انجمن علمی عمومی ناجی

نسخه‌ی کامل: طنز عروسی رفتن ما رو باش
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
یه شب می خواستم برم عروسی
:جشن:
یکی از دوستام داشتم جلوی آینه خودم مرتب میکردم که مامانم

اومده میگه انقد به خودت نرس یه وقت عروس تورو با دوماد اشتباه میگیره اونوقت من بدبخت میشم :هوم:عروسو
کجای دلم بذارم هانعصبانی و منتظر!!! آخ کجای دل مگه دل دیگه جا داره صدای بچه هاتو چیکار کنم!!! :وای:مادر زنتو به چی حواله بدم!! حتما بعدش می خوای
بیای اینجا با ما زندگی کنی؟!! angeryخرجتو از کجا بیارم!! اخه بابات باید چه قدر کار کنه !!!! اصلا تو غلط میکنی:شیطان:
می خوای بری عروسی بیا برو فرشارو بشور!!!!!!!!angery

به خدا بعده عمری عروسی خواستم برما!!
:گریه::گریه:

حالا خداییش از دخترای خوب کسی قصده ازدواج نداره؟؟

:<img src=" title=":Smile (27)" />:<img src=" title=":Smile (27)" />
لینک مرجع