وَنسان وَن گوگ یا فینسِنت ویلم فان خوخ (به هلندی: Vincent Willem van Gogh)
وَنسان وَن گوگ یا فینسِنت ویلم فان خوخ (به هلندی: Vincent Willem van Gogh) (زادهٔ ۳۰ مارس ۱۸۵۳ - درگذشتهٔ ۲۹ ژوئیهٔ ۱۸۹۰) یک نقاش نامدار هلندی بود.
هرچند او در زمان حیاتش در گمنامی بهسر میبرد و در تمام طول عمر خود تنها یک تابلو، یعنی تاکستان سرخ را فروخت،[۲] اما اکنون بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین نقاشان پسادریافتگر در جهان شناخته میشود.
ون گوگ جوانی خود را به عنوان دلال آثار هنری و معلم گذراند. مدتی نیز در انگلستان و همچنین در میان کارگران معادن زغال سنگ شهر بوریناژ در بلژیک به عنوان مُبلغ مسیحی فعالیت کرد. وی فعالیتهای جدی خود را به عنوان طراح و نقاش از سال ۱۸۸۰ و در سن ۲۷ سالگی شروع کرد، و از آنجاکه در سن ۳۷ سالگی درگذشت، در واقع تمام آثارش را در ۱۰ سال پایانی عمر خویش آفرید که شامل بیش از ۹۰۰ نقاشی، بیش از ۱۱۰۰ طراحی و ۱۰ چاپ[۱] میباشد.
ون گوگ شیفته نقاشی از مردم طبقهٔ کارگر مانند تابلوی سیبزمینیخورها، کافههای شبانه مانند تراس کافه در شب، مناظر طبیعی فرانسه، گلهای آفتابگردان، شب پر ستاره و خودنگاره بود. وی در اواخر عمر به شدت از بیماری روانی و فشار روحی رنج میبرد و به اعتقاد اکثریت همین موضوع به خودکشی او منجر شد.
محتویات
۱ زندگینامه
۱.۱ کودکی و جوانی (۱۸۵۳ - ۱۸۸۰)
۱.۲ زندگی هنری (۱۸۸۰ - ۱۸۹۰)
۱.۳ ماجرای بریده شدن گوش ونگوک
۱.۴ مرگ (۱۸۹۰)
۲ تئودوروس ون گوگ
۲.۱ نامههای ونسان به تئو
۳ آثار
۴ آثار درباره ون گوگ
۵ نگارخانه
۶ جستارهای وابسته
۷ پانویس
۸ منابع
۹ پیوند به بیرون
زندگینامه
کودکی و جوانی (۱۸۵۳ - ۱۸۸۰)
ونسان ون گوگ در سال ۱۸۵۳ در زوندِرت[۳] در استان برابانت شمالی هلند، نزدیک مرز بلژیک به دنیا آمد. او پسر آنا کورنلیا کاربنتوس و تئودوروس ون گوگ بود. پدر و پدر بزرگش کشیش بودند و سهتا از عموهایش دلال آثار نقاشی. اسم پدربزرگ و عموی او نیز ونسان بود که به او «عمو کنت» میگفت. همچنین ونسان نام برادر بزرگتر وی و فرزند اول خانواده بود که چندی پس از تولد و یک سال قبل از تولد ونسان درگذشته بود.
برادر محبوب و حامیاش تئودوروس ون گوگ، ملقب به تئو، چهار سال بعد از ونسان در ۱ مه ۱۸۵۷ بهدنیا آمد. سپس خانواده ون گوگ دارای چهار فرزند دیگر شد، یک پسر به نام کور و سه دختر به نامهای آنا، الیزابت و ویل. ونسان اغلب کودک ساکت و آرامی بود.
در سال ۱۸۶۰ وارد دبستان روستای زاندرت شد. جایی که یک کشیش کاتولیک به ۲۳۰۰ دانشآموز درس میداد.
