از تو به یک حرف ناروا نکشم دست
وز سر راه تو دلربا نکشم پا
عاشق زیباییم اسیر محبت
هر دو به چشمان دلفریب تو پیدا
—
کاش میدانستی قهر میکنم تا دستم رامحکم بگیری و بلند بگویی بمان
نه اینکه شانه بالا بیندازی و آرام بگویی هرطور راحتی . . .
—
بوسه ام را می گذارم پشت در
قهرکردی , قهرکردم , سر به سر
تو بیا , در را تماما” باز کن
هر چه میخواهی برایم ناز کن
من غرورم را شکستم , داشتی ؟
آمدم , حالا تو با من آشتی ؟
—
اینقدر نگو : اگه ببخشم کوچک می شوم ، اگه با گذشت کردن کسی کوچک می شد ، خدا اینقدر بزرگ نبود .
—
جنس من از آهن و از سنگ نیست
من دلم تنگ است و یار دلتنگ نیست
حال دل از من نمیپرسی چرا
حال پرسیدن که دیگر ننگ نیست
—
چی میشد تو هم منو دوستم میداشتی نازنین
جای گریه رو لبام خنده می کاشتی نازنین
حالا که قهری باهام ولی بدون دوستت دارم
طاقت قهر ندارم پس آشتی آشتی نازنین
به خاطر یافتن مقصر,
زندگی ات را تلخ و سیاه نکن.
بگذار آن چه در پایان یک عشق به جای میماند
خاطرات خوش باشد با من آشتی کن تا دنیا با من آشتی کند
—
گر تو را از ابلهی کردم رها ، برمن ببخش/بر سر پیمان نه بر مهر و وفا ، بر من ببخش
راه ورسم عاشقی را نا بلد چون کودکان/اشتباه و ناروا کردم خطا ، بر من ببخش
—
بمون بگو چکار کنم ، دنیا پر از درد و غمه / تموم زندگیم توئی ، تو هم که اخمات تو همه !
—
قهر مکن ای فرشته روی دلارا
ناز مکن ای بنفشه موی فریبا
طعنه و دشنام تلخ اینهمه شیرین
چهره پر از خشم و قهر اینهمه زیبا
ناز تورا میکشم به دیده منت
سر به رهت مینهم به عجز و تمنا
—
بوسه پلی است بین قهر و آشتی ، بیا هی قهر کنیم هی آشتی !
—
شاه قلبم بی تو کیشه، زندگی بی تو نمیشه، به خدا قسم عزیزم، تو رو دوست دارم همیشه
—
ای که از کوچه تنهای ما می گذری گوش کن ناله من از سر دیوار کذشت
—
همیشه رفتن بهترین نیست
گاهی میان رفتن وماندن هیچ فرقی نیست
چه قهر باشیم چه آشتی
اصل درست این است که عزیزان ما در خانه ی دل ما جای دارند
—
منو ببخش که نادیده گرفتم التماس اون نگاه نگرون رو
منو ببخش که گرفتم به جای دست عاشق تو دست عشق دیگرون رو
—
اگه راهم این روزا از تو یکم دوره ببخش
توی زندگی آدم یه وقتا مجبوره ببخش
—
منو ببخش که درخشیدی و من چشمامو بستم
منو بخشیدی و من چشمامو بستم
تو به پای من نشستی و جدا از تو نشستم
که نیاوردی به روم هر جا دلت رو می شکستم
منو ببخش ، منو ببخش …..
بهانه میتراشی و مرا عذاب میدهی
به روح بی قرار من تو اضطراب میدهی
دلم پر از گلایه ها تنم اسیر درد و خون
ولی تو قهر با دلم برای لحظه ای مکن
—
چنین گفت زرتشت:عاشق عاشقی باش و دوست داشتن را دوست بدار. از تنفر متنفر باش، به مهربانی مهر بورز، با آشتی آشتی کن و از جدایی جدا باش
—
فریاد من از داغ توست ، اینگونه خاموشم نکن ،
حالا که یادت میکنم ، دیگر فراموشم نکن . . .
—
یه روزی گله کردم من از عالم مستی
تو هم به دل گرفتی دل ما رو شکستی
من از مستی نوشتم ولی قلب تو رنجید
تو قهر کردی قهرت مصیبت شدو بارید
پشیمون و خستم اگه عهدی شکستم
آخه مست تو هستم اگه مجرم و مستم
—
مهم نیست کی مقصر است
باور کن مهم این است که یادمان باشد عمرمان کوتاه است
در پایان زندگی خواهیم گفت: کاش فقط چند لحظه بیشتر فرصت داشتیم تا خوب بهم نگاه کنیم و همه ناگفته های مهر آمیز یک عمر را در چند ثانیه بگوییم پس
نازنین بیا آشتی کنیم با مهر
—
سلام عزیزم اخه من چه قدر برات اسمس آشتی برات بفرستم که باهام آشتی کنی . بیخیال شو
—
یادش بخیر روزایی که گل یاست بودم،یادش بخیر قدیما هوش و هواست بودم،حالا ازم رنجیدی گفتی ازم بریدی،دیگه تو قهری با من جوابمو نمیدی،بگو مگه
دوستم نداشتی چرا تنهام گذاشتی،دیگه بسه برگرد کنارم عزیزم آشتی آشتی
—
دوستی را دوست، معنی می دهد
قهر هم با دوست، معنی می دهد
هیچ کس با دشمن خود، قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی است …
—
دلبرکم چیزی بگو به من که از گریه پرم
به من که بی صدای تو از شب شکست می خورم
دلبرکم چیزی بگو به من که گرم هق هق ام
به من که آخرینای آواره های عاشقم
چیزی بگو که آینه خسته نشه از بی کسی
غزل بشن ترانه هام نه هق هق و دلواپسی
—
هنوز عشق تو امید بخش جان من است
خوشا غمی که ازو شادی جهان من است
چه شکر گویمت ای هستی یگانه ی عشق
که سوز سینه ی خورشید در زبان من است
اگر چه فرصت عمرم ز دست رفت بیا
که همچنان به رهت چشم خون فشان من است
—
منو ببخش عزیزم که از تو می گریزم
می سوزم و خاموشم تو خودم اشک می ریزم….
