میگن قدیما یه پادشاهی بوده که به نقاشی خیلی علاقه داشته یه روز نقاش شهر رو خبر میکنه بهش میگه:از یه صورت نقاشی کشیدم بهترین نقاشیه.جای چشمای نقاشی رو خالی گذاشتم برو عکسه قشنگ ترین و مظلوم ترین چشمو برام بکش بیار تا روی نقاشیم بکشم.نقاش قبول میکنه. تو شهر از چند نفر پرس و جو میکنه بهش آدرسه یه یتیم خونه رو میدن.