به اعتقاد سقراط تیره بختی انسان حاصل نادانی اوست. بزرگترین فضیلت دانایی است و اشتباهات آدمی از نادانی او سرچشمه می گیرد. اگر کسی واقعا بداند که چیزی بد است هرگز آن را انجام نمی دهد. همچنین باید در شناخت خیر کوشید و تعریف درستی از امور خیر به دست آورد. فضیلت چیزی غیر از دانش و حکمت و خردمندی نیست و فضایل عبارتند از: آگاهی به شجاعت، عفت، عدالت، خداپرستی.
سقراط معتقد است که برای آراستگی به این فضایل و رسیدن به سعادت باید گوش به فرمان خرد داشت و از دستورات عقل پیروی کرد
منبع:تاریخ فلسفه کاپلستون ج ،۱ ترجمه: سیدجلال الدین مجتبوی
این فیلسوف مسائل اخلاقی را مبتنی بر مابعدالطبیعه تفسیر می کند و تلاش می کند تا مشکلات اخلاقی را نیز به مدد نظریه «مثل» حل کند. به نظر او خیر و عدالت معانی الهی هستند و هستی حقیقی و مستقل دارند. روح انسانی قبل از حلول در بدن در عالم مثل از «خیر مطلق» بهره برده است (گردآوری : انجمن ناجی)
انسان برای این که به خیر و سعادت برسد باید دل و اندیشه خود را از آلودگی ها پاک کند و به فضایلی برسد. این فضایل عبارتند از: حکمت، شجاعت، عفت، عدالت.
۱- فضیلت سر (جنبه عقلی) حکمت است (گردآوری : انجمن ناجی)
۲- فضیلت دل یا قلب (جنبه اراده) شجاعت است (گردآوری : انجمن ناجی)
۳- فضیلت شکم (قوه شهوانی) عفت و پرهیزگاری است (گردآوری : انجمن ناجی)
افلاطون معتقد است: انسانی که عدالت بر زندگی او حکومت کند انسانی خردمند و سعادتمند خواهد بود «البته معنی عدالت با آنچه که در سیاست و جامعه است فرق می کند، در اینجا منظور از عدالت افلاطون یعنی این که: هر شخصی دنبال کار خودش باشد و در کار دیگران مداخله و اظهارنظری نکند.»