احمق ها ، چه نشانه ها و زیان هایی دارند ، چگونه آن هارا بشناسیم و از آن ها فاصله بگیریم ؟
بخواهیم یا نخواهیم ، دور از ذهن نیست گاهی احمقی همراه و همسفر شود یا همسایه ما ، هم صحبت شود یا هم اتاق ما ، هم سفره شود یا هم کلاس ما ، جاری شود یا باجناق ما ، همکار شود یا شریک ما ، داماد شود یا عروس ما ،همسر شود یا هم راز ما ، کارفرما شود یا کارگر ما ، هم بحث شود یا هم نشین ما و خیلی " هم " های تعاملی دیگر .
این است و جز این نیست و بخشی از زندگی همین است و ظاهرا چاره ای نیست جز شناسایی و پذیرش لازمه های زندگی اجتماعی و یکی از لازمه هایش ، همین موضوع تحمل انسان های احمق در وقت ضرورت ؛ و یا فرار از آن ها برای همیشه است . کلّاً . اما چگونه ؟
پیش تر ، ببینیم حماقت چیست و احمق کیست ؟ حُمقHomgh یعنی نادانی و حَمِق Hamegh یعنی شخص نادان ، بی عقل و بی خرد که واژه شکل تفضیلی آن می شود احمق . یعنی نادان تر ، بی عقل تر و بی خرد تر .
تحمیق ، از همین ماده و مصدر است به معنای احمق خواندن و نسبت حماقت به کسی دادن که بحثی جدا از این مبحث است :
به خنده گفت که حافظ غلام طبع توام
ببین که تا به چه حدم همی کند تحمیق .
و ابله ، مفهوم و معنایی متفاوت با احمق دارد و نباید نابخرد و نادان ترجمه کرد . ابله به معنای بی غلّ و غشّ و شخص خوش باور و ساده دل است .
در وصف حماقت و بی خردی گفته اند بدترین بیماری و بدترین فقر و بی چیزی است و گفته اند زیانی که بی خرد به خود می زند ، دشمن به دشمنش نمی زند .
از عیسی بن مریم حضرت مسیح علیه السلام پرسیدند احمق کیست و چه ویژگی هایی دارد ؟
پاسخ دادند : " خود رأىِ خودپسند ، كسى كه هرچه فضيلت است از آن خود مىداند و كسى را برتر از خود نمىبيند ، همه حقوق را براى خود مىداند وهيچ حقى براى ديگران بر خود قائل نيست . اين همان بىخردى است كه چارهاى براى درمان او وجود ندارد . "
شما چه فکر می کنید ؟
شما چه تعریفی از حماقت و احمق دارید ؟
چه راهکارهایی برای سوق جامعه به عقلانیت ، پیشنهاد می کنید ؟
شما چه نشانه ها و روش هایی برای شناخت افراد احمق و نابخرد معرفی می کنید ؟
راهکاری برای تبدیل احمق به انسان با شعور و بخرد وجود دارد ؟
عوامل اجتماعی ، خانوادگی ، آموزشی و محیط های دیگر ، کدام بیشتر در توسعه نیافتگی عقل و شعور فرد اثر گذار هستند ؟
آیا ممکن است افراد با سواد یا ثروتمند هم ، احمق باشند ؟
بی سواد ولی با تربیت ، باز هم احمق است ؟
با سواد ولی بی تربیت ، احمق است ؟
آیا هر پر حرفی احمق است ؟
سواد یا تخصص یا ثروت ، ملاک و معیار خردمندی است ؟
چه زیان هایی از سوی افراد نابخرد و احمق متوجه خودشان ، خانواده ، دوستان و جامعه می شود ؟
چه مقدار از نابخردی و حماقت ، ذاتی و چه اندازه اکتسابی است ؟
__________________
« بينديشيد و پرسشهاي ذهني تان را صادقانه پي گيري نماييد »
و اجازه بدهيد به خودتان كه احمق باشيد ، كه گمراه شويد ، كه اشتباه كنيد ، كه مقدسات تان فرو بريزد ، كه آرامش زندگيتان را از دست بدهيد ، كه كافر بميريد ... اما بدانيد كه كفر آگاهانه بسيار بيش از ايمان احمقانه ارزشمند است و تنها به يك چيز ايمان بياوريد ، اين كه جز براي حقيقت زندگي نكنيد حتي اگر زندگي تان پايان يابد و سوالاتتان بي پاسخ بماند.
