکر از تحقیقات علمی شریعتی درباره تاریخ ادیان و اسلام، از او خواست که به ۱۹ نکته علمی در ترجمه کتاب سلمان پاک مراجعه و آنها را مورد بازنگری و تحقیق بیشتر قرار دهد.
پس از انقلاب
شریعتی و ایدئولوژی
يكي از نقدهاي بارز بر شريعتی ايدئولوژيزه كردن دين است كه نخستین بار در دههٔ ۶۰، داريوش شايگان، با عنوان ايدئولوژی كردن سنت در كتاب خود با عنوان نقد ایدئولوژی بر آن خرده گرفت.
شريعتی ايدئولوژی را مقدم بر فرهنگ میداند و و در تحليل تاريخیاش ادعا میكند كه تمامی تحولات تاريخ و تمدنی پس از ظهور يك مكتب و ايدئولوژی و ايمان و فكر و حركت ايدئولوژيک و عقيدتی نوين بوده است (گردآوری : انجمن ناجی)[۳۴] وي با با جدا كردن ايدئولوژی از فرهنگ و فرق نهادن بين آن دو، عقايد و احكام ارزشی و عملی اسلام را به مثابه يك مكتب و يا ايدئولوژی ثابت و وحيانی معرفی ميكند.[۳۴] شريعتي ميگفت: «دين داريم به منزله ايدئولوژی و دين داريم به منزله فرهنگ». به اعتقاد وی ايدئولوژی آن بود كه نزد ابوذر (غفاری) و فرهنگ آن كه نزد ابوعلی (سينا) بود.[۳۵]
از نظر داريوش آشوری، روشنفکر معاصر، هنر شريعتی اين بود كه برای تبديل دين به ايدئولوژی به معنای گفتمان بسيجگر سياسی برای دگرگونی انقلابی به ياری زبانآوری خاص خود توانست به اسطورههای سنتی شيعی رنگ اسطورههای انقلابی مدرن بزند.[۳۶]
اين رويكرد ايدئولوژیانديشی شريعتی در دين البته مورد انتقاد شديد روشنفكر دينی عبدالكريم سروش هم هست. سروش از منظر معرفتشناسی دين به آن مینگرد و در فربهتر از ايدئولوژی آن را ايدئولوژيک كردن دين مینامد. وی با مردود دانستن چنين معرفتی آن را «شبه معرفت غفلتآميز»، «خادم منافع»، «مشروعيتبخش به قدرت حاكم»، «معطوف به قدرت و سياست و انقلاب»، «تعارضزدا از عين و ذهن» و «باعلت و بیدليل» میخواند.[۳۷]
شریعتی و تحلیلگران
محسن کديور از روحانيون منتقد روحانيت حاکم در ايران درباره شریعتی چنین میگوید: «شريعتی در عين انتقاد از سنت، منتقد مدرنيته هم بود، بنابراين بی شک پيشقراول نوانديشی دينی و روشنفکری دينی در ايران محسوب میشود و هرگز نمیتوان جريان او را از جريان کنونی روشنفکری دينی در ايران جدا دانست»[۳۸]
احسان شریعتی فرزند شریعتی در رابطه با پدر چنین میگوید: «تجربه معنوی و انسانی شريعتی میتواند حتی برای نسل جوان، صرف نظر از اينکه چه نوع اعتقاد دينی و ايدئولوژيکی داشته باشند جالب باشد»[۳۹]
از نظر عبدالکریم سروش، فیلسوف ایرانی موضعگیری عمومِ گروهها و طبقات جامعه دربارهٔ علی شریعتی، چه در دوران حیات و مبارزهٔ او و چه پس از وفات وی دستخوش تغییر شده است الا موضعگیری روحانیون دربارهٔ وی که همواره نگاهی ثابت در خصوصِ وی داشتند و آن موضع این بود که او مطرود و غیرمقبول است و سخنانش سخنان ضدِ دین است و خدمتِ او نه خدمت بلکه خیانت است (گردآوری : انجمن ناجی)[۴۰]
آثار
نوشتار اصلی: فهرست آثار علی شریعتی
شریعتی آثار عمدهای در زمینه اسلامشناسی و شیعهشناسی دارد. اکثر کتابهای شریعتی جمعآوری سخنرانیهای تحریریافته او در حسینیه ارشاد، دانشگاهها، و یا مجموعهای از مقالات و نوشتههای پراکنده او هستند که توسط مرکز نشر آثار دکتر شریعتی به صورت مجموعه آثار در سی و شش جلد پس از مرگ وی به چاپ رسیده است (گردآوری : انجمن ناجی)
علی شریعتی در آذر ۱۳۵۵، شش ماه قبل از مرگش وصیتنامهای نوشته و به دست محمدرضا حکیمی سپرده است (گردآوری : انجمن ناجی) خانواده شریعتی پس از اطلاع از این نامه، از محمدرضا حکیمی خواستند که او نوشتهها و گفتههای شریعتی را بنا به وصیتش بازبینی کند اما حکیمی چنین نکرد و اصل نامه را نیز به خانواده شریعتی بازگرداند.[۴۱]
کتابها
درسهای اسلامشناسی شریعتی از مهمترین و جنجال برانگیزترین کتابهای شریعتی بود.
