گاهى آدم هايى هستند كه مي گويند ما امروز صبح پنج تومان به يك فقير داديم نمىدانم كه چرا ماشين پنچر شد؟ اى بابا يك پنج زارى داده است و مىخواهد تمام ملائكهها در استتار آقا باشند كه امروز آقا پنج زار داده است (گردآوری : انجمن ناجی)
دنيا جاى پوز نيست.
حضرت امير مىگويد: چرا پوز مىدهيد؟ مگر نمىدانى كه در شكمت چيست؟ تو حامل نجاست هستى. تكبر به تو چه؟ زشت است كه ما تكبر داشته باشيم. آدمى كه از ترس پشه در پشه بند مىرود چيزي نيست.
آدمى كه با يك تب شكلش بر مىگردد بايد پوز بدهد؟ بياييد بنده خدا باشيم. خدا گفته است: نماز بخوان. بگو: چشم!
مثلاً در نمازخانههاى ما بايد فقط تلفنچى و آبدارچى و كميسر و كميته و اينها باشد؟ حالا آقاى مدير كل اگر بيايد نماز جماعت بخواند طورى مىشود؟ رئيس دبيرستان بيايد و با بچهها نماز بخواند طورى مىشود؟ حالا مثلاً چون ليسانس رياضى است، نبايد با بچهها نماز بخواند. من به تربيت معلم رفتم. ديدم كه دَرِ يكى از دستشويىها را قفل كردهاند و نمىگذارند كسي در آن برود.
روي در نوشته بودند مخصوص اساتيد است (گردآوری : انجمن ناجی) باقى دسشويىها هم شلوغ بود و بچهها ايستاده بودند. من در دفتر آمدم و گفتم: آقا ادرار استاد و شاگرد هم با هم فرق مىكند؟ گفتند: نه. گفتم: خوب پس برو و آن در را باز كن. جوانها در صف هستند و آنوقت تو آن در را قفل كردهاى؟ خوب در آن را باز كن و هر وقت استاد آمد، برود. ما فكر مىكنيم دو كلاس كه درس خوانديم، ديگر ادرارها هم بايد از هم جدا باشد. اصلاً ضعيف هستيم. نمىتوانم بگويم كه ديوانه هستيم ولى ضعيف هستيم. ضعيف هستيم كه پوز مىدهيم. به چه چيزى پوز مىدهيم؟