چگونه از عقاید احمقانه بپرهیزیم ........................................................................
برای پرهيز از انواع عقايد احمقانه ای که نوع بشر مستعد آن است، نيازی به نبوغ فوق بشری نيست. چند قاعده ساده شما را اگر نه از همه خطاها، دست کم از خطاهای ابلهانه بازميدارد.
اگر موضوع چيزی است که با مشاهده روشن ميشود، مشاهده را شخصاً انجام دهيد. ارسطو ميتوانست از اين باور اشتباه که خانمها دندانهای کمتری از آقايان دارند با يک روش ساده پرهيز کند: از خانمش بخواهد که دهانش را باز کند تا دندانهايش را بشمارد. او اين کار را نکرد چون فکر ميکرد ميداند. تصور کردن اين که چيزی را ميدانيد در حالی که در حقيقت آن را نميدانيد، خطای مهلکی است که همه ی ما مستعد آن هستيم. من باور دارم که خارپشتها سوسکهای سياه را ميخورند، چون به من اين طور گفته اند؛ اما اگر قرار باشد کتابی درباره عادات خارپشتها بنويسم، تا زمانی که نبينم يک خارپشت از اين غذای اشتهاکورکن لذت ميبرد، مرتکب چنين اظهار نظری نميشوم. درهرحال، ارسطو کمتر از من محتاط بود. نويسندگان باستان و قرون وسطا اطلاعات جامعی درباره تکشاخها و سمندرها داشتند. با وجود آن که هيچکدامشان حتا يک مورد از آنها را هم نديده بودند، يک نفر هم احساس نکرد لازم است از ادعاهای جزمی درباره آنها دست بردارد.
اغلب موضوعات از اين ساده تر به بوته ی آزمايش درميآيند. اگر مثل اکثر مردم شما ايمان راسخ پرشوری نسبت به برخی مسائل داريد، روشهايی وجود دارد که ميتواند شما را از تعصب خودتان باخبر کند. اگر عقيده مخالف، شما را عصبانی ميکند، نشانه آن است که شما ناخودآگاه ميدانيد که دليل مناسبی برای آنچه فکر ميکنيد، نداريد. اگر کسی مدعی باشد که دو بعلاوه دو ميشود پنج، يا اين که ايسلند در خط استوا قرار دارد، شما به جای عصبانی شدن، احساس دلسوزی ميکنيد، مگر آن که اطلاعات حساب و جغرافی شما آن قدر کم باشد که اين حرفها در افکار شما تزلزل ايجاد کند. اغلب بحثهای بسيار تند آنهايی هستند که طرفين درباره موضوع مورد بحث دلايل کافی ندارند. شکنجه در الاهيات به کار ميرود، نه در رياضيات؛ زيرا رياضيات با علم سر و کار دارد، اما در الاهيات تنها عقيده وجود دارد. بنابراين هنگامی که پی ميبريد از تفاوت آرا عصبانی هستيد، مراقب باشيد؛ احتمالاً با بررسی بيشتر درخواهيد يافت که برای باورتان دلايل تضمين کننده ای نداريد. يک راه مناسب برای اين که خودتان را از انواع خاصی از جزميت خلاص کنيد، اين است که از عقايد مخالفی که دوستان پيرامونتان دارند آگاه شويد. وقتی که جوان بودم سالهای زيادی را دور از کشورم در فرانسه، آلمان، ايتاليا و ايالات متحده به سر بردم. فکر ميکنم اين قضيه در کاستن از شدت تعصبات تنگ نظرانه ام بسيار مؤثر بوده است (گردآوری : انجمن ناجی) اگر شما نميتوانيد مسافرت کنيد، به دنبال کسانی بگرديد که ديدگاههايی مخالف شما دارند. روزنامه های احزاب مخالف را بخوانيد. اگر آن افراد و روزنامه ها به نظرتان ديوانه، فاسد و بدکار ميآيند، به ياد داشته باشيد که شما هم از نظر آنها همينطور به نظر ميرسيد. با اين وضع هر دو طرف ممکن است بر حق باشيد، اما هر دو نميتوانيد بر خطا باشند. اين طرز فکر زاينده نوعی احتياط است (گردآوری : انجمن ناجی)
