انجمن علمی عمومی ناجی

نسخه‌ی کامل: چشمها خيره سمت علقمه بود
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
همه در آستانه‌ی خيمه
چشمها خيره سمت علقمه بود
ناگهان عطر و بوي ياس آمدبه گمانم شميم فاطمه بودبانگ أدرک أخا در آن لحظهمثل تيري به قلب بابا خوردناله مي زد «انکسر ظهري»قد و بالاي آسمان تا خوردرفت سمت فرات اما حيفبيقرار و خميده بر مي گشتکوه غم روي شانه هايش بودبا دو دست بريده بر مي گشترفت سقا و خيمه ها ديگراز غم بي کسي لبالب شدبي پناهي خودي نشان مي داداول بي کسي زينب شد
لینک مرجع