عمر به قیصر روم نامه نوشت که یا مسلمان شوید یا مهیای جنگ قیصر
http://najiforum.ir/forum-85.html عمر به قیصر روم نامه نوشت که یا مسلمان شوید یا مهیای جنگ شوید.
قیصر در جواب عمر نوشت من به همراه این نامه چهار نماینده از چهار دین برای شما فرستادم یکی پیرو عیسی دیگری پیرو موسی ودیگری پیرو داوود و آن یک پیرو ابراهیم خلیل اگر توانستی آن نمایندگان را قانع کنی من شخصا مسلمان شده و کشورم را به شما تسلیم خواهم کرد
عمر با چهار نماینده رو برو شد هر چهارتا به اتفاق به عمر گفتند مژده دین شما را در کتب خود داریم و میدانیم که آخرین شریعت تمام کتب ما را میداند و معجزه از پیامبران ما نشان میدهد و ما اکنون منتظریم
عمر به مشاوران خود گفت من شش ماه تمام جان کندم که توانستم سوره بقره را حفظ کنم حال از کتاب اینها بخوانم؟ مشاوران به اتفاق گفتند آنها را به علی واگذار چرا که اگر نتواند انجام دهد رسوا میشود که علی توانایی انجام چهار معجزه و خواندن چهار کتاب آسمانی را ندارد
پس به این طریق آبروی علی میرود
پس عمر به دنبال مولای ما علی (ع)فرستاد اما علی ع فرمود هرکس بامن کاری دارد خودش می آید
اینجا عمر دوباره از مولای ما خواهش کرد پس مولا فرمود هرکس مرا بخواهد اینجا می آید
پس با اجبار عمر و مشاورانش و چهار نماینده به نخلستان رفتند مولا در حال آبیاری بود پس عمر جریان نمایندگان را به مولا گفت
مولا علی (ع) پیرو دین داوود را صدا زد او جلو آمد علی گفت زبور را باز کن صفحه فلان را پیدا کن و شروع کرد به خواندن زبور از حفظ آنهم به صوت داوود نبی
پیرو داوود از هوش رفت وی را به هوش آوردند
پس مولا بیل خود را از دسته جدا کرد و بیل را مانند خمیر در آورد و از آن زرهی بافت پس به پیرو داوود فرمود آیا قانع شدی او با احترام فراوان مرید علی شد
پس مولا پیرو موسی را فرا خواند و به وی گفت کتاب تورات را باز کن فلان صفحه را بیاور و شروع کرد از تورات چند صفحه خواند و دسته بیل خود را بر زمین انداخت پس چوب همچون عصای موسی به اژدها تبدیل شد که سخت به عمر غضب داشت عمر گفت ای ابا الحسن الامان پیرو موسی از هوش رفت پس مولا دست به اژدها برد و دوباره به حالت اولش برگشت و شد دسته بیل پس به پیرو موسی فرمود قانع شدی پیرو موسی فورا به مولا سجده کرد و گفت حقا که تو سرور جهانیانی
پس بفرمود آتشی فراوان ساختند حضرت به پیرو ابراهیم گفت فلان صفحه از کتاب خود را باز کن و از کتاب او چند صفحه خواند و قدم زنان وارد آتش
شد عمر در پی او رفت اما دامنش آتش گرفت و فورا به عقب برگشت مولا از درون آتش صدازد که ای پیرو ابراهیم قانع شدی؟ او هم چون دیگران سر تعظیم فرود آورد پس به اتفاق وارد قبرستانی قدیمی شدند، حضرت امر کرد گوشه ای از قبرستان را کندند به اندازه زیادی گود شد پس بفرمود ای بنده خدا به اذن خدا بلند شو این علیست که تورا صدا میزند پس صدایی نیامد عمر گفت یا اباالحسن این دیگر از عهده تو خارج است نمیتوانی، پس از چندی هیکلی از زیر خاک سر برآورد و گفت لبیک یا سیدی، آن هیکل آنچنان بزرگ و وحشتناک بود که عمر از هوش رفت پس ازمولا پرسید ای سرور مومنان امری داشتید مولا فرمود خود را معرفی کن او گفت من در زمان نوح زندگی میکردم متاسفانه به نوح ایمان نیاوردم پس اینگونه تا بحال در عذاب گرفتار بودم من در دخمه ای عذاب میشدم شما مرا صدا زدید تا زنجیر از پای من گشودند طول کشید اما در راه شنیدم به برکت قدوم شما خدا مرا بخشیده پس مولا فرمود بجای خویش بازگرد و شکر بسیار کن پس او دوباره به زیر خاک رفت مولا به پیرو عیسی فرمود انجیل را باز کن فلان صفحه را بیاور و شروع کرد به خواندن انجیل از حفظ تمام چهار نماینده به مولا تعظیم کردند و مسلمان شدند و عمر نامه ای به نمایندگان داد که قیصر باید کلباسمو را تسلیم کنی پس پیکی از قیصر برگشت و گفت قیصر فرموده تو ارزش نامه نداری پس شفاهی جوابت میدهم زمانی که آن بزرگواری که آبیاری میکرد بر مسند حکومت نشست من هم کشورم را تسلیم میکنم ...
