چه نا شکیبا شده قلبم
و چه زود اشک از چشمانم سر آزیر میشود ،و نمیدانم چرا همیشه در انتظار به سر میبرم؟؟؟؟
زندگی من در سه نکته تفسیر میشود
غم،تنهایی،و انتظار،
این سه نکته شده اصل و پایه ای زندگی من
آه خدای من ،چگونه میتوانم از خود رها شوم و به تو برسم
ديرگاهيست که تنها شده ام / قصه غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است / باز هم قسمت غم ها شده ام
دگر آئينه ز من با خبر است / که اسير شب يلدا شده ام
من که بي تاب شقايق بودم / همدم سردي يخ ها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنيد / تا نبينم که چه تنها شده ام . . .
از دل کوچه گذشتم از میون جاده ی خیس
این مسیر بدون برگشت که واسم هیچ آشنا نیست
میخوام آرامش بگیرم من که تو غصه اسیرم
حق من نیست مثل سایه توی تنهایی بمیرم…
بــــه روی قــاب عکست غبــــار غم نشسته
همینه کــــه بغض مـن بـه خاطرت شکسته
دیـــدن روی مــــاهت ، ایــن آرزو محـــاله
تــــو رو دوبـاره دیـدن ، بــرای من خیــاله
از وقتــی پـــر کشیدی ، به آسمـون رسیدی
برای من هر چی غــم ، تو دنیا بود خریدی
حـالا من و لحظه هـام به انتظار مــی شینیم
تـا فصــــــل پـــرواز من همدیگــــرو ببینیم
هنــــوز هـــــوای خونه بــــوی صفاتو داره
گلای یـــــاس باغچه عطـر تو رو کم میاره
تـــو خلوت شبونه بـــرات دعــــــــا می کنم
بــــــرای دیــدن تــو خـــــدا خـــــدا می کنم