جدا از ماجرای سوتی های موجود در سریال، ریزبینی مخاطبان و واکنش آنی و لحظه ای آنها هم مقوله جالب و قابل بحثی است (گردآوری : انجمن ناجی) در مدتی که از شروع پخش سریال می گذرد، ایرادهای محتوایی و ساختاری جالبی از سریال گرفته شده که شاید خیلی ها با چندین بار تماشا هم نتوانند به آنها برسند؛ نکته سنجی هایی در حد اینکه زمان قبل از انقلاب، میوه ها را در کیسه نمی فروختند یا چرا پدر کیمیا وسط تابستان نارنگی می خورد و کیمیا در آن سن و سال، ابروهایش را برداشته! خلاصه اینکه به نظر می رسد این نکات، حتی از خود سریال هم جذاب تر باشند.
همراه اول
موقعی که آرم همراه اول را روی در مغازه بازار دیدیم، برق از سرمان پرید. دهه 50، خرمشهر، همراه اول!!! این یکی را هیچ جوره نمی شود لاپوشانی کرد. کامنت ها نشان می دهد که چشم های زیادی این سوتی را دیده:
• عوامل اصلی سریال با تشکر از زحماتتون، اما سوتی دادن در چنین سریالی با چنین عوامل کارکشته ای واقعا جای تعجب داره. در سکانس خرید مادر کیمیا با زن داییش، اون تبلیغ همراه اول پشت سر بازیگرا چی بود؟ واقعا ندیده بودینش؟
• از شما بعید بود در قسمتی که خانم آزیتا حاجیان با خانم دیگه ای در حال خرید بودن، تبلیغ همراه اول سوتی بود.
• همراه اول با ماشین زمان رفته به دهه 50
صندوق پست روی در
یکی از همین نکته سنجی ها درباره صندوق پست روی در است که بعضی ها واکنش های جالبی نسبت به آن نشان داده اند.
• روی در آبی خونه خانم طاهری یک صندوق پست وجود داره! در حالی که هنوز چند سال بیشتر از نصب این صندوق ها نمی گذرد و سی و اندی سال قبل هیچ اثری از آنها نبود.
• صندوق پست روی در خونه خانوم طاهری دیگه اوج سوتیه
• از این صندوق پست ها مگه بوده اون زمان روی در؟
• صندوق پستی روی در حیاط خانم طاهری... قبل انقلاب روی در خونه ها از اینا بوده؟؟؟
خیابان های دهه 50
بعضی ها هم به بازنمایی خیابان ها و جاده ها و حتی ماشین های دهه 50 ایراد گرفته اند و گفته اند که از گاف های اساسی سریال است (گردآوری : انجمن ناجی)
• متاسفانه نتونستن فضای اون سال رو در بیارن. توی سریال طراحی صحنه ای شکل نگرفته و خیابان های خرمشهر رو بازسازی نکردن. برای همین فضای اون سال ها در نیومده.
• لباس ها و خیابون ها شبیه دوران قبل از انقلاب نیست. کلا انگار واسه بچه ها فیلم ساختن.
• ماشین آمریکایی مشکی که امشب توی سریال نشون داد، مال سال 1990 بود این ماشین سال 1357 اصلا نبوده.
• تابلو جاده ها از 50 سال پیش تا الان همین طوری باقی مونده؟
چادر عبایی آستین دار
همان لحظه ای که برای اولین بار خانم طاهری، چادر عبایی را با آن آستین های توردوزی شده سرش کرد، می شد حدس زد که این کار چه واکنش هایی به همراه داشته باشد. خب دیگر این را همه می دانند که چادرهای آستین دار تازه به بازار آمده اند و طبیعتا قبل از انقلاب نبوده اند:
• اون موقع ها چادر عبایی این شکلی نبود. عبا یا همون چادر عربی ها توی جنوب هم آستین دار نبوده.
• اون موقع خانوم ها عبای این مدلی نمی پوشیدن. من خودم خوزستانی ام.
• حداقل تحقیق می کردین که اون موقع ها عبا چه شکلی بوده.
• واقعا کارگردان یادش نیست که چادر آستین دار چند سال پیش اومد تو بازار؟ حداقل تورهای لب آستینش رو برمی داشت.
