انجمن علمی عمومی ناجی

اکـثراً مـآ اَز سوسـکـهآ مےتَـرسیمـ!

بـآ اینکـه مےدونیمـ اونـآ اَز ما ضعـیف تَرَن ؛

کـوچکتَـرَن و حَرفـے برایِ گُفتَن ندارنـد.

اگـه یِ سوسکــ از بَغَلِمـون رَد شـه

ترجـیح میدیمـ نـگآش کُنیمـ و بذاریمـ تو حالِ خودِش بـآشه

و بره دُنبـآلِ زندِگـیش

بـِجـآیِ اینکه پـآمونُ روش فِشـآر بِـدیمـ و صـِدایِ لِـه شُدَنِش رو بشنویمـ!!

اگـه کسی همـ کـِنارِمون باشـه تو اون لحظـه میگیمـ:

"من از سوسکـ نمےترسم ! چِندشمـ میشه"

خُب،اون سوسکهـآ رَد شُدن و رفتن و ما کاریشون نداشتیمـ

جُفت گیری کردن ! بچّه دار شُدن و بچّه هاشونمـ بچّه دار شدن

و اینجوری بود کـِ زیاد شدن؛

هر روز بیشتر از دیروز !

تا جایے کـِ شهرِ مـآ پُر از سوسکهـآ شُد..

سوسکـ هایے در سایز ها و طرحهـآیِ مُختَلِف،

اونـآ بـِ شَـهرِ مـآ و اُتآقهـآیِ مـآ و شـآید همـ افکـآرِ ما نُفوذ کردند

و شهرمون رو کَثیـف کَردن و صـآحبش شُدن !

بدونِ اینکـه ظـآهراً بـِ مـآ کـآری دآشتـه باشن در عمل همه جا دیده شُدن

و الان همه جـآ حٌضور دآرن ،

مـآرو اذیّت میکُنـن؛

اونهـآ الآن بِـ قُدرَت رِسـیدن چون زیـآد شُدن

البتّه هنوز هَمـ زیادتَر از مـآ نیستند ولے خُب قُدرت دارن!

چون هنـوز همـ وقتے از کـِنـآرِ ما رد میشن ما نمےکُشیمِشون : )

چون هنوز از اونـآ چندِشـِمون میشه و این بـآعِث میشه ترجیح بدیمـ زنده بـآشَن و زندِگے کُنن!

اِی کـآش اوّلـین نَفَری کـِ یِ سوسک رو دید و نَکُشت بِـ این فِکر مےکَرد

کـِ بَعضی مُوجودات بـآیَد اَز بین بِرَن

چـه ما چندشـمون بشه چـه نشه



بیـآیید بـآ همـ سوسکهـآ رو از شَهرِمون بیرون کُنیمـ

تآ دوباره قُدرَت رو بـِ دست بگیریمـ !

بـآ خودِتون تِکـرار کُنید ،

شُمـآ از سوسکـ هـآ قَوے تَر هستید !



+مِـثـآل :

مثـلاً شُمـآ یِ آقـآیی رو میبینی کـِ اَبروهـآشو برداشته نازک کرده و این کـآر اصلاً در شأنِ یِک مَرد نیست.

شُمـآ آدَمـ حسـآبش نمیکنی از کنـآرِش میگذری و میری ؛

این همون سوسکِ اوّلـه ؛

کـآریش نداشتیمـ و اومـد این کـآرو مُد کَرد ...

الـآن تِعدادِ این اَفـرآد زیـآد شُده چون مـآ بـآشون کـآری نداشتیمـ.

این مثال در زمینه یِ فرهنگی بود شُمـآ تو زمینه هایِ دیگه و وَسیعتَر تصَوُّر کن.