چند هفته پیش یه فکری به ذهنم رسید خودم خیلی باش حال کردم برنامه ای رو که اجرا کردم این بود. اول یک برنامه تغییر صدا دانلود کردم که صدامو تغییر بدم و باهاش صدا مجری رادیو در بیارم . خلاصه سوالارو با صدای اوون یارو پرسیدم بعد خودم جواب سوالاشو با صدای خودم دادم سوالا هم در مورد این بود که مثلا من یه اختراع مهم کردم... خلاصه این فایل آماده شد و ریختم رو گوشیم رفتم پیش خانواده گفتم رادیو ساعت 3/5 باهام مصاحبه کردن بابام هنگ کرد و می پرسید برا چی آخه؟ گفتم حالا می بینید دیگه ساعت 3/5 شد با FM transmitter اجراش کردم رادیو آوردم و گذاشتم رو اون موج آقا بابام بنده خدا بدجور شوکه شد (اینم بگم از این چیزا استفاده نمی کنه سنش بالاس) آخرش اشک شوق می ریخت می گفت بابا فرمول این چیزیو که ساختی به کسی نگی ...
پشت فرمون بودم داشتم از یه کوچه تنگ رد میشدم که یهو یه ماشینه از پارکینگ اومد بیرون مجبور شدم وایسم تا اون بره (چون ماشینش نصف کوچرو گرفته بود)، رانندش یه دختره بود... پیاده شد از ماشین که بره در پارکینگ رو ببنده منم وایساده بودم که بیاد بشینه تو ماشین راه بیوفته منم حرکت کنم... یهو دیدم همسرم داره زنگ میزنه!!! گوشیو برداشتم گفتم بله همسر خوبم ؟؟؟ گفت کجایی؟؟ گفتم تو خیابون... خانومم گفت ! : دروغ نگو میگی، پس چرا صدا خیابون نمیاد؟؟ یه بوق بزن ببینم؟؟ منم یه بوق زدم یهو اون دختره راننده اون ماشینه که از پارکینگ اومده بود بیرون داد زد که : واایــــسا دیگــــــــه گل پسر الان در رو میبندم میام... همسرم: ااااااای کثااافت بیشرف صدای کی بود؟؟؟ !!!!!!؟ خیلی آشغالی می رم خونه بابام باید بیای تکلیفمو مشخص کنی !