در این فهرست کتابها بر اساس ترتیب مجموعه آثار قرار دارند:
با مخاطبهای آشنا
خودسازی انقلابی
ابوذر
بازگشت
ما و اقبال
تحلیلی از مناسک حج
شیعه
نیایش
تشیع علوی و تشیع صفوی
جهتگیری طبقاتی در اسلام
تاریخ تمدن (۲جلد)
هبوط در کویر
تاریخ و شناخت ادیان (دو جلد)
اسلامشناسی (درسهای حسینهٔ ارشاد) (سه جلد)
حسین وارث آدم
چه باید کرد؟
زن
مذهب علیه مذهب
جهانبینی و ایدئولوژی
انسان
انسان بیخود
علی حقیقتی بر گونه اساطیر
بازشناسی هویت ایرانی اسلامی
روش شناخت اسلام
میعاد با ابراهیم
اسلامشناسی (سخنرانیهای دانشگاه مشهد)
ویژگیهای قرون جدید
هنر
گفتگوهای تنهایی (دو جلد)
نامهها
آثار گونهگون (دو جلد)
آثار جوانی (دو جلد)
نمونه اشعار
دو نمونه از اشعار دکتر شریعتی[۴۲]:
شمعتا سحر ای شمع بر بالین من امشب از بهر خدا بیدار باش
سایه غم ناگهان بر دل نشست رحم کن امشب مرا غمخوار باش
... آه! ای یاران به فریادم رسید ورنه مرگ امشب به فریادم رسد
ترسم آن شیرینتر از جانم ز راه چون به دام مرگ افتادم رسد
... همدم من، مونس من، شمع من جز توام در این جهان غمخوار کو؟
واندرین صحرای وحشتزای مرگ وای بر من وای بر من یار کو؟...
بسوزم...... چو کس با زبان دلم آشنا نيست چه بهتر که از شکوه خاموش باشم
چو يارى مرا نيست همدرد بهتر که از ياد ياران فراموش باشم
آثار درباره علی شریعتی
نوشتار اصلی: فهرست آثار درباره علی شریعتی
برخی از آثاری که درباره دکتر شریعتی منتشر شدهاند:
مردی از خاکستان، طاها حجازی، تهران: انتشارات آگاه، ۱۳۶۴.
شریعتی در جهان، حمید احمدی، تهران: شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۶.
ارزیابی مناسبات فکری آیتالله مطهری و دکتر علی شریعتی ، رسول جعفریان، تهران: شرکت انتشارات صیدا، ۱۳۶۸.
میعاد با علی، حسن یوسفی اشکوری: نشر تفکر، ۱۳۷۲.
نگاهی دوباره به مبانی فلسفه سیاسی شریعتی، بیژن عبدالکریمی: نشر مؤلف، ۱۳۷۰.
پیغام زخم، پرویز خرسند، تهران: انتشارات نقطه، ۱۳۷۳.
طرحی از یک زندگی، پوران شریعترضوی، تهران: انتشارات چاپخش، ۱۳۷۶.
دکتر شریعتی از دیدگاه شخصیتها، جعفر پژوم: نشر اشراقیه، ۱۳۷۶.
شریعتی، ایدئولوژی، استراتژی، حسن یوسفی اشکوری، تهران: انتشارات چاپخش، ۱۳۷۷.
حکایتهایی از زندگی دکتر شریعتی، شعبانعلی لامعی، تهران: انتشارات رامند، ۱۳۷۸.
نیندیشیدهماندههای فلسفی اندیشه معلم شریعتی، احسان شریعتی، تهران: بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی، ۱۳۷۹.
دیدگاه چهارم و سخنگوی آن دکتر علی شریعتی ، حسن توانائیانفرد، تهران: انتشارات چاپخش، ۱۳۷۹.
شریعتی، متفکر فردا، هاشم آغاجری، تهران: انتشارات ذکر، ۱۳۷۹.