از سال ۱۸۶۱ همراه خواهرش ویل در خانه تحت تعلیم یک معلم خصوصی بود تا اینکه در سال ۱۸۶۴ به یک مدرسه شبانهروزی به نام سنت پرولی[۴] در زونبرگ[۵] رفت. دوری از خانواده او را افسرده میکرد و این مساله را در بزرگسالی نیز عنوان کرد. در سال ۱۸۶۶ به یک دبیرستان به نام ویلن کلس[۶] در تلبوری[۷] رفت و در آنجا تحت نظر کنستانتین هایزمن، که در پاریس به موفقیتهایی رسیده بود، اصول اولیه طراحی را آموخت.
در سال ۱۸۶۸ ونسان ناگهان به خانه بازگشت؛ بعدها تعریف وی از دوران نوجوانیاش این بود: «دوران نوجوانی من، تاریک، سرد و بیحاصل بود...»
ونسان در سال ۱۸۶۹ نزد عمویش ونسان در یک بنگاه خرید و فروش آثار هنری مشغول به کار شد و پس از مدتی از طرف عمویش به لندن فرستاده شد. این دوران خوبی برای ونسان بود و در بیست سالگی از پدرش بیشتر پول در میآورد.
در همین دوران او عاشق دختر صاحبخانهاش اگنی لویر[۸] شد ولی از وی جواب رد شنید. ونسان بهتدریج منزوی شد و به مذهب روی آورد. پدر و عمویش او را به پاریس فرستادند. در آنجا بود که ونسان از اینکه با هنر مانند یک کالای مصرفی برخورد میکرد پشیمان شد و این روحیه را به مشتریان نیز منتقل میکرد تا اینکه در ۱۸۷۶ از کار اخراج شد.
اعتقاد مذهبی او به تدریج شدیدتر شد تا آنجا که به انگلستان بازگشت و در یک مدرسه به صورت داوطلبانه و بدون دستمزد به تدریس مشغول شد. او تصور میکرد در مسیر درست زندگی قرار گرفتهاست (گردآوری : انجمن ناجی) این مدرسه در بندر رمسگیت[۹] قرار داشت و این فرصتی بود تا ونسان چند طرحی از مناظر آنجا بکشد.ونسان، به مدت ۱۵ ماه در رشته علوم دینی در آمستردام تحصیل کرد.او پس از ترک تحصیل و پرداختن به نقاشی، سالها بعد از این دوران بهعنوان "وحشتناکترین دوران زندگی" اش نام برد.[۱۰]
مدتی بعد جای مدرسه عوض شد و ونسان هم به خانه بازگشت و شش ماه را در یک کتابفروشی به کار مشغول بود، ولی این کار وی را راضی نمیکرد و وی بیشتر وقت خود را در اتاق پشت مغازه به طراحی و ترجمه انجیل به زبانهای انگلیسی، فرانسوی و آلمانی میگذراند.
در این دوران به گواهی هم اتاقیاش گورلیتز[۱۱] که معلمی جوان بود به شدت صرفهجو بود و از مصرف گوشت پرهیز میکرد.
در سال ۱۸۷۷ وی تصمیم داشت روحانی شود و تحصیلات الهیات را در دانشگاه ادامه دهد. بنابراین خانوادهاش او را به آمستردام و نزد دیگر عمویش جان[۱۲] که یک فرمانده نیروی دریایی بود فرستادند. ولی وی موفق به تحصیل در الهیات نشد و آنجا را ترک کرد.
ون گوگ جوانی خود را به عنوان دلال آثار هنری، معلم و واعظ مذهبی گذراند. او در این دوران باورهای دینی عمیقی داشت و مدتی در انگلستان و نیز در میان کارگران معادن زغال سنگ شهر بوریناژ واقع در بلژیک به عنوان مبلغ دین مسیحی فعالیت کرد.