جانم فدای امیرالمومنین علی"ع" http://najiforum.ir/forum-85.html https://telegram.me/Najiforum
RE: عمر به قیصر روم نامه نوشت که یا مسلمان شوید یا مهیای جنگ قیصر
http://najiforum.ir/thread-24480.html 1. سندیت اصلِ ماجرا درست می باشد. توسطِ افراد معتبر این روایت به ما رسیده.
ولی این که تعدادِ نمایندگانِ قیصر 4 نفر یا 3 نفر یا حتی 2 نفر بوده، تفاوت وجود دارد.
ولی در بینِ نماینده ها حتماً یهودی و مسیحی وجود داشته.
برای ما تعداد مهم نیست؛ آنچه مهم است کیفیتِ این رویداد می باشد.
همانطور که حدیثِ شریف کساء در بعضی از کلماتش تفاوتهایی وجود دارد ( آن هم به خاطرِ این که چند بار از
حضرت فاطمه سلام الله علیها روایت شده است )؛ اصل حدیث درست است ولی در روایات در بعضی از کلمات،
کلماتِ مترادف بکار رفته است (گردآوری : انجمن ناجی)
یا مثلاً زیارت عاشورا که توسطِ چند نفر از زبانِ امام محمد باقر علیه السلام روایت شده؛
در بعضی جاها « السلام علیک یا خیرة الله و ابن خیرته ...» وجود دارد و در بعضی از روایات وجود ندارد.
2. در موردِ کتاب حضرت ابراهیم علیه السلام عرض کنم که بعضی « زَبور » را کتاب ِ ایشان می دانند و بعضی
کتابِ حضرتِ داوود. بعضی معتقدند هر دو این پیامبران « زَبور » داشته اند.
در سوره ی اعلی آیه ی 19 خداوند می فرماید: « صحف ابراهیم و موسی ...»
منظور از صحفِ حضرت موسی علیه السلام، همان « تورات » می باشد و منظور از صحف ِ حضرت ِ ابراهیم علیه السلام،
همان صحیفه های پراکنده ی ایشان می باشد.
3. در این رویداد ِ عظیم نمایندگان فرستاده شده از طرفِ قیصر که مسلمان شدند؛ به خاطرِ معجزاتِ حضرت علی علیه السلام
( امام بیان ) مسلمان شدند که روشنگری فرمودند نه به خاطرِ خلیفه ی اهل سنت! رسول الله هیچ وقت برای پذیرش دین اسلام
از سوی دیگران، آنها را تهدید نمی کردند. حضرت علی علیه السلام هم پیروِ رسول الله بودند تهدید نفرمودند
( بر خلافِ خلیفه ی نامبرده شده در پستِ اول )
به خاطر ِ همین روشنگری ها است که به مولا علی علیه السلام لقبِ « امیر بیان » می دهیم.
4. نمایندگان فرستاده شده از طرفِ قیصر، به دنبال شخص ِ « ایلیا » که نامش در کتابهایشان آمده است می گشتند.
به این نتیجه رسیدند که « ایلیا » همان حضرت علی علیه السلام می باشد در حالی که شخصِ دیگری خلیفه است!
بله؛ قیصر هم جواب کوبنده ای نثار خلیفه ی سنی ها کرد!
« حرفِ حق جواب نداره. »
فقط حیدر امیر المؤمنین است (گردآوری : انجمن ناجی)
لینک به ارسالی http://najiforum.ir/thread-24480.html
RE: عمر به قیصر روم نامه نوشت که یا مسلمان شوید یا مهیای جنگ قیصر
برای راحت تر فهمیدنِ این روایت بنده اینگونه دفاع کردم.
در مسائل تاریخی دو شاخه ی علمی وجود دارد؛ به نام علم رجال و علم درایه.
علم رجال افرادِ راوی احادیث و روایات را بررسی می کند. بررسی می کند که این افراد تابع بودند یا صحابه.
صدّیق بودند یا صادق یا کاذب. سلیم العقل بودند یا خیر. غرض ورز بودن یا خیر و ...
علم درایه هم به نوع حدیث که با چه حرفی نوشته شده ( مثلاً با ز یا ض نوشته شده ) می پردازد.
آیا متواتر است یا متکاثر یا خبر واحد. آیا قوی است یا اقوی. کثیر است یا اکثر یا متکاثر.
ضعیف است یا اضعف. سره است یا ناسره...
با دانستن این دو علم می توان پی برد که احادیث و روایات معتبر است یا خیر.
بنده برای این که فهمِ خوب، آسان و راحت تر باشد؛ اینگونه بیان کردم که افرادِ معتبر آن را روایت کرده اند.
( مانند سلمان و ابوذر )
از طرفی سوال که جواب داده شد؛ برای رفع شبهه بود.
ضمناً ما برای دفاع از حضرت علی علیه السلام از هیچ چیزی و هیچ نکته ای دریغ نمی کنیم.
در مورد سند هم، در کتب مختلف تاریخ ( مخصوصاً منابع شیعه ) سند دقیق برای این دَست روایات و جود دارد.
ولی در کتابهای سنّی ها، متاسفانه در چاپهای جدید این روایات یا حذف شده اند یا از مقدار آن کم شده
و آن را ناقص در کتابهایشان چاپ کرده اند.
این را هم عرض کنم که همه به همه ی مسائل ِ علمی اعتنا نمی کنند.
گاهی با زبانِ ساده و روان می توان مفاهیم را رساند. http://najiforum.ir/thread-24480.html