برای کسانی که قدرت تخيل ذهنی قوی دارند، روش خوبی است که مباحثه ای را با شخصی که ديدگاه متفاوتی دارد در ذهن خود تصور کنند. اين روش در مقايسه با گفتگوی رودررو يک فايده و تنها يک فايده دارد و آن اين که در معرض همان محدوديتهای زمانی و مکانی قرار ندارد. مهاتما گاندی راه آهن و کشتيهای بخار و ماشين آلات را محکوم ميکرد، او دوست ميداشت که تمام آثار انقلاب صنعتی را خنثا کند. شما ممکن است هرگز اين شانس را نداشته باشيد که با شخصی دارای چنين عقايدی روبرو شويد، زيرا در کشورهای غربی اغلب مردم با دستاوردهای فن آوريهای جديد موافقند. اما اگر شما ميخواهيد مطمئن شويد که در موافقت با چنين باور رايجی بر حق هستيد، روش مناسب برای امتحان کردن اين است که مباحثه ای خيالی را تصور کنيد و در نظر بگيريد که اگر گاندی حضور ميداشت چه دلايلی را برای نقض نظر ديگران ارائه ميداد. من گاهی بر اثر اين گونه گفتگوهای خيالی واقعاً نظرم عوض شده است؛ به جز اين، بارها دريافتم که با پی بردن به امکان عقلانی بودن مخالفان فرضي، تعصبات و غرورم رو به کاستی ميگذارد.
نسبت به عقايدی که خودستايی شما را ارضاء ميکند، محتاط باشيد. از هر ده نفر، نه نفر چه مرد و چه زن قوياً معتقدند که جنسيتشان برتری ويژه ای دارد. دلايل زيادی هم برای هر دو طرف وجود دارد. اگر شما مرد باشيد ميتوانيد نشان دهيد که اغلب شعرا و بزرگان علم مرد هستند؛ اگر زن باشيد ميتوانيد پاسخ دهيد که اکثر جنايتها هم کار مردان است (گردآوری : انجمن ناجی) اين پرسش اساساً حل شدنی نيست، اما خودستايی اين واقعيت را از ديد بسياری از مردم پنهان ميکند. همه ما، اهل هر جا که باشيم، متقاعد شده ايم که ملت ما برتر از ساير ملتهاست (گردآوری : انجمن ناجی) ما با وجود دانستن اين که هر ملتی محاسن و معايب خاص خودش را دارد، معيارهای ارزشيمان را به گونه ای تعريف ميکنيم که ثابت کنيم ارزشهايمان مهمترين ارزشهای ممکن هستند و معايبمان تقريباً ناچيزند. دراينجا دوباره انسان معقول ميپذيرد که با سوآلی روبروست که ظاهراً جواب درستی برای آن وجود ندارد. دشوارتر از آن، اين است که بخواهيم مراقب خودستايی بشر به واسطه بشر بودنش باشيم، زيرا ما نميتوانيم با ذهن غيربشری مباحثه کنيم. تنها راهی که من برای برخورد با اين نوع خودبينی بشر سراغ دارم، اين است که به خاطر داشته باشيم بشر جزء ناچيزی از حيات سياره کوچکی در گوشه کوچکی از اين جهان است و همانطور که ميدانيم در ديگر بخشهای کيهان هم ممکن است موجوداتی باشند که نسبت بزرگيشان به ما مثل نسبت بزرگی ما به يک ستاره دريايی است (گردآوری : انجمن ناجی)