زندگی هنری (۱۸۸۰ - ۱۸۹۰)
سیبزمینیخورها، رنگ روغن، ۱۸۸۵
ونسان ون گوگ فعالیت هنری خود را به عنوان طراح و نقاش از سال ۱۸۸۰ و در سن ۲۷ سالگی شروع کرد. وی پس از مواجهه با آثار ژان فرانسوا میله عمیقاً تحت تاثیر نقاشیهای او و پیام اجتماعی آنها قرار گرفت و در همین زمان بود که طراحی را بهصورت جدی و حرفهای شروع کرد. او از آنجاکه در سن ۳۷ سالگی درگذشت، در واقع تمام آثارش را در ۱۰ سال آخر عمر خویش آفرید که شامل بیش از ۹۰۰ نقاشی، بیش از ۱۱۰۰ طراحی و ۱۰ چاپ[۱] میباشد. برخی از مشهورترین آنها در ۲ سال پایانی عمرش کشیده شدهاند.
ون گوگ در ابتدا تحت تاثیر نقاشیهای هلندی از رنگهای تیره و محزون استفاده میکرد تا اینکه برادر جوانترش تئو که به خرید و فروش تابلوهای نقاشی اشتغال داشت بعدها باعث آشنایی او با نقاشان دریافتگر شد.[۱۳] آشنایی وی با جنبشهای دریافتگری و نودریافتگری در پاریس پیشرفت هنری او را سرعت بخشید.
ون گوگ شیفته نقاشی از کافههای شبانه، مردم طبقهٔ کارگر، مناظر طبیعی فرانسه و گلهای آفتابگردان بود. مجموعهٔ گلهای آفتابگردان او که تعدادی از آنها از معروفترین نقاشیهایش نیز محسوب میشوند شامل ۱۱ اثر میباشد. خودنگارهها و شبهای پرستارهٔ وی از دیگر نقاشیهای برجستهٔ او محسوب میشوند.
ماجرای بریده شدن گوش ونگوک
درباره اصل ماجرا تردیدی وجود ندارد و خود نقاش هم در یک "خودنگاره" تصویر آن را کشیده است (گردآوری : انجمن ناجی) ون گوگ تا روز ۲۳ دسامبر دو گوش درسته داشت، اما روز بعد که او را در بستر غرق خون یافتند، جای گوش راست[۱۴] او خالی بود و به یاد نمیآورد چه بلایی به سرش آمده است (گردآوری : انجمن ناجی) درباره چگونگی ماجرا حرف و حدیث زیاد است و دو روایت بر سر زبانها است:
اول: ون گوگ، که در اوایل سال ۱۸۸۸ به توصیه برادر کوچک و مهربانش تئو به شهر آرل در جنوب فرانسه کوچ کرده بود، چند ماه بعد به ناراحتی روحی و افسردگی شدید دچار شد؛ او در کابوسهای وحشتناک و هذیانآلود دست و پا میزد و به عوالم جنون نزدیک میشد. هنرمند رنجور و حساس که از مدتی پیش در گوش راست خود صداهایی تحملناپذیر میشنید، تصمیم گرفت با اقدامی قطعی خود را از شر گوش راحت کند.
دوم: روایت دیگر این است که ون گوگ به یک روسپی به نام راشل دل بسته بود و چون مال و منالی نداشت به او بدهد، به دلبر خود قول داده بود که به او یک "هدیه گرانبها" تقدیم کند، و این البته گوش خودش بود. برای این روایت گواه واقعی وجود دارد، زیرا راشل واقعاً گوش بریده را دریافت کرد.[۱۵]
مرگ (۱۸۹۰)
ون گوگ در آخرین سال زندگی خود یعنی ۱۸۹۰ به دکتر گاشه روانشناسی که پیسارو به او معرفی کرده بود، مراجعه کرد. اولین برداشت ون گوگ از گاشه که چهرهاش را نیز کشیدهاست،[۱۶] این بود که دکتر از خود او بیمارتر است (گردآوری : انجمن ناجی)
روز به روز فرورفتگی و افسردگی ون گوگ عمیقتر میشد با این حال او تنها در ۲ ماه پایانی عمرش ۹۰ نقاشی برجای گذاشت. ونسان ون گوگ در ۲۹ ژوئیه ۱۸۹۰ در سن ۳۷ سالگی در شهر "اور سور اواز" در فرانسه در اثر شلیک گلوله به شکمش زخمی شد و روز بعد در مهمانسرای رَوو درگذشت. ونسان آخرین احساسش را به برادر خود، که قبل از مرگش بر بالین وی آمده بود، اینگونه بیان کرد: «غم برای همیشه باقی خواهد ماند». شش ماه بعد تئو نیز درگذشت.
