محمدرضا امیرحسنی/ فرهنگ به عنوان یک لفظ مدرن معادل ترجمه ی واژه culture در زبان انگلیسی و فرانسه است (گردآوری : انجمن ناجی) اما در زبان فارسی ،كلمه "فرهنگ" از دو حرف «فره » به معناي «شكوه و عظمت » و « هنگ » از ريشه اوستايي «سنگ » به معني «كشيدن» و « سنگيني » و «وقار » گرفته شده است . ( به نقل از دكتر محمود روحالاميني از كتاب مباني انسانشناسي ) در شاهنامه فردوسي نيز فرهنگ با معاني متفاوت و به معني دانش، علم ، نيكمردي و مترادف با خصايل اخلاقي به كار رفته است .
از اینرو فرهنگ، را می توان زیربنای حیات جمعی انسانها و ارزش بخش فعالیتهای آنها دانست چنانکه یکی از ویژگیهای اساسی جوامع بشری، حضور ملموس و عینی فرهنگ در همه ابعاد زندگی است (گردآوری : انجمن ناجی) چه آنکه ، یکی از ارکان مهم پیوستگی و همبستگی افراد انسانی، فرهنگ است (گردآوری : انجمن ناجی) به عبارت ساده تر، فرهنگ را می توان شیوه و راهکارهای زندگی یک جامعه دانست، از اینرو توسعه فرهنگی، پایه مهم تحول در زندگی فرهنگی و ارتباط با دیگر اشکال توسعه است . در واقع، توسعه فرهنگی را باید افزایش ظرفیت خلاقیت و نوآوری در ارزشها و رفتارهایی دانست که آدمیان در زندگی روزمره آنها را به کار می گیرند. اما این توسعه فرهنگی را می بایست از کجا آغاز کرد .
نقشی به قامت دانشگاه
البته باید توجه داشت که مقوله ی توسعه فرهنگی بدون داشتن حلقه ی رابط میان جامعه امروز و فردا شدنی نیست و این همان نقشی است که دانشگاه می تواند حامل و عامل آن باشد. چراکه فقط نهادی پویا و پر تحرک همچون دانشگاه می تواند بستر ساز بهره برداری های فرهنگی و ایجاد ساخت ها و هنجارهای فرهنگی در جامعه باشد. ماهیت روان و سیال نسل ها در محیط علمی دانشگاه زمینه پرورش اجتماعی آنان را در کنار آموزش های آکادمیک فراهم کرده و کافیست با حضور یک سیستم متمرکز و منسجم برنامه ریزی فرهنگی نقش فرهنگ ساز دانشگاه را بیش از پیش برجسته کرد و در فرآیندی بلند مدت بستر انتقال آن به جامعه را فراهم آورد .
به عبارت دیگر در جهان امروز از کارکردها و رسالت های کلیدی دانشگاه ها در کنار اهتمام به وظایف و کارکردهای علمی، رسالت های اجتماعی و فرهنگی آنها است که به شدت مورد تاکید قرار دارد. اگرچه کارکردهای آموزشی و پژوهشی دانشگاه که شامل تولید، اشاعه و آموزش دانش و تربیت نیروی متخصص است، اهمیت خاصی دارد و جزو وظایف ذاتی دانشگاه هاست، اما کارکرد فرهنگی و اجتماعی دانشگاه که شامل؛ کمک به رشد و توسعه فرهنگی، آگاهی تاریخی، سرمایه فرهنگی، مشارکت اجتماعی و تجدید حیات جامعه، جامعه پذیری، تعالی معنوی و . . . است، اهمیت خاصی یافته و ضرورت توجه به آن به یک مسئلۀ حیاتی بدل شده است .
این همان دستاوردی که فاطمه فلاح مین باشی در بررسی های خود از "کارکردهای اجتماعی و فرهنگی دانشگاه ها از نظر دانشجویان ( مطالعه موردی: دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات)" آنرا مورد تائید قرار داده و اعلام می کند " ارزیابی دانشجویان در خصوص کارکردهای اجتماعی و فرهنگی دانشگاه در سطح نسبتاً خوبی قرار دارد."