قطار سریع السیر
بعد از اینکه قرار می شود پدر کیمیا دست اهل و عیال را بگیرد و به سمت تهران حرکت کنند، یک اتفاق هیجان انگیز ما را به وجد آورد. خانواده استوار پارسا به وسیله قطار عازم پایتخت می شوند، قطاری که تصاویر داخلی آن به هیچ وجه شبیه به قطارهای 40 سال پیش نیست!
• آقا به جان خودم من پریروز با همین قطاری که کیمیا و خانواده اش اومدن تهران رفتم اهواز!
• می گم این صنعت حمل و نقل ریلی ما تو این سال ها خیلی پیشرفت نداشته ها. قطارهای امروز شبیه به قطارهای دهه 50 هستن!
• خوش به حال کیمیا اینا. ما دهه 60 با اتوبوس سفر می کردیم، اینا 10 سال قبل از ما با قطار اکسپرس!
تیربرق های مدرن!
یکی از نکاتی که سازندگان کیمیا از همان قسمت های اول سریال درگیر آن بودند تیربرقها، دکل های مخابراتی و تابلوبرق های ساختمان های مختلف بود. البته کیمیاسازان فقط درگیر آن مسائل شدند و خیلی دنبال رفع و رجوع آن نبودند. اتفاقی که از چشم تیزبین مخاطبان این سریال پرهزینه دور نماند:
• من دیپلم شبکه هوایی دارم، این مدل تیربرق هایی که تو سریال نشون می دن حدود 10-15 سال است که در تهران استفاده می شه. قبل از اینها تیربرق های سیمانی سوراخ بوده و پیش از اونها هم تیرهای چوبی. مسلما در دهه 50 از تیرهای چوبی استفاده می شده.
• تیربرق های محله استوار پارسا 40 سال پیش از تیربرق های محل ما تو دهه 90 سالم تر و سرپاتر بود!
گریم ها
یکی از پرحاشیه ترین اتفاق ها، گریم های استفاده شده برای زنان این سریال است (گردآوری : انجمن ناجی) خیلی معتقدند که کارگردان حتی یکبار هم گذرش به خرمشهر نیفتاده و رنگ پوست آدم ها را ندیده:
• خودتون تاحالا آبادان و خرمشهر بودید؟ رنگ پوست افراد جنوبی که نشون دادین، اصلا شبیه رنگ پوست آبادانی ها نیست.
• جهت اطلاع کارگردان پوست بیشتر آبادانی ها گندمی است تا سیاه سوخته.
• کی گفته خانم های آبادانی و خرمشهر سیاه پوست هستند آخه؟ دختر دبیرستانی که دوست کیمیاست با کمک گریم پوستش رو تیره کردین که بگین جنوبیه؟
دیگر سوتی ها
جدا از این گاف های آشکار و مهم، بخشی از مخاطبان هم سوتی های جالبی از کار گرفته اند:
• اینم از سوتی توی قسمت پنجم. فرخ روی پشت بامی نشسته که ایزوگام شده. اونم 30-40 سال قبل. مگه می شه؟!
• اون موقع ها خونه ها آیفون داشتن؟ ما امروز یکیشو توی کیمیا دیدیم.
• آخه کدوم جنوبی چادر عروسش مشکیه؟
• ظاهرا اون موقع هاشور ابرو هم مد بوده. به ابروهای کیمیا دقت کنید.
• میوه ها رو هم معمولا تو کیسه پلاستیکی نمی ذاشتن. تو پاکت می ذاشتن.
• اهواز آن سال ها این قدر پیشرفت کرده بود که لوله کشی گاز داشته؟ بچه های همه اتاق جداگانه داشتن و همه به مدرسه می رفتن؟ پس کجا بی سوادی بوده؟
• اگر تابستان بوده و زمان امتحانات در خرداد، پس پرتقال دست پدر خانواده چه کار می کنه؟
آیا جلوه های ویژه بصری می توانست کیمیا را نجات دهد. هادی اسلامی که تجربه موفقی در فیلم «چ» دارد، این مساله را بررسی می کند.
