انجمن ناجی ، تحقیقی پیرامون رسم «ساتی» و واژه «سَتی»
در هند باستان، زن پس از مرگ شوهرش خود را میسوزاند (یا او را میسوزانیدند)، به این رسم «ساتی» (سانسکریت: सती) گفته میشد. در هند باستان این رسم به عنوان یک وظیفه، اهمیت فرهنگی و مذهبی بسیاری داشت و نشانه وفاداری زن به شوهر تلقی میشد. هر چند این رسم بیشتر به صورت داوطلبانه انجام میگرفت، اما فشارهای خانوادگی و اجتماعی، زن را به شرکت در این مراسم وامیداشت. رسم ساتی هم در بین زنان عادی و هم در بین زنان اشراف رایج بود.
سالها بعد با به قدرت رسیدن فرمانروایان مسلمان در هند ساتی نمادین به وجود آمد که در این مراسم زن بیوه در کنار شوهر مرده خود زانو میزد و کلماتی را که نشانه وفاداری اوست بر زبان میآورد؛ بدون این که مجبور به سوزانیدن خود باشد.
رسم باستانی که براساس آن زن بیوه خود را به داخل آتش مراسم تدفین همسرش میانداخت تا همراه او سوزانده شود، برای نخستین بار در سال ۱۸۲۹ از سوی حکمرانهای استعماری بریتانیا ممنوع شد. این قانون در سال ۱۹۸۷ تقویت شد اما گاهی نمونههای نادری از آن هنوز هم در بخشهایی از هندوستان مشاهده میشود.
جوزف کمبل عقیده دارد: آیین ساتی در مصر و چین باستان هم وجود داشته است (گردآوری : انجمن ناجی) حتی در اروپای سالهای دور هم شواهدی از آن به چشم میخورد. ویل دورانت هم معتقد است که: رسم به آتش افکندن زنان شوی مرده بر تل آتش شوهران (ساتی) از بیرون به هند آمد.
«هرودوت» آن را رسم سکاهای باستانی و تراکیاییها میداند؛ اگر قولش را باور کنیم، همسران مرد تراکیایی برای آنکه افتخار کشته شدن بر گور شوهر نصیبشان شود با یکدیگر نزاع میکردند. شاید این آیین از رسم اولیه دیگری که در سراسر جهان رواج داشت گرفته شده باشد، و آن اینکه یک یا چند تن از همسران یا صیغههای امیری یا مرد توانگری را، همراه با بردگان و سایر مال و منالش، با او قربانی میکردند، تا در آن سو [جهان دیگر] از او نگهداری کنند. «اثروه-ودا» آن را رسم کهن میداند، ولی در «ریگ-ودا» اشاره شده است که در روزگار ودایی این رسم ملایمتر شده و به آنجا رسیده بود که زن بیوه میبایست قبل از سوزاندن جسد شوهر لحظهای بر پشته هیزمی که برای سوزاندن شوهر گرد آمده دراز بکشد. از «مهابهاراتا» پیداست که این نهاد را به شکل اولش بازگرداندهاند، و در این نیز هیچ ندامتی نمیبینند؛ چندین نمونه از ساتی میآورد و این قانون را بنا مینهد که بیوه پاکدامن نمیخواهد بعد از مرگ شوهرش زنده بماند، بلکه با غرور پا به آتش میگذارد. قربانی با سوزاندن همسر در گودالی انجام میگرفت، یا چنانکه در میان «تلوگو»های جنوب مرسوم بود، او را زنده زنده در گور میکردند.
«استرابون» گزارش میدهد که در زمان اسکندر رسم ساتی در هند رواج داشته است، و یک قبیلة پنجابی، به نام «کتایی»، ساتی را به شکل قانون در آورده بود تا همسران را از مسموم کردن شوهران باز دارد.