توجه به عناصر شکل دهنده ی دانشگاه در مسیر توسعه فرهنگی
جامعه دانشگاهیان، برنامه ریزان و مجریان از ارکان اساسی توسعه محسوب می شوند، بدیهی است بخشی از برنامه ریزی علمی و سازماندهی مطلوب در فرآیند توسعه را باید در دانشگاه جستجو نمود که مجمع اندیشمندان و محققان مولد علم شناخته می شود. دانشگاه، مانند هر سازمان اجتماعی دیگر، دارای کارکردهای اجتماعی است، از مهمترین کارکردهای این نهاد، کارکردهای آموزشی، پژوهشی، خدماتی و فرهنگی است (گردآوری : انجمن ناجی) کارکرد آموزشی و پژوهشی دانشگاه تولید، اشاعه و آموزش دانش، تربیت نیروهای متخصص و کارآمد در حوزه های متنوع علمی و پژوهشی و توسعه مرزهای دانایی توانایی است .
ضمن آنکه در زمینه کارکردهای فرهنگی دانشگاه می توان از توسعه و اعتلای فرهنگی جامعه، غنابخشی فرهنگ عمومی در راستای رشد و توسعه فرهنگ علمی، حفظ و انتقال و بازاندیشی سنت ها و میراث فرهنگی گذشته و تجدید حیات جامعه یاد کرد. دانشگاه ها از یک سو باید پاسدار ارزشها و سنت های فرهنگی جامعه و از سوی دیگر عهده دار اشاعه ارزش های جدید و علم و تکنولوژی مورد نیاز جامعه باشند.
دانشگاه؛ از نهاد فرهنگ ساز تا سازمان فرهنگ پذیر
البته باید به این نکته نیز توجه داشت که در صورت ضعف برنامه ریزی فرهنگی در دانشگاه ، دانشجو و دانشگاه هر دو از فرهنگ حاکم در جامعه متاثر خواهند شد . به عبارت دیگر دانشگاه خود نیز مخاطب فرهنگ است (گردآوری : انجمن ناجی) برای بازخوانی و کالبد شکافی این مسئله کافیست نگاهی به تغییرات رفتارشناسانه در محیطهای دانشگاهی داشته باشیم تا ببینیم چگونه دانشگاهی که مولد فرهنگ نباشد، ناگزیر به پذیرش فرهنگی خواهد می شود که سنخیتی چندانی با آن ندارد . فرهنگی که نازل ترین سطح آن را می باید در پوشش دانشگاهیان و دانشجویان جست و عالی ترین منظرش را در سبک و سیاق اندیشیدن آنان به موضوعات.
اگر امروز دغدغه وضعیت پوشش اسلامی در جامعه مطرح است و رسانه ها مملو از نظرات مخالف و موافق برخوردهای اجتماعی و قضایی ، باید ریشه اش را در ناتوانی دانشگاه در تولید فرهنگ اصیل ایرانی – اسلامی جستجو کرد . اگر دغدغه ی اسلامی کردن علوم انسانی را پس از سه دهه احصا کرده ایم باید مبدا اش را در ضعف بنیه فرهنگی پژوهش در کشور بدانیم . ضعفی که نشات گرفته از نبود فرهنگ پژوهشمداری در جامعه علمی است و امروز اثرات اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی آنرا می بینیم .
لذا به نظر می رسد ریشه ی موانع و معضلات اجتماعی را می باید در نارسایی های موثر بر مفهوم فرهنگ در جامعه دانست. مسئله ای که راهکار رفع آن در تحول نظام ارزشی فرهنگ ساز است و مکانیزم انتقال و توسعه اجتماعی آن در ساختار دانشگاه نهفته است . محیطی که می باید مولد ، حامل و عامل فرهنگ باشد اما گویا سالهاست از منظر برنامه ریزان دانشگاهی مغفول مانده است (گردآوری : انجمن ناجی)
محمدرضا امیرحسنی
و کامران ناجی