انجمن علمی عمومی ناجی

نسخه‌ی کامل: امید به زندگی
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
امید به زندگی
پائولا معتقد بود آمادگی برای مرگ ضروری است و نیاز به توجه مستقیم دارد. او که سرطان همه ی بدنش را گرفته بود برای پسرش نامه ای نوشت :
" در جنین انسان ، نه ریه ها نفس می کشند و نه چشم ها می بینند . پس جنین برای هستی ای آماده می شود که برایش قابل تصور نیست . "
او در ادامه نوشته بود: "آیا ما هم نباید خود را برای هستی ای فراتر از فهممان و حتی فراتر از رؤیاهامان آماده کنیم ؟ "
در همین روزها بود که در مراسم خاکسپاری مادر یکی از دوستانم ، کشیش برای تسلی خاطر بازماندگان داستانی تعریف کرد . او از مردمانی گفت که بر ساحل مانده بودند و برای کشتی رهسپار دریا با اندوه دست تکان می دادند. کشتی کوچک و کوچک تر شد تا جایی که دیگر فقط دکلش نمایان بود. وقتی که آن هم به طور کامل از نظر پنهان شد، مشایعت کنندگان زمزمه کردند : "رفت" ، ولی در همان لحظه جماعت دیگری که در جایی بسیار دورتر افق را می جستند، با دیدن نوک دکل بانگ برآوردند : " دارد می آید ."
پائولا زن پر انرژی ای بود و برای همه ی دوستانی که با سرطان دست و پنجه نرم می کردند وقت می گذاشت و به آنها انرژی می داد . با اینکه همه ی دکتر ها از سلامتی او قطع امید کرده بودند و حداکثر عمر او را 6 ماه تخمین زده بودند، او تا 10 سال بعد زنده ماند.
برگرفته از کتاب: "مامان و معنی زندگی"، نوشته: "اروین د.یالوم"، ترجمه: "سپیده حبیب"
لینک مرجع