حذف گاف با یه کم پول و کمی خلاقیت
سریال مختارنامه، فیلم «چ» و سایر آثار فاخر، بار بخش مهمی از دکورسازی را به دوش جلوه های بصری می اندازند. شاید در کل، دکورها آن اندازه ای که ما در کل کار می بینیم، نباشند، اما نهایتا طوری تنظیم می شوند که شهر همان طور که باید باشد، به نظر برسد. قطعا درباره «کیمیا» هم این امکان وجود داشته که برای بازسازی خرمشهر از چنین تکنیکی استفاده شود. سید هادی اسلامی که در ویژوال افکت هر دو اثر مختارنامه و «چ» دست داشته، درباره چگونگی بازنمایی ها با این روش توضیح می دهد.
یکی از انتقادهایی که از اول پخش سریال «کیمیا» وجود داشته، این است که سریال، بازنمایی درستی از حال و هوای خرمشهر دهه 50 انجام نداده. شما زمان ساخت فیلم «چ» حاتمی کیا شهر پاوه را به شیوه ویژوال افکت بازسازی کردید. قطعا اینجا هم چنین امکانی وجود داشته که با جلوه های بصری خیابان های خرمشهر مطابق الگوی دهه 50 ساخته شود.
درباره بازسازی فضاها باید بگویم که سال هاست این خدمات توسط کسانی که طراح جلوه های بصری هستند، در حال انجام است (گردآوری : انجمن ناجی) مسوولان جلوه های بصری خیلی تلاش کردند که فیلمنامه ها را قبل از اینکه کار شروع شود و در همان پیش تولید بخوانند و مشاوره های اجرایی بدهند تا به جای اینکه عوامل بروند و دکورسازی کنند، با این تکنیک به نتیجه برسند. اینکه این فرهنگ چقدر جا افتاده و چقدر فیلمسازها به سمتش می روند، یک بحث دیگر است (گردآوری : انجمن ناجی)
پس یعنی چنین امکانی برای همه کارها وجود دارد؟
بله، اما مساله دیگر، بحث فرهنگی این کار است (گردآوری : انجمن ناجی) به نظرم خیلی ها به لحاظ تکنیکی با این کار آشنا هستند، اما هنوز ترجیح می دهند که بعضی اتفاقات در صحنه بیفتد؛ یعنی آن چیزی که در تولید اتفاق می افتد، برایشان ملموس تر است (گردآوری : انجمن ناجی) برای همین کمتر می آیند سراغ این قضیه یا آن را جدی نمی گیرند. مساله مهم دیگر این است که هنوز نه در سینما و نه در ارشاد ردیف بودجه نداریم. این مساله هم به دوستان لطمه می زند و هم به فیلم ها.
اما با استفاده از دکور و صحنه هم آن طور که باید، موفق نمی شوند.
دوستانی که می خواهند از این تکنیک استفاده کنند باید بدانند چه می خواهند؛ یعنی از اول باید بدانند خیابان جلو خانه شخص چه شکلی است؟ در حالی که هیچ کس نمی داند. می گویند باید برویم سر صحنه ببینیم چه پیش می آید. در این صورت، ما کاری نمی توانیم بکنیم. چون وقتی بدانیم قرار است فقط دو متر جلو خانه برای ما اهمیت داشته باشد، بقیه خیابان را با ویژوال افکت می گیریم، ولی وقتی نمی دانیم کجاست و نمی دانیم چه نمایی قرار است داشته باشد، اصلا امکان پذیر نیست. ما یک پروسه پیش تولید با صحنه و کارگردانی داریم و آنجا همه چیز را مشخص می کنیم.
یعنی بعضی کارگردان ها با این فن آشنایی ندارند؟
نمی توانم بگویم نمی دانند، چون قطعا می دانند. مساله این است که نمی دانند چقدر راحتی می توانند به آن اطمینان کنند و دوم اینکه از ابتدا برنامه ریزی دقیقی روی کار ندارند؛ یعنی نمی دانند هر نما قرار است به چه صورت گرفته شود، بنابراین نمی شود برنامه ریزی کرد.
برای سریال های طولانی هم که خب اصلا نمی شود چنین کاری کرد.
