ﻣﺮﮒ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ...
-----------------------------------------------------------------
کودکی ام را دوست داشتم.
روزهایی که به جای دلم
سر زانوهایم زخمی بود .....
-----------------------------------------------------------------
سر خاک من...
اونی که بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه....
اونی که نخواست ما رو ببیند بالاخره میاد دیدنم...
اونی که حتی نیومد تولدم زیر تابوتمو گرفته......
اونی که سلام نمیکرد میاد برا خدافظی.... ....
عجب روزیه اون روز....
-------------------------------------------------------------
از انســــان هـــای احســـاساتــی بـیشتـــر بـتـــرسیـــد ؛
آن ها قـــادرند ناگهـــانی ،
دیگــــر گــریــــه نکـننــد
دوسـتــــ نــداشتـــه بــاشـنـــد
و قـیـــدِ همــه چـیــز را بــزننــد
حتـــی زنــدگــــی
-------------------------------------------------------------
وقتی آدم تنها یه نفر رو دوست داشته باشه، بیشتر تنهاست
چون به هیچ کس جز همان آدم نمیتواند بگوید، که چه احساسی داره
و اگر اون آدم کسی باشه که تو رو به سکوت تشویق کند...
"تنهایی تو کامل میشه"
-------------------------------------------------------------
یاد گرفتم دستانم اینبار که یخ کرد دیگر دستانت را نگیرم
آستین هایم از تو با ارزشتر و ماندنی ترند . . .
گل گرفته ام تا اطلاع ثانوی در قلبم را ، لطفا نگوید کسی “ دوستم داشته باش ”
این یک قلم جنس را نداریم ، تمام شد ، من تعطیلم !
یادمه توی کتاب درسی دوران مدرسه یه شعر از سهیل محمودی بود که با این مصرع شروع میشد :
دلم شکسته تر از شیشه های شهر شماست
حالا هم وضعیت دلها شبیه شیشه هاش شهره : دوجداره ، ضد صدا ، بدون انتقال حرارت و گاهی مشجر یا یک طرفه !
مواظبم باشید ، دست هایم را بگیرید
می گویند آلزایمر گرفته ام اما من فقط دنیایتان را نمی شناسم