روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و بود.علت
ناراحتی اش را پرسید. شخص پاسخ داد :در راه که می آمدم یکی
از آشنایان را دیدم. سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی
و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی
رنجیدم.سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟مرد با تعجب گفت: خوب
معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است.سقراط پرسید :
اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به
خود می پیچد.آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟مرد گفت
: مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم. آدم از بیمار بودن کسی
دلخور نمی شود.سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می...