حقیقت این است که چنین کاری بسیار بسیار برایشان به صرفه است، اما متاسفانه خلاقیتی در این زمینه وجود ندارد. هیچ برنامه ریزی قبلی برای این کارها نیست
نقد سریال «کیمیا»/ شخصیتپردازیهای بد نقشهای اصلی
سریال کیمیابه گزارش سینمابین، پس از گذشت چند هفته از پخش سریال «کیمیا» که قرار است در صد قسمت برای بینندگان پخش شود ، این سؤال در ذهنمان ایجاد میشود بهراستی این سریال در صد قسمت چه حرفی برای مخاطب دارد؟ چه داستان عاطفی را روایت میکند؟ میخواهد چه نکته تاریخی جدید را به مخاطب یادآوری کند که تاکنون در قالب سریالهای کمتر از صد قسمت زده نشده و یا گفته نشده است http://najiforum.ir/thread-24033.html به گزارش سینمابین به نقل از خبرگزاری برنا؛ پیش از پخش و دوران تولید سریال «کیمیا» صحبتها و اخبار حاکی از این بود که قرار است تا سریالی در صد قسمت پخش شود. سازندگان این سریال نیز در هر محفلی از این نکته و کثرت بازیگران سخن به میان میآوردند و برای ساخت چنین سریالی به خود میبالیدند. همچنین از توانایی گروه برای ساخت سریالی در قالب صد قسمت سخن میگفتند و آن را با سریالهای مشابهی نیز که با این ویژگی در دنیا ساختهشده بودن مقایسه میکردند. هر جا از این سریال صحبت میشد و یا با عوامل آن صحبت میشد همگان بر کلمه «صد» تأکید میکردند؛ اما ساختن سریالی در صد قسمت بهجز تعداد قسمتهایش باید در محتوا نیز گنجایش و کشش داستان را در صد قسمت یا بیشتر را داشته باشد؛ زیرا امروز بسیاری از سریالهای سیوچند قسمتی ما حتی قابلیت بیان و بازگویی محتوایی در ۱۵ قسمت را نیز ندارند ولی سازندگان با افزودن سکانسها اضافه و ورود شخصیتهای زائد داستان را طولانی میکردند و درنهایت نیز مخاطب سرخورده میشد و دیگر داستانشان را پی نمیکرد. بهاینترتیب اهداف و نکات در نظر گرفتهشده گروه بدون شنونده و مخاطب باقی میماند و فیلمسازان تنها و صرفاً از سر تکلیف حرفهایش را میزد.حرفهایی که نه شنیده و نه دیده میشد. البته هزینهای هم از جیب دولت و ملت صرف میشد اما دریغ از تأثیری که در پی میداشت.
روایت فراموششده کیمیا در میان شخصیتهای اصلی و فرعی
سریال «کیمیا» در این صد قسمت چه حرفی برای مخاطب خود دارد؟ چه داستان عاطفی را روایت میکند؟ میخواهد چه حرف تاریخی جدید را برای مخاطب بزند که تاکنون در قالب سریالهای کمتر از صد قسمت زده نشده و یا گفته نشده باشد؟ در خلاصه داستان این فیلم آمده که کیمیا یک سریال تاریخی است که به زمان انقلاب و جنگ تحمیلی و حمله عراق به خرمشهر میپردازد؛ اما باگذشت چند قسمت از این سریال و روایتی از داستان کاپیتولاسیون و نیز رخدادهای حاکم بر آن سالها و مبارزات انقلابی، چاپ اعلامیه انقلابیون، تعقیب و گریز، دستگیریها، برخورد مأموران ساواک را با مردم میبینیم. همچنین پدری نظامی را میبینیم که به دلیل علاقه به خانواده در دوراهی کار و خانوادهاش گیرکرده. گویا این پدر هم با سیتم بیمار نظامی کشور دستبهگریبان است (گردآوری : انجمن ناجی) این پدر دختر به نام کیمیا دارد که به دلیل علاقه و حس کنجکاویاش وارد داستان مبارزات میشود و بیشک هنگامیکه جنگ به خرمشهر میرسد هم چهره تأثیرگذاری خواهد شد. همه این روایتها را به بهترین شکل در فیلمها و سریالهایی که درزمینهٔ انقلاب و جنگ تحمیلی ساختهشده است بارها دیدهایم. پس این سریال به لحاظ تاریخی چیزی بیشتر و متفاوتتر از داستانهایی که تاکنون گفتهشده و موفق هم بودهاند به مخاطب نمیدهد. کارگردان هم قرار نیست جنبههای تاریکی از تاریخ را برایمان بازگو کند یا حداقل نگاه خودش را از یک واقعه