در میان توده مردم مابعد الطبیعه به دو معنا مصطلح می باشد .که آن دو معنا تغریبا نسبت به یکدیگر حالت تباین دارند . از سوال شما معلوم نمی باشد که مرادتان کدام یک از معانی مابعد الطبیعه است ، لذا ما ناچار هردو معنا را بررسی می کنیم .
معنای اول :
معنای حقیقی و اصلی مابعد الطبیعه می باشد ، یعنی حقیقتا لفظ ما بعد الطبیعه برای این معنا وضع شده است و آن چیزی است که به بخشی از نوشته های ارسطو که مربوط به فلسفه اولی است، اطلاق می شود. ارسطو مابعدالطبیعه را به اوج خود رساند و مفاهیم اساسی آن را به وجود آورد.
خود ارسطو این کلمه را به کار برای این مباحث به کار نبرد، بلکه این مباحث به این دلیل مابعد الطبیعه نام گرفت که چون در قرن اول پیش از میلاد ، شخصی به نام آندرونیکوس رودسی، آثار ارسطو را جمع آوری و تنظیم می کرد. کتابی را که امروزه به مابعد الطبیعه یا متافیزیک معروف است، بعد از کتاب طبیعت یا فیزیک قرارداد و به این جهت، اسم آن را متافیزیک گذاشت ،(( که در یونانی یعنی آنچه بعد از فیزیک (بخش فیزیک )می آید. ( وبه همین ترتیب، مابعدالطبیعه که لغتی عربی است، یعنی آنچه بعد از طبیعت می آید)) .
از آن پس، این نوع مباحث، ما بعد الطبیعه یا متافیزیک و اصطلاحاتش، اصطلاحات مابعدالطبیعی نام گرفتند.
تفكر مابعدالطبيعي، تفكر درباره اساسيترين مسائل وجود است، زيرا موضوع آن خود وجود بدون هيچگونه قيدي است (گردآوری : انجمن ناجی) مسائل مابعدالطبيعه بهاين معنا اساسياند كه مبنا و تكيهگاه امور فراواني هستند و پذيرش هر نظريه مابعدالطبيعي در بسياري از مباحث ديگر اثر ميگذارد و تكليف آنها را كم و بيش مشخص ميكند.
مابعدالطبیعه، یا متافیزیک یا فلسفه اولی بررسی اصل وجود و هستی است؛ یعنی درک و فهم عقلانی اصول اولیه و اساسی واقعیتِ وجود و هستی.
تمام علوم و رشته های علمی دیگر(غیر از مابعد الطبیعه )، وجود اشیاء و موجودات را مفروض می گیرند؛ سپس قلمرو خاصی از وجود را جدا می سازند و صفات موجود را در آن قلمرو بررسی می کنند. مثلا فیزیک و زیست شناسی که
به وجود اشیاء کاری ندارد، بلکه اجسام را از آن حیث که حرکت و سکون دارند، یا موجودات را از آن جنبه که زنده اند و حیات دارند، بررسی می کند .
به خلاف دیگر علوم مابعدالطبیعه تنها علمی است که در موجود از آن جنبه که وجود دارد، تامل می کند.
مابعدالطبيعه علمي است كه معرفت اصول فلسفه نظري را فراهم مي آورد. مابعدالطبيعه از طريق اثبات عقلاني، تحصيل كامل اصول مذكور را انجام مي دهد. مابعدالطبيعه با موجود از آن جهت كه وجود دارد( يعني با موجود كلي يا مطلق) و عوارض آن سرو كار دارد.
به تعبير ديگر، موضوع مابعد الطبيعه عبارت است از موجود، نه از آنجهت كه بر بعضي اشياء اطلاق مي شود و نه از آن جهت كه شيء جزئي بر آن عارض مي شود، چنانكه در طبيعيات و رياضيات چنين است (ازقبيل كميت وكيفيت، فعل وانفعال، كه بر موضوع طبيعيات عارض مي شوند) بلكه از آن جهت كه بر اصل وجود اطلاق مي شود و از آن جهت كه امري كلي بر آن عارض مي شود (از قبيل وحدت وكثرت، قوه و فعل، حدوث و قدم، علت و معلول، كليت وجزئيت، نقص و كمال، ضرورت وامكان) اين كيفيات عوارض ذاتي موجود بما هو موجود هستند.
ما از هر موجودی در عالم خارج دو چیز می فهمیم : ماهیت آن شیئ و وجود آن شیئ ماهیت شیئ که همان چیستی شیئ است (گردآوری : انجمن ناجی) مثلاً می گوییم این چیست؟ و جواب می دهیم: درخت. درخت، ماهیت چیزی است که درخت می نامیم.
