عربی كه صورتش خیلی زشت و قبیح منظر بود سر سفره امام
حسن مجتبی آمد و از روی حرص تمام غذا را خورد و تمام كرد.
امام حسن علیه السلام كه كرامتش برای همه معلوم بوده از
غذا خوردن عرب خوشش آمد و شاد شد و در وسط غذا از او پرسید:
تو عیال داری یا مجردی ؟ گفت : عیالمندم ، فرمود: چند فرزند
داری ؟ گفت : هشت دختر دارم كه من به شكل از همه زیباترم ،
اما ایشان از من پرخورترند. امام تبسم فرمود: و او را ده
هزار درهم انعام دادند و فرمودند: این قسمت تو و زوجه ات و
هشت دخترت باشد.