ادم ها را میگویم همین هایی که آرایه درست میکنند برای خودشان !
هر صفت نامربوطی را به خودشان نسبت میدهند و بعد استفاده ان صفت نا مربوط را برای اشیاء میگذارند تشخیص! ( توجه : پانوشت 1) ..
همه ی ادم ها پویندگی دارند ؟!
اگر پویندگی به معنی حرکت است که ان ببر و شتر و شتر مرغ هم پویندگی دارد ! چرا تشخیص را گذاشته ای صفت ادمی ..
بیخیال ... نمیخواهم تو را درگیر صفت هایی کنم که شاید اخرش یک دو نقطه بکوبی جلوی حرف هایم و بنویسی تهمت بود ... یا شاید هم بنویسی کافر همه را به کیش خود پندارد !
اری از خودم می گویم که پویندگی و حرکت , عقل و منطق , احساس و عشق از صفاتم نیست !
و من جلوی تمام تشخیص هایی که برای ماه و خورشید , گل و درخت , رود و دریا , و درخت و کوه استفاده میکنند مینویسم تعریف از خود ..
و من نیستم مثال این همه تشخیص ..
درخت نفس میکشد من هم !
حیوانات دردنده , منظقشان از من بیشتر است , لابد خواهی نوشت منطق مخصوص ادمی است و حیوان ها غریزه دارند !
اما اگر غریزه هم باشد , غریزه ای او از منظق من که ازش بی بهره ام بیشتر است !
و اما غم , اگر به هر اشیاء تشخیص غم دادند ! من هستم ....
من از خدایم دورم در حالیکه نزدیک است به من .. ومن زندگیم شده است , تکرار گناهانم !
هر روز برای خودم باز پخش میزنم و با لذت نه نگاهش میکنم بلکه تکرارش میکنم .. ! خودم هر روز یک باز پخش از سریال گناهانم را بازی میکنم ..
اری این روز ها دلم کمی از صفاتی را میخواهد که تشخیص دارد !
دلم میخواهد بگیرد دستم را !این جا ایهام دارد ! نه ایهام تناسب است , دلم میخواهد خدا دستم را بگیرد نه تشخیص .. شاید هم بگویی اصلا" ایهام نداشت !
روز هایی است گم شدم میان تشخیص های پر ادعا !
میخواهم دوباره بنویسم زندگیم را !
شاید از همین لحظه .. میخواهم تشخیص های واقعی برای خودم بسازم !