یارو میره یه شهری می بینه همه لباس آستین کوتاه پوشیدن تعجب می کنه می گه اوا پس اینا چه جوری دماغاشونو پاک می کنن
به یارو میگن از قفل فرمونت راضی هستی؟ میگه: آره فقط سر پیچ ها یه کمی اذیت می کنه
یارو اسم بچه شو میزاره حسین، بعد هر دو دقیقه یه بار ازش میپرسه: حسین جان، تشنه ات نیست؟
یارو میخواسته یک کبریت سوخته رو روشن کنه،هرچی میزده کبریت مادرمرده روشن نمیشده. رفیقش بهش میگه: بابا خوب شاید کبریتش خرابه! یارو میگه: نه بابا، همین پنج دقیقه پیش روشن شد
یارو تو ماشینش آهنگ عربی گذاشته بود با صدای بلند. بهش میگن اینا چی گوش میدی؟ میگه:دارم قرآن با اجرای جدید گوش میدم
یارو لنگ بوده با کشتی میره سفر...وقتی برمیگرده رفیقش میگه خب سفر خوش گذشت؟؟ میگه نه بابا همش استرس داشتم هی می گفتن لنگرو بندازین تو آب؟
یارو ریش پروفسوری داشته میره پیش رفیقاش و بهشون میگه: هر سوالی دارین امروز بپرسین فردا میخوام ریش هامو بزنم
از یارو می پرسن: اگه گفتی کی به همه محرمه؟ یک خورده فکر میکنه میگه: سوپر مارکت سر کوچه! میگن: چرا؟میگه: چون به همه شیر میده
به یارو میگن: یه میوه خوشمزه، آبدار و شیرین نام ببر. میگه: خیار! بهش میگن: خیار کجاش آبدار و شیرینه؟ یارو میگه: شما اونو با چایی شیرین بخور، نظرت عوض میشه
به یارو می گن با وطن جمله بساز می گه: من به حمام رفتم وتنم را شستم. می گن بابا وطن! وطن با طی دسته دار. می گه همون ! با طی دسته دار خودمو شستم دیگه
یارو دیش ماهواره نصب میکنه، بعد برای اینکه بهش گیر ندن، روش مینویسه کولر پارس
یارو تو ماشینش آهنگ عربی گذاشته بوده با صدای بلند. بهش گیر می دن می گه : ای بابا نمیشه تو این ماه محرم یه قرآن شاد گوش بدیم
یارو باباش میمیره، میره خاکش کنه، جو میگیردش، فیتیله پیچش هم میکنه
یه روز یه یارو تو هواپیما تفنگو میذاره رو مخ خلبان و میگه:از همینجا صاف میری بندرعباس خلبانه میگه:حالا چرا بندرعباس؟ یارو:آخه دوستم قراره از اونجا قاچاقی ببردم دوبی
یارو مسجد میزنه هیچ کس نمی ره .تبلیغ میزنه: نماز بدون وضو . شکسته . نشسته آزاد
یارو دم یه گربه رو گرفته بوده و می کشیده! بهش میگن: گناه داره چرا دم گربه رو می کشی؟ یارو میگه: بابا من فقط دمش رو گرفتم … خودش می کشه
از یارو میپرسن: برای زلزله زدگان بم چه کمکی کردی؟ میگه: متاسفانه دستم خالی بود، انشاءالله زلزله بعدی جبران می کنم
دوست یارو بهش میگه: اگه توجه کنی میبینی که نگاهم باهات حرف میزنه.یارو میگه: پس اینقدر پلک نزن،صدات قطع و وصل میشه
یارو میره خواستگاری. ازش می پرسن چه کاره ای؟ روش نمیشه بگه قصاب، میگه لوازم یدکی گوسفند دارم
یارو میره قهوه خونه تا میتونه چایی میخوره ۵ تا ۱۰ تا ۱۵ تا. قهوه خونه چیه شاکی میشه میگه: بابا خسته نشدی این همه چایی خوردی؟ یارو میگه: راست میگی واللا قربونت یه چایی بیار بخوریم خستگیمون در بره
