۱۵-۶-۱۳۹۲, ۰۱:۱۶ عصر
بسم الله الرحمن الرحیم
در کتاب منشور عقائد امامیه از آيت الله سبحاني قسمت توسل به اين صورت آمده است :
اصل يكصد و بيست و ششم ( توسل )
زندگى بشر بر اساس بهره گيرى از وسائل و اسباب طبيعى استوار است كه هر يك آثار ويژه خود را دارند . همه ما هنگام تشنگى آب مى نوشيم ، و هنگام گرسنگى غذا مى خوريم . چه ، رفع نياز توسط وسائل طبيعى ، به شرط آنكه براى آنها « استقلال در تأثير » قائل نشويم ، عين توحيد است . قرآن يادآور مى شود كه : دوالقرنين در ساختن سد از مردم درخواست كمك كرد :
فَأَعِينُونِي بِقُوَّة أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْماً (1) .
باقدرت خويش مرا يارى كنيد تا ميان شما و آنان ( يأجوج و مأجوج ) سدّى بر پا سازم .
كسانى كه شرك را به معنى « تعلّق و توسّل به غير خدا » تفسير مى كنند ، حرفشان تنها در صورتى صحيح است كه ما براى ابزار و وسائط موجود ، « اصالت و استقلال » قائل شويم ، وگرنه چنانچه آنها را وسايلى بدانيم كه ، به مشيّت و اذن الهى ، ما را به نتيجه مى رسانند از مسير توحيد خارج نشده ايم ،
ـــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ ( كهف / 95 ) .
---------------------
و اصولاً زندگى بشر از روز نخست بر اين اساس ، يعنى استفاده از وسائل و وسائط موجود ، استوار بوده و پيشرفت علم و صنعت نيز در همين راستا صورت گرفته و مى گيرد .
ظاهراً توسّل به اسباب طبيعى مورد بحث نيست ، سخن درباره اسباب غير طبيعى است كه بشر جز از طريق وحى راهى به شناخت آنها ندارد . هر گاه در كتاب و سنت چيزى به عنوان وسيله معرفى شده باشد ، تمسّك به آن همان حكمى را دارد كه در توسل به امور طبيعى جارى است . بنابراين ، ما زمانى مى توانيم با انگيزه دينى به اسباب غير طبيعى تمسك جوييم ، كه دو مطلب ملحوظ نظر قرار گيرد :
1 . از طريق كتاب و سنت ، وسيله بودن آن چيز براى نيل به مقاصد دنيوى يا اُخروى ثابت شود ;
2 . براى اسباب و وسائل ، هيچ گونه اصالت و استقلالى قائل نشده و تأثير آنها را منوط به اذن و مشيّت الهى بدانيم .
قرآن كريم ، ما را به بهره گرفتن از وسائل معنوى دعوت كرده مى فرمايد : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (1)
اى افراد با ايمان خود را از خشم و سخط الهى واپاييد ، و براى تقرّب به او وسيله اى جستجو كنيد ، و در راه وى جهاد كنيد ، باشد كه رستگار شويد .
بايد توجه نمود كه وسيله به معناى تقرب نيست ، بلكه چيزى است كه مايه تقرب به خدا مى گردد و يكى از طرق آن ، جهاد در راه خدا است كه در آيه ذكر
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ ( مائده / 35 ) .
ــــــــــــــــــــــــــــ
شده است و در عين حال مى تواند ، چيزهاى ديگر نيز وسيله تقرب باشد(1) .
اصل يكصد و بيست و هفتم ( توسل )
در اصل گذشته ثابت است كه توسل به اسباب طبيعى و غير طبيعى ( به شرط اينكه ، رنگ استقلال در تأثير به خود نگيرند ) عين توحيد است . شكى نيست كه انجام واجبات و مستحبات ، همچون نماز و روزه و زكات و جهاد و غيره در راه خدا ، همگى وسايل معنوى يى هستند كه انسان را به سر منزل مقصود ، كه همان تقرب به خداوند است مى رسانند . انسان در پرتو اين اعمال ، حقيقت بندگى را مى يابد و در نتيجه به خدا نزديك مى شود . ولى بايد توجه نمود كه وسايل غير طبيعى ، منحصر به انجام امور عبادى نيست ، بلكه در كتاب و سنت يك رشته وسايل معرفى شده كه توسل به آنها استجابت دعا را به دنبال دارد كه ذيلاً برخى از آنها را يادآور مى شويم :
1 . توسل به اسما و صفات حسناى الهى كه در كتاب و سنت وارد شده است ، چنانكه مى فرمايد :
وَللهِِ الاَْسْماءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا (2)
اسماء حسنى مخصوص خداوند است ، پس خداوند را به وسيله آنها بخوانيد .
در ادعيه اسلامى ، توسل به اسما و صفات الهى فراوان وارد شده است .
2 . توسل به دعاى صالحان كه برترين نوع آن توسل به ساحت پيامبران و اولياى خاص خداوند است تا براى انسان از درگاه الهى دعا كنند .
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ راغب در مفردات ( ذيل ماده وسل ) مى گويد : الوسيلة التوسل إلى الشيء برغبة وحقيقة الوسيلة إلى الله مراعاة سيله بالعلم والعبادة وتحرّي مكارم الشريعة .
2 ـ اعراف / 180 .