منو ببخش اگه خیلی بهت بدی کردم …
—
من رو ببخش نه به خاطر اینکه من لایق بخشش هستم بلکه تو لایق ارامش هستی من ارامش تو رو حتی به ارامش خودم نیز ترجیح میدم
—
اون منم که عاشقونه شعر چشماتو می گفتم
هنوزم خیس می شه چشمام وقتی یاد تو می افتم
هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره
هنوزم می گم خدایا کاشکی برگرده دوباره
—
مطمئن باش که مهرت نرود از دل من مگر آن روزی که با خاک شود منزل من;
—
عشق یک واژه زلال است ، تو باید باشی ، قلب من زیر سوال است ، تو باید باشی
فال حافظ زدم آن رند غزل خوان هم گفت ، زندگی بی تو محال است ، تو باید باشی . . .
—
از فراق تو مرا هر نفسی صد آه است ، از تو غافل تیستم ای دوست خدا آگاه است . . .
—
برام بمون ، بهونه باش برای دل سپرد/نزار که آرزوم بشه یه روزی بی تو مردن
—
دوستی را دوست، معنی می دهد
قهر هم با دوست، معنی می دهد
هیچ کس با دشمن خود، قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی است
—
مهم نیست کی مقصر است
باور کن مهم این است که یادمان باشد عمرمان کوتاه است
در پایان زندگی خواهیم گفت: کاش فقط چند لحظه بیشتر فرصت داشتیم تا خوب بهم نگاه کنیم و همه ناگفتههای مهر آمیز یک عمر را در چند ثانیه بگوییم پس
نازنین بیا آشتی کنیم با مهر
—
چیزیم نیست خرد و خمیرم فقط همین
کم مانده است بی تو بمیرم فقط همین
از هرچه هست و نیست گذشتم ولی هنوز
در عمق چشمهای تو گیرم فقط همین
—
با تو از عشق میگفتم
از پشیمانی
و از اینکه فرصتی دوباره هست یا نه ؟!…
در جواب صدایی بی وقفه می گفت:
“دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد!!!”
—
نذاری فاصله ها ، تو هجوم سایه ها ، میون غریبه ها ، نذاری تو جاده ها تو رو از من بگیرن ، تو خودت خوب می دونی ، توی راه زندگیم ، دلخوشم به بودنت
—
زندگی یعنی بخند هرچند غمگینی.ببخش هرچند مسکینی.فراموش کن هرچند دلگیری…
—
تو که تنها کسی هستی که جان را در تو می جویم
نمی دانم چه خواهد شد، اسیرم در دو راهی ها
غرورم یکطرف ماند و دل دیوانه ام اینجا
چه می شد بشکنم روزی غرور جنس سنگی را
بگویم عاشقت هستم بمان با من تو ای زیبا
—
چی میشد تو هم منو دوستم میداشتی نازنین
جای گریه رو لبام خنده می کاشتی نازنین
حالا که قهری باهام ولی بدون دوستت دارم
طاقت قهر ندارم پس آشتی آشتی نازنین
—
در هجوم لحظه های پوچ جدایی سکوت تنها یادگار لحظه های با تو بودن است، وقتی ثانیه ها رفتنت را تلنگر میزنند بودنت به کوچه ی فراموشی کوچ میکند
—
آنکه بین من و تو شام جدایی آورد، می کنم نفرینش، یا الهی، بکنش چون من زار، پیش معشوقش خار، هر دو چشمانش تار، تا بداند چه به من میگذرد، ز غم
دوری آن چشم عزیز
—
ای رفته باز گرد که دلم بی قرار توست، چشم به راه و دلم در انتظار توست، آخر بگو چرا از پیشم رفتی، زردی روی ما ز رخ تو بهار توست
—
هر لحظه جدا از تو برام ماه ی و سالی، با هر نفسم داد میزنم جای تو خالی
—
چرا زمین و آسمان به ضد ماست نازنین / ببین برای ما خدا چگونه خواست نازنین / اگر چه قلبهای ما به عشق هم تپید / ببین چگونه راه ما ز هم جداست نازنین
—
چه کنم چرخ فلک مرا کرده ز تو جدا / به کدام شاخه نشینم که دهد بوی تو را
—
معذرت خواهی همیشه به این معنا نیست،
که تو اشتباه کردی و حق با یکی دیگه است …
بعضی وقتا یعنی اون رابطه بیشتر از غرورت برات ارزش داره …
—
به چشم من نگاه کن. ببین چگونه اشک غم، روان شده از دیده ام. برای من ز عشق بگو…
تو ای کسیکه دوستت دارم
تو ای کسیکه قلب من بخاطر تو می تپد
برای من بمان
برای من سرود آشتی بخوان
—
آشنای شهر بارون بیا من شدم پشیمون / فکر این شکسته دل باش پشت ابرا نشو پنهون
—
مهم نیست که چه اندازه می بخشیم .
بلکه مهم این است که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود دارد.
—
گر تو را از ابلهی کردم رها ، برمن ببخش/بر سر پیمان نه بر مهر و وفا ، بر من ببخش
راه ورسم عاشقی را نا بلد چون کودکان/اشتباه و ناروا کردم خطا ، بر من ببخش
—
برام بمون ، بهونه باش برای دل سپردن/نزار که آرزوم بشه یه روزی بی تو مردن