لنگر به بخش داستانها و یا روایتهای مذهبی کلیک کنید
http://najiforum.ir/forum-1658.html
مردی باپدرش در سفر بودکه پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در
آن حوالی پرسید: «چه کسی برای مرده های شما نماز می
خواند؟».
چوپان گفت: «ما کسی را برای این کار نداریم».خودم نماز
آنها را می خوانم.
مرد گفت: «خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!»
چوپان مقابل جنازه ایستادویکی دو کلمه زمزمه کرد و گفت:
«نمازش تمام شد!»
مرد که تعجب کرده بود گفت: این چه نمازی بود؟
چوپان گفت:بهترازاین بلد نبودم
مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت.
...