بر اساس تصور عامه مردم وی خودکشی کردهاست ولی بر اساس تحقیقات صورت گرفته، مرگ وی در اثر شلیک گلوله از یک تفنگ معیوب توسط دو نوجوان مست صورت گرفته است و وی بعداً تصمیم گرفت که برای حفاظت از آنها، مسئولیت واقعه را بر عهده بگیرد. محققان معتقدند که گلوله با زاویه به قسمت فوقانی شکم ون گوگ اصابت کرده و نه بطور مستقیم. در حالی که در صورت خودکشی انتظار میرود گلوله به طور مستقیم به فرد اصابت کند.
محققان بر اساس شواهد و نامههای بدستآمده معتقدند که ونگوگ نیت خودکشی نداشته اما زمانی که با مرگ و یا خطر آن مواجه شد، خود را تسلیم مرگ کردهاست (گردآوری : انجمن ناجی)[۱۷] وی تنها یک دهه آخر عمر خود را به صورت حرفهای مشغول نقاشی بود و اکثر تابلوهایی که باعث شهرت او شدهاند در طول سه سال آخر عمرش یعنی سالهایی که مدام گرفتار حملههای عصبی و افسردگی بود، کشیده شدهاند. امروز بسیاری از مردم بعضی از این تابلوها را میشناسند؛ شب پر ستاره، گلهای آفتابگردان، تراس کافه در شب، درختان سرو و بعضی از نگارهها و خودنگارههایش به صورت تصاویر چاپی، شهرت جهانی دارند و در بسیاری از اتاقهای سادهٔ مردم عادی نیز دیده میشوند و این همان چیزی است که ون گوگ میخواست (گردآوری : انجمن ناجی) او دوست داشت تابلوهایش تاثیر مستقیم و قوی اوکییوئههای ژاپنی را داشته باشند که بسیار تحسینشان میکرد. آرزو داشت هنر صاف و سادهای بیافریند که نه تنها هنرشناسان متمول را خوش بیاید، بلکه مایهٔ شعف و تسلای خاطر همه انسانها باشد.[۱۸] گفته میشود که «گندمزار با کلاغها» آخرین اثر ون گوگ است لیکن پیرامون این مطلب، میان پژوهشگران هنر اختلاف نظر وجود دارد.
تئودوروس ون گوگ
نقاشی خانهای در اور اثر ونسان ون گوگ؛ او این نقاشی را در ژوئن ۱۸۹۰ خلق کرده است (گردآوری : انجمن ناجی) هم اکنون این نگاره در موزهی هنر تولیدو، اوهایو میباشد. http://najiup.ir/up3/najiforum_Vincent-v...roject.jpg
چهره تئو ون گوگ، ۱۸۸۷. پیش از این تصور میشد این یک خودنگاره از ونسان باشد ولی تحقیقاتی در سال ۲۰۱۱ نشان دادهاست که این چهره تئو است (گردآوری : انجمن ناجی)[۱۹]
نوشتار اصلی: تئودوروس ون گوگ
برادر محبوب و حامیاش تئودوروس ون گوگ ملقب به تئو چهار سال بعد از ونسان در ۱ مه ۱۸۵۷ بهدنیا آمد. وی به فروش تابلوهای نقاشی اشتغال داشت و باعث آشنایی ونسان با نقاشان امپرسیونیست شد. تئو حتی زمانی که خود دستش تنگ بود مخارج ونسان را میپرداخت و در ازای آن ونسان تابلوهایش را برای او میفرستاد. او مخارج سفر ونسان به ارل در جنوب فرانسه و اقامتش در آن شهر را از درآمد خود پرداخت. ونسان امیدوار بود بتواند چند سال در آنجا با خیال آسوده کار کند تا سرانجام روزی با فروش تابلوهایش زحمات برادرش را جبران کند، البته این آرزوی ونسان هیچگاه برآورده نشد.