جایگاه علم و روش در اندیشه دکتر شریعتی، محمدعلی ذکریایی، مشهد: انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، ۱۳۷۹.
شریعتی در دانشگاه مشهد، ناصر آملی، مشهد: انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، ۱۳۷۹.
باردیگر شریعتی، سیدقاسم یاحسینی، تهران: انتشارات نگاه امروز، ۱۳۷۹.
مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد، علی رهنما، ترجمه کیومرث قرقلو، تهران: انتشارات گام نو، ۱۳۸۰.
شریعتی و سروش: بررسی مقابلهای آراء و نظریات، سیدبهنام عربی زنجانی، تهران: نشر آریابان، ۱۳۸۰.
ایدئولوژی: ضرورت یا پرهیز و گریز، رضا علیجانی، تهران: نشر چاپخش، ۱۳۸۰.
بازشناسی اندیشههای شریعتی (ویژهنامه)، مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۳۸۰.
تبارشناسی عقلانیت مدرن، محمدامین قانعیراد، ویراسته بیژن عبدالکریمی، تهران: انتشارات نقد فرهنگ، ۱۳۸۱.
ققنوس عصیان (تألیف گروهی با آثاری از سوسن شریعتی، علی رهنما، یرواند آبراهامیان و...)، تهران: انتشارات قصیدهسرا، ۱۳۸۱.
شریعتی: راه یا بیراهه، رضا علیجانی، تهران: انتشارات قلم، ۱۳۸۱.
شریعتیشناسی: اصلاح انقلابی، رضا علیجانی، تهران: انتشارات یادآوران، ۱۳۸۱.
رند خام، شریعتیشناسی: زمانه، زندگی و آرمانهای شریعتی»، رضا علیجانی، تهران: انتشارات قلم، ۱۳۸۱.
شریعتی و بازفهمی دین، محمدیاسین دژاکام، تهران: انتشارات ذکر، ۱۳۸۱.
از فراسوی مرزها، حمید احمدی، تهران: انتشارات قصیده سرا، ۱۳۸۳.
شریعتی، آزادی، انسان و دموکراسی، امیرعباس سعیدیپور، تهران: انتشارات پردیس، ۱۳۸۳.
از شریعتی، عبدالکریم سروش، تهران: مؤسسه فرهنگی صراط، ۱۳۸۴.
تقلیدگری و مدرنیته از دیدگاه دکتر شریعتی، وحید قربانی، تهران: انتشارات اخوان، ۱۳۸۴.
شناسنامه یک زندگی: شریعتی به روایت شریعتی،میراحمد باقرزاده ارجمندی، تبریز: مؤسسه تحقیقاتی علوم اسلامی و انسانی دانشگاه تبریز: تاریخ معاصر ۱۴، ۱۳۸۴.
شریعتی از نگاه سه نسل: گفتگو با محمدتقی شریعتی، سیدغلامرضا سعیدی، سوسن شریعتی و...، میثم محمدی، تهران:انتشارات قلم نو، ۱۳۸۵.
آخرین تصویر: آلبوم عکسهای علی شریعتی، سوسن شریعتی و مقدمه مونا شریعتی، تهران: موسسه بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی، ۱۳۸۵.
کاربرد آیات قرآن در اندیشه دکتر علی شریعتی، امیر رضایی، تهران: انتشارات الهام، ۱۳۸۷.
اندیشه در مرز، حاتم قادری، تهران: انتشارات نگاه معاصر، ۱۳۸۷.
مکتب شریعتی، سیدعباس موسوی، تهران: انتشارات دانشبیگی، ۱۳۸۸.
شریعتی و غرب، رضا علیجانی، تهران: انتشارات قلم، ۱۳۸۸.
سه شریعتی در آیینه ذهن ما، رضا علیجانی، تهران: انتشارات قلم، ۱۳۸۹.
درآمدی بر انسانگرایی علی شریعتی، سیدنورالحق کاوش، آلمان: نشر نیما، ۲۰۰۲.
دکتر علی شریعتی، روحالله حسینیان، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
دکتر علی شریعتی، ناصر نادری، تهران: انتشارات مدرسه.
دکتر شریعتی: جستجوگری در مسیر شدن، سید محمد حسینی بهشتی، تهران: انتشارات بقعه.
از دموکراسی تا مردمسالاری دینی: نگرشی بر اندیشه سیاسی شریعتی و زمانه او، صادق زیباکلام، تهران: انتشارات روزنه.
ده مقاله در جامعهشناسی دینی و فلسفه تاریخ، با تاملی در زندگی و اندیشه دکتر شریعتی، غلامعباس توسلی: انتشارات قلم، ۱۳۶۴.