این وصیت نامه را نوشتم . به عنوان امر استحبابی پیش از حج . آنچه سهم است در این خانه (50% تمام بنا و الخ) در ده سال پیش به عیال بخشیده شده است که لابد به عنوان مهر خودش قبول خواهد کرد، برق و تلفن و ماشین و دیگر خرت و خورت های زندگی هم مال اوست . نوشته های چاپ شده و نشده ، همه اش زیر نظر عیال و شمس وداریوش و گلستان در اختیار ایشان خواهد بود .آنچه چاپ شده است که شده است و اگر خدای ناکرده به تجدید چاپ رفت زیر نظر آنها است آنهایی که چاپ نشده (یادداشت ها ، سفر نامه ها ، قصه های نا تمام و تمام والخ ...) با نظر همین افراد چاپ شد - البته اگر مشتری داشت - و در هر صورت درآمد همه این اباطیل در یک صندوق متمرکز خواهد شد که به نظر همان ها ، صرف ادامه تحصیل کسانی از فامیل خود من خواهد شد که پول ندارند و درمانده اند و الخ ... کتاب هایم را نیز به این افراد می بخشم ، میان خودشان قسمت کنند .
غیر از اینها دارایی آخر من یک جسد خواهد بود ، آن هم مال نزدیکترین تالار تشریحی که می توان در محل مرگ من یافت.جلال آل احمد در وصیت نامه خود آورده بود که جسد او را در اختیار اولین سالن تشریح دانشجویان قرار دهند؛ ولی پیکر او در مسجد فیروزآبادی جنب بیمارستان فیروزآبادی شهر ری به امانت گذاشته شد تا بعدها مقبرهای در شأن او ایجاد شود و این کار هیچ گاه صورت نگرفت.