تا که بودیم نبودیم کســـــــــی، کُشت ما را غمِ بی همنفســــــی
تا که رفتیــــــــم همه یار شدند،خفتـــــــــه ایم و همه بیدار شدند
قدر آئینـــــــــــه بدانیم چو هستنه در آن وقت که افتاد و شکست
در حیرتم از مرام این مردم پستاین طایفه ی زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلّت بکشندش به جفاتا رفت به عزّت ببرندش سرِ دست ****
آه می ترســــــم شبی رسوا شوم،بدتر از رسواییم تنهـــــــــا شوم
آه ازآن تیر و از آن روی و کمند،پیش رویم خنده، پشتــــــم پوزخند
ای کاش هممون قدر لحظه های زندگی در کنار عزیزانمون رو بدونیم... قدر لحظه های زنده بودن پدر و مادرمون رو...
همسرمون رو... علما و دانشمندانمون رو... و کاری نکنیم که بعد از مرگشون پشیمان بشیم
و تا جایی که میشه بهشون عشق بورزیم و ازشون یاد بگیریم...
اونجایی که نیاز به حمایت ما دارن ازشون حمایت کنیم... غرورها روکنار بذاریم و کنارشون آرامش پیداکنیم...یاحق