به یارو میگن بابات مرده میگه نه بابا اصلا امکان نداره، میگن والله مرده، یارو میگه تا حالا اصلا سابقه نداشته
یارو به دوستش میگه: من یک دوست دارم که میگه، پدر پدر پدر پدربزرگ خودش رو دیده!! دوستش میگه: حتماً دروغ میگه، همیچین چیزی امکان نداره! یارو میگه: نه دروغ نمیگه فقط زبونش میگیره
یارو میخواسته هواپیما دزدی کنه. میره به خلبانه میگه برو لندن خلبانه میگه نمیرم.یارو میگه خب برو دبی ، خلبانه میگه نمیرم. یارو میگه پس برو شمال خلبانه میگه نمیرم یارو میگه بابا حد اقل بده یه بوق بزنیم
به یارو میگن تو شهرتون آثار باستانی دارین؟ میگه نه ولی دارن میسازن
یکی به رفیقش می گه : شنیدم تو ظرف شستن به زنت کمک می کنی؟ زن ذلیل! می گه خب مگه چیه . اونم تو رخت شستن به من کمک می کنه
یارو رفت تعلیم رانندگی رفیقش پرسید چطور بود ؟ گفت : گفت خوب بود ولی مربیه خیلی مذهبی بود .. هر طرف من می پیچیدم می گفت یا امام رضا یا ابوالفضل
به یارو میگن اگر حالت تهوع بهت دست بده چیکار میکنی ؟ میگه : من بهش دست نمیدم
یکی میگه: من" حافظ کل قرآنم"، یارو میگه: از این قران کوچیکا یا بزرگا
از یارو می پرسن که برای بستن یه لامپ به چند نفر احتیاجه می گه 3 نفر می گن چرا 3 نفر ؟ میگه: یه نفر میره بالا
نردبون ، لامپ رو میگیره .. دو نفر هم از پایین، نردبون رو میچرخونن
بوشمیره سیگار فروشی: آقا سیگار برگ دارین؟ خیر. پس یک بسته سیگار کوبیده بدین
یارو بالای پل هوایی ایستاده بوده میگه: حالا ما نفهم ، ما بی شعور ... اینجا اصلأ آب ردمیشه که پل زدن؟
یه یارو زنگ میزنه پیتزا فروشی میگه یه پیتزا می خواستم. فروشنده میگه . به نام ... ؟ یارو میگه . اخ اخ . ببخشید .به نام خدا ، یه پیتزا می خواستم
از یارو میپرسن بنظر تو سخت ترین کار چیه؟ میگه: نمک تو نمکدون ریختن، چون سوراخ هاش خیلی ریزه
بوشهمیشه لباس مشکی می پوشیده . دوستاش میگن چرا همیشه مشکی می پوشی ؟ بوشمیگه : آخه من ختم روزگارم
یارو دکتر می شه، به مریضش قرص می ده می گه: یکی قبل از خواب بخور، یکی قبل از بیدار شدن
یارو میره در خونه دوستش و هر چی در میزنه کسی درو باز نمیکنه، با خودش میگه فکر کنم درشون خرابه، بهتره زنگ بزنم
یارو میره جبهه فرداش بر میگرده میگن چرا برگشتی؟ میگه پدر سوخته ها به قصد کشت تفنگ بازی میکردن
یارو برای بار چهارم میره پیش گیشه و بلیط میخره. بلیط فروش بهش میگه چی شده چرا شما چهار دفعه بلیط خریدین. یارو میگه: آخه هر دفعه که میخوام برم تو سینما اون یارو بلیط مو میگیره پاره میکنه
از یارو میپرسن میدونی چرا شمشیر حضرت علی دو شاخه بوده؟ میگه واسه اینکه شبها بگذاره تو برق شارژ بشه
به یارو میگن: حالت چطوره؟ میگه: تازه موکتش کردم
یکی داشته واسه دوستش حرف میزده: اگه سگ بهت حمله کرد باید این آیه قرآن را بخونی... یارو میگه: اما خوبه که آدم یک چوب هم با خودش داشته باشه، چون ممکنه همه سگها عربی بلد نباشند