اما این موجود که ماهیتش درخت است، یک وجودی هم دارد که ارتباطی با درخت بودن آن ندارد و غیر از ماهیت آن است (گردآوری : انجمن ناجی) به چه دلیل؟
زیرا ماهیت درخت می تواند هم موجود باشد وهم معدوم. یعنی هم وجود را بپذیرد و هم عدم را.
چنانچه می گوییم: درخت وجود دارد یا درخت وجود ندارد. (یعنی وجود ضرورتا همیشه همراه با این ماهیت نیست) به عنوان نمونه، درختی را تصور می کنیم که خیالی است و وجود واقعی ندارد. این درختِ خیالی ماهیت درخت را دارد، اما وجود واقعی خارجی ندارد.
مابعدالطبیعه با درخت بودن درخت، یعنی با درخت از آن جنبه که درخت است، کاری ندارد، بلکه وجود درخت، یعنی درخت از آن جنبه که وجود دارد، را بررسی می کند.
به عنوان نمونه چند سوال ما بعد الطبیعی را مطرح می کنیم:
آیاهمه چیز در جهان واحد است و یک کل را تشکیل می دهد؟ آیاممکن است چیزی وجودداشته باشدو علت نداشته باشد؟ عدم چیست؟ آیاعدم می تواند وجود داشته باشد؟ جهان متناهی است یا نامتناهی؟ حقیقت زمان چیست؟ آیا ممکن است خدا وجود نداشته باشد؟ و سوالاتی مانند آن..
مترادف مابعدالطبیعه که به تعریف اصلی آن نزدیک است الهیات می باشد
پس روشن گردید که مابعد الطبیعه در معنای حقیقی به عنوان یک علم کامل و جامع هم ممکن است و هم محقق شده است .
معنای دوم :
امور ماورائی ،فرا طبیعی ،غیبی
مابعدالطبیعه و ماوراءالطبیعه یکى نیستند ، مابعدالطبیعه به معناى دلمشغولى با موجودات فرا طبیعی و اواح نیست . اما با این حال در اصطلاحات رایج گاهاً بلکه اکثرا به همان معنا به کار می رود ، لذا آن را هم مقداری توضیح می دهیم.
فراطبیعی یا فراسرشتی یا ماوراء الطبیعی به مسائل یا پنداشتههای جادویی، غیبی یا نیروهای ناشناختهای اطلاق میگردد که در شرایط عادی دریافتنی نباشند و تنها از روی آثارشان تشخیصپذیر گردند.
«فراهنجار» واژه دیگری است که گاه برای رساندن این معنی به کار میرود.
بر خلاف نیروهای طبیعی، وجود چنین نیروهای فراطبیعی (که در اذهان بسیاری باورپذیر قلمداد میشوند)، از طریق روش علمی بازنمودنی و اثباتپذیر نیست.
روش علمی (تجربی) به مجموعهای از روشها اشاره دارد که برای بررسی پدیدهها، بهکار میرود. یک روش تحقیقی برای اینکه علمی بهشمار آید باید بر پایه شواهد مشاهدهپذیر، تجربی و قابل اندازهگیری بنا شدهباشد و از یک سری اصول مشخص استدلالی پیروی کند.
به دیگرسخن، در روش علمی، دادهها از راه مشاهده و آزمایش گردآوری میشوند، و پس از آن تدوین(فرمولبندی) شده و با فرضیههای موجود مقایسه میشوند.
علومی که به آنها می توان اطاق ماورائی کرد از این قرارند :
1) علم و فنّ تنویم یا خواب مصنوعی یا خواب مغناطیسی یا هیبنوتیزم
2) جادو (در معنای خاص): ایجاد تغییری در عالم مادّه به روشی فراطبیعی به ارادهٔ جادوگر.
3)کیمیا: علمی که در مورد تبدیل مس، فلزّات، یا حتّی سنگ به طلا بحث میکند. تلاش در این زمینه منشاء به وجود آمدن علم شیمی شد.
4) هیمیا یا علم و فنّ طلسمها: روش ترکیب قوای عالم بالا با موجودات عالم پایین
5)علم و فنّ اعداد و اوفاق: دربارهٔ ارتباط اعداد و حروف مطالب با هم و تشکیل جداول خاصّی به صورت مثلّث یا مربّع و قرار دادن حروف و اعداد در خانههای آن برای رسیدن به مطالب مختلف به طرزی مخصوص.
6)علم و فنّ خافیه: در مود چگونگی تغییر و تکثیر حروف و اسامی چیزی که مورد نظر است و استخراج نام های ملائکه و شیاطین موکّل بر آنها. سپس دعا کردن با وردی که از آنها تشکیل شده.
