دنيايي که هايدگر ميگويد مقصودش اين کائنات و جهان مادي نيست، بلکه منظور ديگري از مفهوم دنيا دارد. بطور مثال وقتي مي گوييم « دنياي فوتبال » ، مقصود در اينجا مجموعه ي چيزها و فعاليتهايي است که در يک زمينه ي خاص قرار دارد. يا وقتي ميگوييم دنياي شکسپير هم منظورمان مجموعه ي آثاري است که او خلق کرده، و دنياي تراژدي هاي شکسپير را ساخته است (گردآوری : انجمن ناجی)
به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگهاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در چنين دنيايي حضور يك شخصيت تاثيرهايي را بجا مي گذارد و تاثيرهايي از آن دنيا مي گيرد.
حضور هملت در آن قلعه ي السينور دانمارک تاثيرهايي بر ديگران مي گذارد و هم تاثير مي پذيرد كه در نهايت به مرگ او ختم مي شود. مثالهاي ديگر مي تواند دنياي زندگي ِ من، يا دنياي خانواده و ... باشد كه از منظر پديدارشناسي هوسرل «افق» ي از روابط و چشمداشتها را در برابر فرد قرار مي دهد. اين افق شامل دنيايي است از کل روابط و نسبتهايي که فرد با محيط خودش و ديگراني که در اطرافش هستند، و نيز با مواد و ابزارهايي که در اختيار دارد برقرار مي کند.
ويژگي اين دنيا آن است كه هميشه انسان خود را already يا in advance ، « از قبل و پيشاپيش » در آن حاضر مي بيند و قبل از آنكه او بيايد وجود داشته است (گردآوری : انجمن ناجی)
از اين نظر هر فردي براي خود دنيايي دارد که با ديگري فرق مي کند و او جبرا در اين دنيا قرار گرفته است (گردآوری : انجمن ناجی) اين از ويژگي هاي ثابت و ضروري ( ماهيتي ) انسان است كه هميشه در دنيايي واقع است و ماهيت آن دنيا هم در ارتباط با ماهيت اين انسان معني مي دهد. آن دنيايي که شما در آن واقع هستيد اگر شما حضور نداشته باشيد آن دنيا هم به آن صورت وجود نخواهد داشت. حتي اگر بميريد.
وقتي کسي فوت مي کند باز خاطراتش يادگارهاش و آثاري كه از خود بجاي گذاشته هست. اما فرض كنيد زماني را كه فرد از اول اصلا نبوده باشد و به دنيا نمي آمد ، مطمئنا دنياي اين دو آدم (پدر و مادر او ) هم اين نبود که الان هست.