بعضی وقتا قبل از اینکه تو انجمن عضو بشم تو کامپیوتر برای خودم مینوشتم.فقط برای دل خودم و حتی اگه کسی هیچوقت اونو نخونه اما از نوشتن حرفام خوشم میاد.همیشه مینویسم. همه چیز، شعر، خاطره، گاهی داستان، گاهی متنهای بی سر و ته. حالا یکی از چیزایی که قبلا تو ورد نوشته بودم رو اینجا میذارم.
حالا که دارم فکر میکنم میبینم تو نوشتن استعداد زیادی دارم!
نوشتن رو اونقدر دوست دارم که حتی در این شرایطی که فردا امتحان زیست و ادبیات دارم و هیچ کدوم رو تموم نکردم، اومدم اینجا تا بنویسم. هه جالبه که استعدادهام همه زیاده اما دست نیافتنی! البته جالب که نیست بده. آخه نویسنده شدن جز دردسر و کلی دوندگی و پول خرج کردن چیز دیگهای نداره اما خب خیلی خوبه دیگه.
آدمی که مینویسه اصولا خیلی بیشتر از کسی که نمینویسه میفهمه و به خیلی چیزا خیلی بیشتر توجه میکنه و خیلی بیشتر هم از زندگیش لذت میبره چون دیدش به زندگی شاعرانه است (گردآوری : انجمن ناجی)
خلاصه که باید عرض کنم خدمتتون که یهو دیدی رفتم نویسنده شدم به جای دکتر!
فعلا وقت ندارم بیشتر از این حرف بزنم چون ساعت 9 شب جمعه ست و من بخش گیاهی فصل6 زیست رو + دو درس ادبیات نخوندم.اگر بلد بودم تو وُرد شکلک بذارم الان چند تا بوس آبدار برات میذاشتم کودک درون گل من (چشمک)!!!! (همیشه همینجوری ام! چون مخاطبم خودمم. تعجب نکنید. من دیوونه نیستم!):)