انجمن ناجی,شبکه سالم,سایتهای زنجیره ای ناجی

تالار گفتگوی ناجی,ناجی,رفیق چت,چت سالم,چتکده,بهترین چت,چت مذهبی,چت ایرانیان

ناجی فروم,وبلاگ ناجی ,ناجی,naji,سایت مذهبی ناجی,ناجی سایت,تالار ایرانیان

پرامکانات ترین انجمن ایران,سایت پرامکانات,سایت خوب,بهترین سایت|جامعه مجازی سالم|

انجمن علمی و عمومی ناجی,معرفی سایت,naji,سایت سالم,سایت مفید,سایت بدون تنش

انجمن کاربردی ناجی,بهترین سایت ایران,امپراطور سایتها,امپراطوری ناجی,یک سایت مناسب

در جستجوی خدا(((سفرم را کسی نخواهد دید.جز آنکه باید ببیند... زمان کنونی: ۷-۲-۱۴۰۳, ۰۵:۴۳ عصر

مشاهده‌ی نسخه‌ی قابل چاپ ارسال این موضوع به یک دوست نمایش آخرین ارسال این موضوع اهدای بیشترین امتیاز به این موضوع مشترک شدن در این موضوع کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان نویسنده: arezoo آخرین ارسال: arezoo پاسخ: 1 بازدید: 241 محبوب کنید:

   

arezoo پروفایل کاربر موضوعات کاربر ارسالهای کاربر ارسال ایمیل پیام خصوصی مشخصات كاربر: arezoo مدیر محترم ناجی این روزها انسان؛ قیمت هر چیز را می داند؛ ولی ارزش هیچ چیز را نمی داند ... ارسال ها:5,849 محل سکونت : اهواز عضو شماره:9 اعتبار: 16 تخصص: محقق سایت: http://arzoo.najiweblog.ir     تاريخ ثبت نام: ۱۸ اسفند ۱۳۹۱ تحصیلات: لیسانس میزان اخطار: ارسال: #1 سپاس ها 4724 سپاس شده 4141 بار در 2796 ارسال موسیقی مورد علاقه من : Points: 40,589.48€ موجودی: 5629 تومان

ارسال: #1  در جستجوی خدا(((سفرم را کسی نخواهد دید.جز آنکه باید ببیند... او کوله پشتی را بر داشت وراه افتاد....... رفت تا دنبال خدا بگردد. وگفت:تا کوله ام از خدا پر نشود بر نخواهم گشت. نهالی تکیده وکوچک کنار راه ایستاده بود.مسافر با خنده رو به درخت کردوگفت: چه تلخ است کنار جاده بودن ونرفتن........... درخت زیر لب گفت:ولی تلخ تر آن است که بروی وبی توشه برگردی. کاش میدانستی آنچه در جستجو آنی همینجاست (گردآوری :‌ انجمن ناجی)............. مسافر رفت وگفت:یک درخت از راه چه میداند؟ پاهایش در گل است (گردآوری :‌ انجمن ناجی)او هیچ گاه لذت جستجو را نخواهد یافت.......... ونشنیدکه درخت گفت:اما من جستجو را از خود آغاز کرده ام وسفرم را کسی نخواهد دید...........جز آنکه باید ببیند......... مسافر رفت وکوله اش سنگین بود. هزار سال گذشت. هزار سال پرپیچ وخم......مسافر بازگشت رنجور وناامید..... خدا را نیافته بود...... اما غرورش را گم کرده بود.به ابتدای جاده ای رسیده بود که روزی از آنجا آغاز کرده بود.............. درختی هزار ساله تنومند وسبز کنار جاده ایستاده بود. زیر سایه اش نشست تا کمی بیاساید. مسافر درخت را به یاد نیاورد... اما درخت او را شناخت........ درخت گفت : سلام مسافر .......در کوله ات چه داری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آن روز که میرفتی در کوله ات همه چیز داشتی............ غرور کمترینش بود.................. اما جاده آن را از تو گرفت.................. حالا در کوله ات جا برای خدا هست........... درخت قدری از حقیقت را در کوله مسافر ریخت.......... مسافر چشم هایش از حیرت وشوق درخشید وگفت:هزار سال رفتم........ وپیدا نکردم وتو نرفته این همه یافته ای............ درخت گفت: علت آن است که تو در جاده رفتی ومن در درون خود......... پیمودن خود..........دشوارتر از پیمودن جاده هاست (گردآوری :‌ انجمن ناجی)............ با ذکر نام سایت; انجمن علمی و عمومی نــاجی نسخه برداری مجاز است ده ارسال آخر من : آینه رو عوض نکن، دیروز رفتم میوه فروشی تظاهر توکه خوب باشی طفل کوچک بی پناه کار حلول ماه فراموشی شرافت انسان پایان امپراطوری یاهو مسنجر در 15 مردادماه بعضی از آن روزها arezoo زیر تمام ارسالی هاش امضاء زده !    (آخرین ویرایش در این ارسال: ۲۸-۸-۱۳۹۲ ۰۹:۳۲ عصر، توسط arezoo. دلیل ویرایش : )

۲۸-۸-۱۳۹۲ ۰۹:۳۰ عصر

سپاس شده توسط

از لینکای زیر دیدن فرمائید .

شبکه اجتماعی ایــــــــرانیانIranianSocialNet.ir امکانات سایت ناجی