دیشب هوا ناگهان بارانی شد . خصلت بهار است که به ناگاه می بارد و ناگاه می درخشد . اما بارانِ دیشب خاص بود . رعد داشت ولی برق نداشت . ابرهای تیره در آسمان زیاد بود ولی هیچ از ناودان حلبی خانه ما سرازیر نشد . چترها را باز کردیم اما صد حیف که درخت نارون توی حیاط خانه با آن چتر زیبایش همچنان تشنه ماند . همه چشم ها به آسمان ماند ولی آن قطره ای که باید بیاید ، نیامد . راستش را بخواهید ؛ دلم گرفت . خیلی هم گرفت . از زیر آسمان به جای دنجی رفتم و از خدا خواستم از آن باران های خوب بفرستد تا همه چیز را بشوید . شهر را ، روستا را ، خیابان و دشت و جنگل و .. خلاصه همه چیز را و آهان .... "دلها را" . بله دلها را جلا دهد تا در نور خورشید صبح بهتر بدرخشند . تا ذره ای نامحبت در آنها نماند . نجوای دل این بنده کوچک در آن گوشه دنج چنین بود :
بسم الله الرحمن الرحیم
قد افلح المومنون
الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ
وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ
وَ الَّذينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلوُنَ.
.
الله اکبر . بسم الله الرحمن الرحیم
محمد رسول الله
( اللهم صل علی محمد وآل محمد)
مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ
رُحَمَاء بَيْنَهُمْ
تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا
سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ
ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ
فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا
.
بسم الله الرحمن الرحیــــــــــــــــــــــــــــــــم
هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى
يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
صدق الله الهلی العظیم
صدق الله العلی العظیم
دعای وحدت
دعای وحدت
دعای وحدت
اَللهُ اَکبَر اَللهُ اَکبَر اَللهُ اَکبَر*
لا اِلهَ اِلاَّ اِللهُ
اِلهاً واحِداً
و نَحنُ لَهُ مُسلِمونَ
لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ و لا نَعبُدُ اِلاَّ ایّاهُ مُخلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لوکَرِهَ المُشرکون
لا اِلهَ الاَّ اللهُ رَبُّنا و رَبُّ ابائِنَا الاَوَّلینَ لا اِلهَ الاَّ اللهُ
وَحدَهُ وَحدَهُ وَحدَهُ اَنجَزَ وَعدَهُ و نَصَرَ عَبدَهُ وَ اَعَزَّ جُندَهُ
وَهَزَمَ الاَحزابَ وَحدَهُ فَلَهُ اَلمُلکُ و لَهُ الحَمدُ
یُحیی و یُمیتُ و یُمیتُ و یُحیی وَ هُوَ حَیٌّ لا یَموُتُ
بِیَدِهِ الخَیرُ و هُوَ عَلی کُلِ شَیءٍ قَدیرٌ
.
آمین یا رب العالمین
.
خدایا
خدایا
جز تو به که پناه ببریم
جز تو بار غم های خود را با چه کسی در میان بگذاریم
دلهای خسته ما مانند دشتی خشک تشنه باران رحمت توست
گناهان بسیار قلب ما را تیره و کدر کرده است و خود نیز به ستوه امده ایم
اما
همچنان امیدمان به توست
خدایا خودت گره گشای کارهای ما باش
و ما را یک لحظه و کمتر از یک لحظه به خودمان وامگذار.
خدایا
توفیق عاشق بودن و عارف بودن و عاقل بودن به ما عنایت فرما تا در مسیر رضوان تو آسان تر گام برداریم
خداوندا
ای بهترین معبود . ای مهربان ترین و ای بخشنده ترین
امر فرج ولی بزرگوارت را نزدیک بگردان.
پروردگارا !
الها!
خدایا!
خدایا چنان کن سرانجام کار <> تو خشنود باشی و ما رستگار
==============================================================
انجمن ناجی منتظر باران دلنشینی است که دوباره دلهای همه دوستان را به هم نزدیک کند . آنچه دیدید راز و نیاز این حقیر بود در چت روم ناجی . (مستند در ناجی چت) در آن لحظات سخت غرش ابرها از خدا خوستم دوباره همسو و یکدل شویم و طوفان را از یاد ببریم . اگر کمی نگاه کنیم و سر خود را بالا بگیریم آسمان هم دلش برای باران بهاری تنگ است .
با هم گامی به تاریخ بگذاریم و عاقبت تفرقه را بسنجیم و در جست و جوی وحدت برآییم . قرار ما ذیل همین ارسالی و قدم اول از آن(((( دو ابری )))) که تصمیم به باریدن و تازه شدن و فراموش کردن غصه ها دارند .
همزبونی ها اگه شیرین تره/ همدلی از همزبونی بهتره....""
مثل یک رنگین کمون هفت رنگ سرگذشت زندگیمون رنگ رنگ ای صمیمی ای قدیمی هم قطار بر دل شب شبنم عشقی بکار شهر شب با مردم چشمک زنش غصه هامون ریخته توی دامنش ازدحام کوچه های بی کسی پر شده از یک بغل دلواپسی لین منم دلواپس بود و نبود از غن ای کاش ها چشمم کبود تا به کی از آسمون هامون جدا با تو هستم با تو هستم ای خدا بغچه عشقم همیش باز باز جانمازم تشنه راز و نیاز همزبونی ها اگه شیرین تره همدلی از همزبونی بهتره