تاریخی بگوید، چراکه اساساً کارگردان نگاه تاریخی ندارد. حال به سراغ داستان میرویم. داستان فیلم نیز میخواهد زندگی یک دختر را از ۱۸ سالگیاش تا میان سالگیاش روایت کند. جالب اینجاست سریال وقایع زندگی دختری را روایت میکند که قهرمان اصلی داستان است هنوز با توجه به اسم سریال مخاطب نمیداند باید داستان کدام شخصیت را دنبال کند. مادر، پدر، برادر، اقوام مادر یا پدر و… این چهره آنقدر تحت تأثیر شخصیتهای دیگر قصه است که هنوز نتوانسته هویت خودش را برای مخاطب بازگو کند. یک زاویه دید مشخصی از این چهره به مخاطب داده نمیشود. تا مخاطب همه قصه را مانند یک دانای کل نبیند و دریابد که باید با کیمیا داستان را دنبال کند. نه با نگاه مادر یا پدر کیمیا و یا دیگران. اساساً این شخصیت کیمیا که داستان درباره او نوشتهشده تنها اسم است و ما هیچچیز مستقلی از او نمیبینیم. اگر برخی از وقایع بهصورت خاطره از زبان او گفته میشد مخاطب میتوانست وقایع را از زاویه دید او دنبال کند.
ظرف «کیمیا» درمظروف بزرگ تاریخ معاصر نمیگنجد
بیشک انتخاب برش تاریخی از دوران انقلاب و جنگ و مرتبط کردن آن به زمان حال و روایت سی سال زندگی یک شخصیت برای مطول کردن سریال به صد قسمت یکی از اهداف فیلمساز بوده است (گردآوری : انجمن ناجی) البته این هم میتواند تمهیدی برای ساخت سریالهای تاریخی باشد؛ اما این به آن معنا نیست که هر داستانی را میتوان در دل وقایع تاریخ وارد کرد و بیهیچ داده صحیحی، علت درست و داستانی که اساساً فاقد چنین پتانسیلی است، آن را در دل یک ظرف بزرگی گنجاند و گفت چون سه دوره تاریخی را طرح میکنیم پس میتوانیم سریالی در صد قسمت به خورد مخاطب بدهیم.
وقتی همهچیز فدای، صدقسمتی شدن سریال میشود
سرعت روایتهای مختلف داستان و وقایع سریال بسیار کند و کشدار پیش میروند. بیشک این طولانی و کشدار بودن بهمنظور معرفی شخصیتهای داستان نیست زیرا اساساً نه شخصیت کیمیا و نه خانواده فرخ پارسا که اصلیترین چهرههای این سریال هستند هیچکدام شخصیت پیچیدهای ندارند که سریال بخواهد با طولانی کردن داستان شخصیت آنها را برای مخاطب جا بیندازد. از سوی دیگر این سریال هم در ابتدای داستان، هیچ قصه فرعی ندارد که بخواهد همعرض قصه اصلی پیش برود و شخصیتهای آنها را به مخاطب معرفی کند؛ زیرا در قسمتهای آغازین این سریال چند چهره کلید و تأثیرگذار در زندگی شخصی فرخ وجود داشتند که همگی آنها در بخش اول داستان و تا پیش از سفر فرخ به تهران از داستان خارج شدند. پس علت این مطول بودن کشدار بودن چیست؟ هیچ اتفاقی در طول هر قسمت این سریال رخ نمیدهد تا مخاطب را پای سریال بنشاند. اتفاق بخشهای اول زندگی فرخ هم که بیش از ۱۰ قسمت به طول انجامید چیزی جز سفر اجباری فرخ به تهران را مطرح نکرده است (گردآوری : انجمن ناجی) این بخش که شامل ۱۰ درصد از سریال میشود بیشک میتوانست در ۳ یا ۴ قسمت بهطور خلاصه اما کامل و جذاب برای مخاطب نمایش داده شود. بهاینترتیب مخاطب بهسرعت به سراغ اصل داستان سریال میرفت؛ اما چنین نشد. این اتفاقی است که در طول سریال درباره بقیه داستانهای با ربط و بیربط سریال نیز رخ خواهد داد. ازاینرو این طولانی بودن خواست و نیاز فیلمنامه نبوده است بلکه به نظر میرسد که این نیاز فیلمساز و سازندگان اثر بوده است تا بهاینترتیب نظر مدیران تلویزیون را برای گرفت بودجهای مناسب جلب کرده و هدفی را که خودشان از آن یاد میکنند یعنی ساخت سریالی صدقسمتی را به هر شکلی محقق سازند؛ اما در این میان اساساً خواست مخاطب که همان دیدن سریالی در خورشانش است را نادیده گرفتهاند.
