*بوش می ره رستوران می گه: جوجه
دارین؟ گارسون:آره می گه: دونش بدین نمیره! *حیف نون می
ره هتل. صبح روز اول می ره توی رستوران هتل صبحانه بخوره
می بینه روی تابلو نوشته: از ساعت 7 الی 11 صبحانه… از ساعت
11 الی 5 ناهار و از ساعت 5 الی 11 شب شام سرو می شود…
پیش خودش می گه: پس من کی وقت کنم برم شهر رو ببینم؟
*معلم: نام پدرت چیست؟
دانش آموز: پدرم نام های مختلفی دارد. من به او می گویم
بابا، مادرم می گوید پدر بچه ها، نوکرمان می گوید آقا و
بقال محلمان می گوید بدحساب!
*اولی: من هر وقت چیزی در کله ام فرو رود، دیگر بیرون نمی...