بسیاری از مردم در قبال چنین پرسشی، آن را یکسره در گرو «تملک»، «داشتن» و «برخورداری» میدانند. اگرچه دراین پاسخ حقیقتی نهفته است اما بیتردید این همه حقیقت نیست. پژوهشهای روانشناسی امروزه ثابت کردهاند که برخورداری از عنصر «شادی و رضایتمندی» بیش از هرچیز امری شخصی، تربیتی و به عبارتی «اکتسابی» است و این خط بطلانی است بر باورهای رایج که شاد زیستن و رضایت خاطر از «بودن» را صرفاً درگرو «هرچه بیشتر داشتنِ» عناصری میدانند که مستقل از فردیت، هویت و کیفیتهای روانی آدمها است (گردآوری : انجمن ناجی) مثبت اندیشی و شاد بودن، نوعی شیوه تفکر و شیوه زندگی است؛ همانگونه که نارضایتی و منفی اندیشی. بنابراین میتوان انتخاب کرد...
که جهان پیرامون را چگونه تفسیر کنیم و درونی خویش. اندوه همیشه بوده و خواهدبود؛ شرایط نامساعد، دشواریهای زیستن، رنجهای جانکاه و تلخیهای فردی و شکستها و ناکامیها، همگی جزئی از زیست فردی و اجتماعی انسانهاست (گردآوری : انجمن ناجی) میتوان به همه آنها نگریست و جام زندگی را به تیرگیهای آن آغشته کرد، و هم میتوان در وراء آن، زیبائی زنده بودن و موهبت ناب و فرصتی کوتاه را که دراختیارمان است، به تمامی قدر دانست و از چیزهای کوچک حتی، بهانهای ساخت برای شادمانی و لبخند. بسیاری از ما خوب دیدن، خوب شنیدن و خوب اندیشیدن را فراموش کردهایم. بسیاری از ما حتی نفس به اندازهای میکشیم که نمیریم و مدتهاست تنفسی عمیق را در مسیر نسیم کوهستان ازیاد بردهایم.
معنای زندگی را شاید از کودکان باید بیاموزیم؛ وقتی که بیدریغ میخندند و سرخوشانه از هر شیء کوچکی بهانهای برای رضایت و آرامش میسازند. عدهای همواره به منظره پشت پنجره چشم میدوزند و عدهای دایماً به لکههای روی شیشههای همان پنجره. راستی شما کدامیک از این دو دستهاید؟
اگرچه به پیروی از سخن حکیمانهای که میگوید وقتی نمیتوانی دنیا را تغییر دهی دستکم خودت را تغییر بده، سهم مهمی از شاداندیشی امری فردی است؛ اما بیآنکه بخواهیم توپ را به زمین دیگران بیندازیم باید تأکید کرد که این هم تنها بخشی از حقیقت است و بخش دیگر آن، وابسته به تحلیلهای جامعه شناختی موضوع. اگر براساس مفاهیم جامعه شناختی، واحد انسانی را جزئی از کلیتی بینگاریم که پهنه زیست اجتماعی است، پس روی عمده دیگری از این سکه در فضای بیرونی و به قول هابرماس در «حوزه عمومی» است که معنا مییابد. یعنی آنچه که در قلمرو سیاست و مدیریت امر اجتماعی میگنجد؛ به عبارتی بخش قابل توجهی از میزان رضایتمندی در برنامه ریزیهای عمومی است که رخ مینماید.
بدیهی است که تهیه ملزومات مادی و رفاهی از وظایف اولیه و اولویتهای مهم دولتمردان در هر جامعهای است اما نباید فراموش کرد که چنانچه نشاط، شادمانی و خرسندی عمومی رو به کاهش نهد، هیچ جامعهای نخواهد توانست حتی برنامههای رفاه اجتماعی خود را که حاصل کار و تلاش و همت نیروهای انسانی اوست، به سامان برد. جامعه ما، جامعهای است که مصائب بسیاری را از سر گذرانده است، از جنگ تحمیلی تا مشکلات و مصائبی چون زلزله بم و... و لذا ضروری است که مسؤولان مربوط، در کنار اندیشیدن به تأمین نیازهای اولیه مادی، به ترویج وتدوین برنامههای عام برای گسترش مناسبتها و جشنها و مراسم شادیبخش نیز همت کنند. چنین رویکردهائی از توجه به چهره و کالبد شهری گرفته تا تشویق حضور رنگ و... را میتواند در بربگیرد؛ و در این راه میتوان از متخصصینی ذیصلاحیت چون جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعی و تجربیات مشابه دیگر کشورها در این عرصه، بهرهها برد؛ و البته از توانائیهای معماران و هنرمندان که در کشور ما بسیارند. علوم اجتماعی و واقعیات بارها تجربه شده در جوامع بشری ثابت میکنند که هیچ ملتی بدون خنده و شاد زیستن نخواهد توانست رؤیاها و آرمانهایش را محقق کند. و همه اینها یعنی اهمیت بیدلیل شادی.