روزی قسمت بود،خدا هستی را قسمت میکرد.خدا گفت:"سهمتان را
از
هستی بخواهید هرچه که باشد شمارا خواهم داد،زیرا خدا بسیار بخشنده است" و هرکه امد چیزی خواست (گردآوری : انجمن ناجی)یکی بالی برای پریدن،یکی پایی برای دویدن،یکی دریا را،یکی اسمان را و... در این میان کرمی کوچک جلو امد و
به
خدا گفت:خدایا من چیز زیادی نمیخواهم،تنها کمی
از
خودت را
به
من بده. و خدا کمی نور
به
او داد،نام او کرم شبتاب شد.و رو
به
دیگران گفت:کاش میدانستید که این کرم کوچک بهترین را خواست زیرا که
از
خدا جز او را نباید خواست (گردآوری : انجمن ناجی)..