ویل دورانت در رابطه با این رسم مینویسد: ظاهرا در آغاز برهمنان با آن مخالف بودند، بعد آن را پذیرفتند؛ و سرانجام هم برایش یک ضمانت اجرایی دینی تراشیدند، به این معنا که آن را به پیوند ابدی زناشویی تعبیر کردند. زنی که یک بار با مردی وصلت کرد تا ابد از آن اوست، و در زندگانیهای بعدی هم به او خواهد پیوست. در راجستان تملک مطلق زن شکل جوهر به خود گرفت، و آن چنان بود که چون راجپوتی با شکست روبرو میشد، پیش از آنکه در نبرد به سوی مرگ رود، همسرانش را قربانی میکرد. این رسم در دورة سلسلة تیموریان هند، به رغم تنفر مسلمانان، رواج یافت؛ و حتی اکبر شاه قدرتمند هم نتوانست آن را براندازد. یک بار خود اکبر شاه کوشید که نوعروس هندویی را که میخواست خود را بر توده آتش نامزد مردهاش بسوزاند از این کار باز دارد؛ اگر چه برهمنان هم مانند شاه از آن زن خواستند که این کار را نکند، باز او بر آن اصرار ورزید؛ چون شعلههای آتش به او رسید، دانیال ، پسر اکبر، به گفتگوی با او ادامه داد، اما او پاسخ داد که “آزارم مکنید، آزارم مکنید.» بیوه دیگری که درخواستهای مشابهی را رد میکرد، انگشتش را روی شعله چراغ گرفت تا تمام انگشتش کاملا سوخت؛ و هیچ نشانی از درد از خود آشکار نساخت؛ و، به این طریق، تحقیر خود را به کسانی که او را به ترک این رسم اندرز میدادند نشان داد. گاهی در ویجیهنگر رسم ساتی شکل عمومی به خود میگرفت؛ نه یکی یا چند تن از همسران، بلکه تمام همسران بسیار امیری یا سرداری با او به کام مرگ میشتافتند. «کونتی» گزارش میدهد که شاه سه هزار تن از دوازده هزار همسرش را سوگلی خود کرده بود “به این شرط که، به هنگام مرگ او، آنها هم داوطلبانه خود را با او بسوزانند، و این را برای آنان سرفرازی بزرگی میدانستند.” توضیح این نکته که چگونه بیوه هندوی قرون وسطایی را، با تلقین و اعتقاد و امید به وصل مجدد با شوهر در زندگانی دیگر، به ساتی راضی میکردند، امری دشوار است .
«ساتی» را به انگلیسی Suttee میگویند، اما Sati درستتر و به معنای «همسر وفادار» است (گردآوری : انجمن ناجی)
اسطوره ساتی: «ساتی» رسم تدفین آئین هندوئیسم است که واژه آن از نام الهه «ساتی» که به «داکشایانی» نیز شهرت دارد گرفته شده است، «داکشایانی» همسر اول الهه «شیوا»، مهمترین الهه هندوئیسم بود و از آنجا که نمیتوانست تحقیر شدن همسر خود را توسط پدرش تحمل کند خود را کشت.
واژه شناسی ساتی و سَتی:
واژه «ساتی» از ریشه سانسکریت «سات» یعنی «بودن» است (گردآوری : انجمن ناجی) شکل اسمی آن «ساتیا» به معنی «حقیقت» است (گردآوری : انجمن ناجی) معانی دیگر آن عبارتند از: واقعی، اصیل، صمیمی، وفادار، پرهیزکار، پاک و خوب، به حقیقت پیوسته. منفی آن «ا – ستی»، همسر بیوفا و آلوده دامن معنی میدهد.
در لغتنامه دهخدا، روبروی معنی «ساتی» چنین آمده است: الهه هندی، دختر داکشا، همسر شیوا. چون پدرش شوهر او را تحقیر کرد، ساتی خود را در آتش انداخت.
و همچنین در مدخلی دیگر آمده است: در نزد مصریان قدیم، فرشنهای است موکل بر ارواح. در آثار باستانی مصر تصویر او در حالی که روح به صورت مرغی بر زانوی او نشسته، دیده میشود.
ساتی (سَتی) در زبان فارسی و فرهنگ ایرانی هم به شیوههای گوناگون دیده میشود.
واژه «است»، در زبان فارسی فعل مضارع و مصدر زمان گذشته آن، «بودن» است (گردآوری : انجمن ناجی) «است» در فارسی میانه ast و در فارسی باستان، در اوستایی و سانسکریت asti بوده است (گردآوری : انجمن ناجی)
به نظر میرسد، «است» فارسی امروزی با «سات» سانسکریت به معنای «بودن» همریشه است .
«سَتی» در زبان فارسی به معنای «بانو» است که به احتمال قوی، تغییر یافته همان «ساتی» است و فراموش نکنیم که ساتی علاوه بر این که این یک رسم به شمار می رود، به معنای بانوی وفادار و عفیف هم هست. از اینروست که «مٍه سَتی» یا «مَه سَتی» از نامهای ایرانی برای دختران است و به معنای «بانوی بزرگ» معنا یافته است (گردآوری : انجمن ناجی)
در لغت نامه دهخدا، برابر واژه «مهستی» (مَه سٍتی) داریم: مه مخفف ماه و مهستی به معنای ماه خانم و ماه بانو.
