سلام ماماناین دفعه نتونستم واست کادو جز گل بیارم اخه بابا گفت گل بگیر اما تو خودت گلی مامانی دلم واست تنگ شده مامان تنها موهام وشونه میکنم سختمهاما چیکار کنم کسی رو ندارم موهامو شونه کنه...مامانی من اینجا دراز کشیدم بابا گفت بلند شو کثیف میشی کسی رو نداری لباسات و بشورهمن گریه کردم گفتم مامان من اینجا خوابیده اگه کثیف بود مامانی نمیخوابیدمن به یاد اون روزا که بودی توحیاط اون خونه خوشگله یادت میاد؟؟؟خونه ما بود باهم تو حیاط بودیم خیلی خوشحال بودم فکر میکردم دنیا رو دارم،هیچی نمیخواستماما مامانی رفتی،تو دیگه پیشم نیستی سرم و بزارم رو شونه هات؟
مامانی خیلی تنهام یادت میاد واسم کتاب میخوندی؟؟؟
داستان های خوشگل از خدا میگفتی مامان مثل اون روزا میخوام بیای واسم داستان بخونی
مامانی از هرکی میپرسم مامانم کی میاد هیچکس جواب نمیده میگن مامانت رفته پیش خدا
من با خدا قهرم
نمیذاره تو بیای مگه خدا خودش مامان نداره؟؟؟
خوب مامانم و بفرسته بیاد من تنهام تو خونه هیشکی و ندارم
تاکی اینجور تنها بشینم انقد تنهایی با کاغذ و قلمم ور رفتم که یه کتاب گنده واست نوشتم
تا بیای بهت کادو بدم،میدم بدونی وقتی نبودی چقدر سختی کشیدم تا بازم محبت بهم بکنی
آهام بابا وایساده بهش چیزی نمیگی؟؟؟
میدونی اون خانمه کیه؟؟؟
گوشتو بیار جلو یواش بگم نفهمه دعوام کنه اون میخواد مامان من بشه اما من دوسش ندارم من منتظر تو هستم
زن خوبی نیست جلو بابام فقط دوسم داره
وقتی بابا نیست دعوام میکنه
مهم نیست
ناراحت نشو مامانی من میرم پیش مامان بزرگ اون دوسم داره
راستی روسری یاد گرفتم سرم کنم
خوشگل میشم اما...اما...تونیستی وقتی سرم میکنم ذوق کنی