دلم که می گیرد
دفترم را باز میکنم
مداد رنگی هایم را پخش
و میکشم از همه رنگ روی کاغذ
و فکر میکنم
دنیای من هنوز سیاه نیست
نمیتواند باشد
چرا که یه نقطه ی روشن
یه نور
درون افکارم روشن است
برای همیشه
نه می میرد
نه محو
تا ابد
خدای من ماندنیست
نه مذهبی ام
نه تعصبی
فقط شاهدم
می بینم
دنیا و رنگ هایی را که نقاشش اوست
لبخند میزنم
هدف میدهم به حرکت دست هایم
نقش میزنم
آرامم زیر نگاه او