از طرفی نام دخترانهای نیز وجود دارد که با تلفظ «مَهَستی» ادا میشود. معنای «مَهَست» چنانکه در لغت نامه دهخدا آوره شده، به معنای سنگین و گران و مهترین و بزرگترین است (گردآوری : انجمن ناجی) اما اینکه آیا مَهَستی میتواند از ریشه مَهَست باشد، موضوعی است که جای بررسی بیشتری دارد.
واژه دیگری که در فرهنگ دهخدا دیده میشود «سٍتی» است که با این توضیح ذکر شده است: “برای خطاب به زن آید.” نام دختر حضرت موسی بن جعفر و همچنین حضرت مریم را هم سٍتی ذکر کردهاند.
بناهایی با نام «سَتی»:
۱- یکی از اماکن مقدسه اصفهان «ستی فاطمه» است که مردم اصفهان به آن اعتقاد دارند و میگویند فاطمه صغری، دختر حضرت موسی بن جعفر (ع) در این محل مدفون است .
ساختمان صحن و بقعه ستی فاطمه به زمان صفویه مربوط میشود. در داخل بقعه ستی فاطمه و در اطراف گنبد اشعاری با خط نستعلیق سفید بر زمینه لاجوردی به چشم میخورد که تاریخ آن را به ۱۲۴۲ هجری قمری و زمان فتحعلیشاه قاجار مرتبط میکند. اشعار مزبور حاکی از آن است که شخصی به نام محمد علی خان، قبه این آرامگاه را ساخته است (گردآوری : انجمن ناجی)
از بناهای دیگر این مجموعه، بقعه شاهزادگان است که در ضلع جنوبی صحن ستی فاطمه قرار دارد و بنای آن در زمان شاه عباس دوم صفوی ساخته شد. داخل آن با گچبری و سطح بیرون آن با کاشیکاری تزئین شده است (گردآوری : انجمن ناجی) در داخل بقعه کتیبهای برجای مانده که قسمت هائی از آن از بین رفته است (گردآوری : انجمن ناجی) در این محل نوههای شاه اسماعیل اول مدفون هستند که در سال ۱۰۴۱ هجری قمری به دست شاه صفی یکی از سلاطین صفویه کشته شدهاند. علاوه بر این شاهزادگان که در کودکی کشته شدهاند، فرزندان یکی از سرداران شاه عباس اول نیز در این محل به خاک سپرده شدهاند.
۲- در شمال میدان امیرچخماق یزد و در کوچه شیر اسدالله، بقعهای وجود دارد که به نام مقبره «سَتی فاطمه» معروف است (گردآوری : انجمن ناجی) بنای بقعه، اتاقی است با پوشش گنبدی شکل که تیزه آن با کاشی سبز رنگ پوشیده شده است (گردآوری : انجمن ناجی) پوشش داخلی بنا از گچ است و مقداری کاشی معرق در مقرنسهای آن به کار رفته است .
لازم به ذکر است که ستی فاطمه خاتون، همسر امیر جلالالدین چخماق (بانی ساخت مجموعه امیر چخماق) از سرداران و امرای شاهرخ تیموری است (گردآوری : انجمن ناجی)
۳- آب انبار پنج بادگیری، به علت مجاورت با بقعه ستی فاطمه به آب انبار ستی فاطمه معروف است،این آبانبار در دوره صفویه ساخته شده و در قسمت شمالی میدان، کوچه شیخ اسدالله قرار دارد. برای پی بردن به عظمت کار ساخت آب انبار کافی است بدانیم که تنها برای ساخت مخزن این آب انبار حدود هفت هزار متر مکعب خاک برداری شده است (گردآوری : انجمن ناجی)
آرش نورآقایی
منابع:
• لغتنامه دهخدا
• فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، محمد حسن دوست؛ زیر نظر بهمن سرکاراتی، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، نشر آثار، ۱۳۸۳
• اساطیر مشرق زمین، جوزف کمبل، علی اصغر بهرامی، تهران، جوانه رشد، ۱۳۸۳
• تاریخ تمدن، جلد ۱ (مشرق زمین، گاهواره تمدن)، ویل و آریل دورانت، مترجمان؛ احمد آرام، ع. پاشایی، امیر حسین آریانپور، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۸۰