تئودوروس همیشه با ونسان رابطهٔ بسیار صمیمیای داشت و نامههای بسیاری به یکدیگر مینوشتند. تئو در واقع تنها فردی بود که در زمان حیات ونسان او و نقاشیهایش را عمیقاً درک میکرد. او همچنین تنها کسی بود که هنگام مرگ ونسان در کنارش بود و هر کاری که از دستش برمیآمد برای نجات زندگی او انجام داد. تئو شش ماه پس از مرگ ونسان، در سن ۳۳ سالگی درگذشت.
نامههای ونسان به تئو
ونسان در انزوای خود خواستهاش در آرل همه اندیشهها و امیدهایش را در نامههایی به تئو، که به صورت خاطرهنگاریهای روزانه درآمده بود مینوشت. در این نامهها رسالتی که نقاش در خود احساس میکرده، تلاشها و کامیابیها، تنهایی غمبار و آرزوی داشتن همصحبتی همدل به خوبی آشکار است (گردآوری : انجمن ناجی)
در یکی از نامههایش به تئو مینویسد: «ایده تازهای در سرم بود و این پیشطرحی از آن است (گردآوری : انجمن ناجی) این بار موضوع تابلو همان اتاق خواب خودم است، اتاقی که در آن فقط رنگ است که اهمیت دارد؛ و ضمن آن که با سادگی و یکدستی خود شکوهی به اشیا دادهاست، نشان میدهد که این اتاق چیزی جز محل خواب و استراحت نیست. خلاصه بگویم، نگاه کردن به این تابلو باید موجب استراحت فکر و بیش از آن آسودگی خیال شود.»[۲۰]
آثار
رنگ روغن: ۸۶۰ عدد[۲۱]
آبرنگ: ۱۵۰ عدد
طراحی: ۱۰۳۹ عدد
پیشطرح ضمیمه نامه: ۱۳۳ عدد
چاپ: ۱۰ عدد (شامل ۹ چاپ سنگی و ۱ چاپ فلزی)[۱]
نامهها: ۸۷۴ عدد
آثار درباره ون گوگ
کتابها و فیلمهای داستانی و مستند زیادی درباره ونگوگ و آثارش نوشته و ساخته شده است (گردآوری : انجمن ناجی) از جمله: کتاب شور زندگی و فیلمی اقتباسی با همین نام (Lust For Life (۱۹۵۶ ساخته وینسنت مینلی، با بازی کرک داگلاس و آنتونی کویین.[۲۲]
کتاب زندگینامه و نقد و تحلیل کارهای وی با نام ونسان ون گوگ نوشته هربرت فرانک که به زبان فارسی نیز توسط محمود رامبد و اتشارات هرمس به چاپ رسیده.
