دو برادر مادر پیر و بیماری داشتند .
هر دو متقی و پرهیزکار بودند و عالم وعارف . با خود پیمان
بستند که یکی خدمت خدا کند و دیگری در خدمت مادر بیمار
باشد .برادری که پیمان بسته
بود خدمت خدا کند به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد وآن
دیگری در خانه ماند و به پرستاری مادر مشغول شد
.چندی که گذشت برادر صومعه
نشین مشهور عام وخاص شد و از اقصی نقاط دنیا ،عالمان و
عرفا و زهاد به دیدارش شتافتند و آن دیگری که خدمت مادر می
کرد فرصت همنشینی وهمکلاسی با دوستان قدیم را نیز از دست
داد و یکسره به امور مادر می پرداخت .