کتاب بلندی
های بادگیر
بلندی های بادگیر(قسمت 3)- خودش گفت که ناراحت شده؟
- بله ، امروز صبح وقتی دید از خانه رفته ای گریه کرد.
- خوب من هم دیشب گریه کردم.من که بیشتر حق داشتم گریه
کنم.
- آدمهای حساس برای خودشان غصه درست می کنند.بیا برو از
کاترین عذر خواهی کن.باید سر و وضعت طوری شود که ادگار
لینتون در مقابل تو هیچ به نظر برسد.واقعاً هم که اینطور
است تو از او جوانتر ولی بلند قامت تر و چهارشانه تری.
چشمهای هیث کلیف از شادی برق زد .اما آهی کشید و گفت:
- ای کاش من هم موهای بور و پوست سفید داشتم .کاش من هم شانس...