RE: وَنسان وَن گوگ یا فینسِنت ویلم فان خوخ (به هلندی: Vincent Willem van Gogh)
تاکستان سرخ نقاشی رنگ روغنی اثر ونسان ون گوگ که به سال ۱۸۸۸ میلادی کشیده شده است و تنها نقاشی ون گوگ میباشد که در زمان حیات او فروخته شد. خریدار تاکستان سرخ آنا بوش، خواهر اوژن بوش (نقاش بلژیکی و دوست ون گوگ) بود که آن را در سال ۱۸۹۰ و در نمایشگاهی در بروکسل به قیمت ۴۰۰ فرانک خرید.[۱][۲]
تاکستان سرخ اکنون در موزه هنرهای زیبای پوشکین در مسکو نگهداری میشود
RE: وَنسان وَن گوگ یا فینسِنت ویلم فان خوخ (به هلندی: Vincent Willem van Gogh)
راس کافه در شب
مختصات: ۴۳°۴۰′۳۹″ شمالی ۴°۳۷′۳۸″ شرقی
تراس کافه در شب
Vincent Willem van Gogh 015.jpg
نگارگر ونسان ون گوگ
سال خلق ۱۸۸۸
تکنیک رنگ روغن روی بوم
اندازهها ۶۵.۳×۸۰.۷ سانتیمتر
مالک موزه کرولر-مولر، اوترلو
تراس کافه در شب (به فرانسوی: Terrasse du café le soir) یکی از آثار برجسته نقاش پسادریافتگر هلندی ونسان ون گوگ است که در سال ۱۸۸۸ در شهر آرلواقع در جنوب فرانسه و دو سال پیش از خودکشی وی خلق شدهاست (گردآوری : انجمن ناجی) به جرات میتوان گفت که این شهر کوچک و مناظر اطرافش تاثیر فراوانی در زندگی هنری نقاش داشتهاست (گردآوری : انجمن ناجی) خلق بیش از ۳۰۰ اثر و از آن جمله شماری از معروفترین تابلوهای ون گوگ مانند گلهای آفتابگردان و اتاق زرد در دوران کوتاهی که وی در این شهر اقامت داشت، خود گواهی بر این مدعاست (گردآوری : انجمن ناجی)
این اثر اولین تلاش ون گوگ در ایجاد پس زمینهای با درخشش ستارگان در شب بود. اندکی پس از خلق این اثر، شب پرستاره بر فراز رُن به تصویر کشیده شد و در نهایت، نمونه کلاسیک عشق نقاش در به تصویر کشیدن شب با درخشش ستارگان را میتوان در شب پرستاره (۱۸۸۹) یافت.
وی در «تراس کافه در شب» سعی کردهاست درخشش ستارگان را در بازی با رنگهای متضاد با حجمهایی مختلف در سطح کار ایجاد کند. فضای تیره نیمه بالایی اثر، چشم را ناخودآگاه به سمت منبع نور هدایت میکند. رنگ آبی غالب کار سعی در بزرگنمایی فضای نارنجی تراس کافه را دارد و ارغوانیهای بریده بریده سنگ فرش، نور زرد رنگ فضای پیادهرو را به چشم مینشاند.
این اثر هم اکنون در موزه Kröller-Müller در آترلو در هلند نگهداری میشود.
گلهای آفتابگردان نام مجموعهای از نقاشیهای ونسان ون گوگ نقاش هلندی سبک پسادریافتگری است که با رنگ روغن روی بوم در سالهای ۱۸۸۸ میلادی به بعد کشیده شدهاست (گردآوری : انجمن ناجی) این نقاشی در گالری ملی لندن نگهداری میشود.
این نقاشیها از تاثیرگذارترین نقاشیهای سبک امپرسیونیسم هستند تا جایی که شاگردان ون گوگ و نقاشان دیگر از روی این نقاشی بارها نسخههایی دیگر کشیدهاند.
RE: وَنسان وَن گوگ یا فینسِنت ویلم فان خوخ (به هلندی: Vincent Willem van Gogh)
گلهای آفتابگردان نام مجموعهای از نقاشیهای ونسان ون گوگ نقاش هلندی سبک پسادریافتگری است که با رنگ روغن روی بوم در سالهای ۱۸۸۸ میلادی به بعد کشیده شدهاست (گردآوری : انجمن ناجی) این نقاشی در گالری ملی لندن نگهداری میشود.این نقاشیها از تاثیرگذارترین نقاشیهای سبک امپرسیونیسم هستند تا جایی که شاگردان ون گوگ و نقاشان دیگر از روی این نقاشی بارها نسخههایی دیگر کشیدهاند.