سریال کیمیا
مهراوه شریفی نیا بازیگر سریال «کیمیا»
در این سریال بازیگران سرشناس بسیاری حضور دارند که بازیهای درخور و در مواردی تحسینبرانگیزی در سینما و تلویزیون داشتهاند. بازیگرانی مانند رضا کیانیان، حسن پورشیرازی، آزیتا حاجیان و… همگی در شمار بازیگرانی هستند که اگر نقش را بهتمامی درک کنند میتوانند به درست در قالب نقش قرار گیرند. اگر شخصیت نیز جای کار خوبی داشته باشد خواهند توانست اجرایی درخور توجهی داشته باشند؛ اما هیچکدام این افراد علیرغم تأثیرگذار بودن و تداوم نقششان در طول سریال نتوانستند بازیهای خوبی ارائه کنند. حسن پورشیرازی در لحظات حسی سریال مانند درگیری فرخ با ستوان در بخشهای اول سریال و یا دیالوگهای فرخ با شهرام، نهتنها نتوانست بهتمامی از پس اجرای این لحظات برآید بلکه بسیاری از اجراها و حسهایش نیز تصنعی و شعاری جلوه کرد. این ضعف بزرگ فیلمنامه «کیمیا» است که دیالوگهایی شعاری و غیرقابلباور را در لحظات حسی سریال گنجانده است (گردآوری : انجمن ناجی) متأسفانه سازندگان سریال بجای اینکه بر روی سه اصل مهم اثر یعنی فیلمنامه و شخصیتپردازی، بازیها و کارگردانی اثر مسلط شوند. بر مطول کردن قصه و بست گسترش بیمورد قصهها، مراحل ساخت و تأکید برافزایش تعداد بازیگران و قسمتهای سریال اهتمام ورزیدند و از مواردی جدی و تأثیر این سه عنصر مهم غافل شدند. همچنین تکثر شخصیتهای قصه وقت توضیح و معرفی چهرهها را از فیلم سازو فیلمنامه نویسان گرفته است (گردآوری : انجمن ناجی) شخصیتهای کوچک و بزرگ قصه با کمترین اطلاعاتی به مخاطب وارد قصه میشوند و بعد هم با کمترین توضیحی از قصه خارج میشوند، افرادی مانند برادر مهری، فروغ، بیژن، مشفق، مهتاب، محتشم، خانواده همسایه فرخ پارسا بیشک شرایطی و وقت کافی برای معرفی خود ندارند. آنها در بخشی از داستان ظاهر میشوند و چون دیگر لزومشان در مجموعه دیده نمیشود ممکن است تا ۷ یا ۸ قسمت و یا کلاً هم اثری آز آنها در مجموعه دیده نشود. بههرحال زمانی که این تعداد از شخصیتها و داستانها بدون شناسنامه وارد قصه شوند تا صد قسمت یک سریال را پر کنند بلاتکلیف هم رها میشوند.