7)علم و فنّ احضار ارواح (شبیه لیمیا)
8)لیمیا یا علم و فنّ تسخیرات: چگونگی ارتباط با ارواح قدرتمند عالم بالا. (شبیه احضار ارواح) مانند تسخیر جن.
9)سیمیا: دربارهٔ چگونگی ترکیب اراده و قوای فیزیکی خاص برای کارهای عجیب از انواع آن علم و فنّ ریمیایا تردستی یا چشم بندی در فارسی یا شعبده در عربی ست: روش استفاده از قوای فیزیکی و خصلتهای حواس انسان، برای وانمود کردن آثار خاصّی به چشم و گوش و حواس یا حتّی ذهن (یعنی به کمک قوهٔ خیال بیننده آثاری عجیب در نظرش مجسّم میکند که وجود ندارند.). چه با روش های فیزیکی، مادّی و طبیعی؛ و چه چه فراطبیعی
10)پیشگویی یا غیبگویی: علم خبر دادن از حوادث در گذشته، حال یا آینده؛ که بر غیبگو پنهان است، با دخالت ارادهٔ غیب گو. این فن خود انواعی دارد.
11)عرّافی:عرّاف کسی ست که از کلمات و حالات و رفتار سوال کننده پی به آیندهٔ او ببرد.
12)کهانت (در معنای خاص): کاهن کسی ست که برای او صاحب رایی از طایفهٔ جن باشد و او را به آینده خبر دهد. یا به امور مخفی خبر دهد. مثلاً فلان مال دزدیده شده کجاست؟ چه کسی فلانی را کشت؟ ...
منظور از سحر تمام فنون عجیب است (گردآوری : انجمن ناجی) چه با عوامل طبیعی (شعبده بازی) و چه با عوامل غیر طبیعی. چه توسّط خود ساحر، چه توسّط نمایندهای از جن (کهانت). بنا به گفته قرآن در سوره بقره ،جادوگری توسط شیاطین از زمان حضرت سلیمان رواج یافت، چنان که شیاطین برای اختلاف و جدایی انداختن و بروز انواع فتنه ها به مردم آموزش می دادند ،که خداوند دو ملک به نامهای هاروت و ماروت را مامور ساخت تا راه مقابله با جادو را به مردم یاد دهند .خداوند درباره جادو می فرماید: این کار هیچ سودی ندارد و جادوگر کافر و مخلد در جهنم است (گردآوری : انجمن ناجی)
مطالب مربوط به حوادث عجیب و به اصطلاح ماوراء الطبیعی در اسلام و خصوصاً قرآن چند دستهاند:
1)نابودی ناگهانی تمدّنهایی که به پیامبرانشان ایمان نیاوردند با عذاب به ارادهٔ خدا. مانند: قوم عاد وقوم ثمود وقوم لوط و...
2)معجزه: گذاشتن تاثیری عجیب بر عالم مادّه برای اثبات پیامبری فردی بدون دخالت ارادهٔ آن پیامبر. معجزه جزو فنون سحرآمیز نیست، زیرا ارادهٔ فرد در اثربخشی آنها تاثیری ندارد؛ و توسّط عوام به نام جادو شناخته نمیشوند. مثال هایی از معجزه:
1. تبدیل شدن عصای حضرت موسی به ماری در صحرای سینا
2. تبدیل شدن عصای حضرت موسی به مار بزرگی در مقابل فرعون
3. تبدیل شدن عصای حضرت موسی به اژدها در مسابقه ی جادوگری که فرعون مصر ترتیب داده بود.
4. تسلّط حضرت سلیمان به حیوانات، جن، نیروهای طبیعی مانند باد، و گفتگو با آنها و فرمان دادن به آنها.
3)کرامت: گذاشتن تاثیری عجیب بر عالم مادّه به ارادهٔ خدا و بدون دخالت ارادهٔ آن فرد توسّط فردی که پیامبر نیست. در راستای انجام آنچه آیین الهی اش به او دستور می دهد.مانند : «آصف بن برخیا» که با دانشی که در مورد کتاب (شاید یعنی نامهای الهی) داشته، تخت بلقیس را در چشم هم زدنی به نزد سلیمان ع آورد .
4)چشم زخم: در سوره قلم، آیه آخر آمده: و بدرستی که نزدیک بود آنان که کافر شدند، هر آینه تو را توسّط چشمانشان (آسیب) بزنند هنگامی که شنیدند قرآن را. و میگویند که او دیوانه است (گردآوری : انجمن ناجی) و (حال آنکه) آن (قرآن) جز پندی برای جهانیان نیست.
پس معلوم گردید ما بعد الطبیعه به این معنای دوم نیز علم می باشدکه از آن تعبیر به علوم غریبه می کنند.