از دل فاکتور تعدد قسمت، بازیگر و ژانر تاریخی اثر فاخر خارج نمیشود
گویا به عقیده سازندگان برای ساخت سریالی فاخر باید تعداد قسمتهای اثر بالا، تعداد شخصیتهای قصه کثیر و ژانر تاریخی باشد. آنها این سه فاکتوررا که به نظرشان اصلی است را در هم آمیختند تا اثری فاخری بسازند. غافل از اینکه ساخت یک مجموعه تلویزیونی معادلهای چند مجهولی نیست که ترکیب این سه مورد نتیجهاش ساخت سریالی فاخر شود. درواقع این هزینه بالا، ژانر تاریخی و کثرت بازیگران فاکتورهای لازم کافی برای ساخت یک سریال فاخر نیست. بلکه بازیهای خوب، رفرنس یا ارجاعهای درست تاریخی در فیلمنامه، شخصیتپردازی دقیق میتواند اثری را ماندگار و فاخر کند. سازندگان برای ساخت چنین مجموعهای ۲ سال زمان صرف کردند بدون توجه به اینکه اگر قرار باشد تا تمام زوایای یک مجموعه تاریخی در نظر گرفته شود باید همه ابعاد و اجزا تشکیلدهنده و بخشهای آن نیز به یک اندازه موردتوجه قرار گیرد. در وهله اول باید فیلمنامه و شخصیتپردازیها چفتوبست محکمی داشته باشد. بر اساس شنیدهها و دانش شفاهی نمیتوان سریالی با موضوع تاریخ معاصر ساخت و بعد داعیه ساخت سریال تاریخی داشت. از سوی دیگر اگر قرار باشد بهجز تحقیق درباره جنبههای تاریخی اثر، فیلمنامهای درخور و بازیهای قابلقبول نیز داشته باشیم پروسه ساخت و تحقیق این سریال بیش از دو سال به طول میانجامید. اگر سریالی حتی تاریخی در ظرف زمانی و مکانیاش درست شکلگرفته باشد ونیز در قالب و چارچوبی درست روایت و داستانپردازی شود. همچنین بازیهای درست و فیلمنامهای با تحقیق کامل و مکتوب و نه بر اساس شنیدهها و دانش در حد دوران متوسطه، بیشک اگر در ۱۳ قسمت هم به مخاطب ارائه میشد اثر فاخر و ماندگار خواهد شد.
لفظ فاخر را مخاطب به فیلم بدهد نه سازنده اثر
بههرحال در آغاز پخش این سریال تبلیغات فراوانی درباره پخش سریالی صدقسمتی و فاخر درباره این سریال شد. عنوان لفظ فاخر بیشک برای چنین سریالی بیانصافی به سریالهایی خوبی است که درساهای گذشته ساختهشدهاند و هرگز لفظ پرطمطراق فاخر را بر خود نداشتهاند. سؤال اینجاست چه چیز این سریال را باید فاخر دانست؟ آیا ساخت سریالی تاریخی مجموعهای را فاخر میکند، آیا فاخر بودن را میتوان به هر سریالی مطول، خستهکننده و پر پرسوناژ اطلاق کرد. شاید سازندگان این سریال بهاصطلاح فاخر بتوانند با این عناوین و الفاظ ذهن مدیران تلویزیون را برای گرفتن هزینههای سرشار برای ساخت یک اثر مجاب کنند اما لفظ فاخر را باید مخاطب به یک سریال و یا فیلم بدهد. اینکه یک فیلمساز پیش از پخش سریال در برنامههای مختلف تلویزیونی از اثرش تعریف کند و عوامل فیلم را برای صحبت درباره سریالی که هنوز آغاز نشده جمع کنند تا درباره آن تبلیغ کنند و به ذهن مخاطب جهت دهند نوعی عوامفریبی است (گردآوری : انجمن ناجی) بیان اینکه ما یک سریال فاخر ساختهایم شبیه آن است که فردی که یک فیلم با موضوعی سیاسی بسازد و بعد بگوید من یک فیلم سیاسی ساختهام. بیشک هردو اینها از کمسواد و سادهانگاری سازندگانشان خبر میدهند.
نویسنده: مهدی قنبر
لنگر به همین ارسالی http://najiforum.ir/thread-24033.html