ــــــــــــــــــــــــــــ
قرآن مجيد به كسانى كه بر خويشتن ستم كرده اند ( گنهكاران ) فرمان مى دهد سراغ پيامبر روند و در آنجا هم خود طلب مغفرت كنند ، و هم پيامبر براى آنان طلب آمرزش كند . و نويد مى بخشد كه : در اين موقع خدا را توبه پذير و رحيم خواهد يافت ، چنانكه مى فرمايد :
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرَوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِيماً (1)
در آيه ديگر ، منافقان را نكوهش مى كند كه چرا هرگاه به آنان گفته شود سراغ پيامبر بروند تا درباره آنان از خداوند طلب آمرزش كنند ، سرپيچى مى كنند ؟ ! چنانكه مى فرمايد :
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رُسُولُ اللهَ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُسْتَكْبِرُونَ (2)
از برخى از آيات بر مى آيد كه در امتهاى پيشين نيز چنين سيره اى جريان داشته است . فى المثل ، به صريح قرآن ، فرزندان يعقوب (عليه السلام) از پدر خواستند بابت گناهانشان از خدا براى آنان طلب آمرزش كند و يعقوب نيز درخواست آنان را پذيرفت و وعده استغفار داد : يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ َالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (3)
ممكن است گفته شود : توسل به دعاى صالحان ، در صورتى عين توحيد ( و يا لااقل مؤثر ) است كه كسى به او توسل مى جوييم در قيد حيات باشد ، ولى اكنون كه انبيا و اوليا از جهان رخت بر بسته اند ، چگونه توسل به آنان مى تواند
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نساء / 64 .
2 ـ منافقون / 5 .
3 ـ يوسف / 97 ـ 98 .
ــــــــــــــــــــــــــــ
مفيد و عين توحيد باشد ؟
در پاسخ به اين سؤال يا ايراد ، دو نكته را بايستى يادآور شويم :
الف ـ حتى اگر فرض كنيم شرط توسل به نبى يا ولى حيات داشتن آنهاست ، در اين صورت توسل به انبيا و اولياى الهى پس از مرگ آنان ، تنها كارى غير مفيد خواهد بود ، نه مايه شرك ; و اين نكته اى است كه غالباً از آن غفلت شده ، و تصور مى گردد كه حيات و موت ، مرز توحيد و شرك است ! در حاليكه بر فرض قبول چنين شرطى ( حيات انبيا و اوليا در هنگام توسل ديگران به آنان ) ، زنده بودن شخص نبى و ولى ، ملاك مفيد و غير مفيد بودن توسل خواهد بود ، نه مرز توحيدى بودن و شرك آميز بودن عمل !
ب ـ مؤثر و مفيد بودن توسل دو شرط بيشتر ندارد :
1 . فردى كه به وى توسل مى جويند ، داراى علم و شعور و قدرت باشد ;
2 . ميان توسل جويندگان و او ارتباط برقرار باشد ; و در توسل به انبيا و اوليايى كه ما از جهان در گذشته اند ، هر دو شرط فوق ( درك و شعور ، و وجود ارتباط ميان ما و آنان ) به دلايل روشن عقلى و نقلى ، تحقق دارد .
وجود حيات برزخى يكى از مسايل مسلّم قرآنى و حديثى است كه دلايل آن را در اصل 105 و 106 يادآور شديم . در جايى كه ، به تصريح قرآن ، شهداى راه حق حياب و زندگى دارند ، مسلّماً پيامبران و اولياى خاص الهى ـ كه بسيارى از ايشان خود نيز شهيد شده اند : از حيات برتر و بالاترى برخوردارند .
بر وجود ارتباط ميان ما و اولياى الهى دلايل بسيارى در دست است كه برخى را ذيلاً يادآور مى شويم :
1 . همه مسلمانان در پايان نماز شخص پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) را خطاب قرار داده و مى گويند : السّلام عليك أيّها النبي ورحمة الله وبركاته ;
آيا آنان براستى كار « لغوى » انجام مى دهند و پيامبر اين همه سلام را نمى شنود و پاسخى نمى دهد ؟ !
2 . پيامبر گرامى در جنگ بدر دستور داد اجساد مشركانرا در چاهى ريختند . سپس خود با همه آنان سخن گفت . يكى از ياران رسول خدا عرض كرد : آيا با مردگان سخن مى گوييد ؟ پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : شماها از آيان شنواتر نيستيد(1) .
3 . رسول گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم) كراراً به قبرستان بقيع مى رفت و به ارواح خفتگان در قبرستان چنين خطاب مى كرد : السّلام على أهل الدّيار من المؤمنين والمؤمنات . و بر اساس روايتى ديگر مى فرمود : السّلام عليكم دار قوم مؤمنين »(2) .
4 . بخارى در صحيح خود آورده است : روزى كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)درگذشت ، ابوبكر وارد خانه عايشه شد . سپس به سوى جنازه پيامبر رفته ، جامه از صورت پيامبر برگرفت و او را بوسيد و گريست و گفت :
بأبي أنت يا نبيّي الله لايجمعُ الله عليك مؤتتين ، أمّا الموتةُ التي كَتبتْ عليك فقدمتَّها »(3) .
پدرم فداى تو باد اى پيامبر خدا ، خدا دو مرگ بر تو ننوشته است . مرگى كه بر تو نوشته شده بود ، تحقق يافت .
چنانچه رسول گرامى حيات برزخى نداشته و هيچگونه ارتباطى ميان ما و او وجود ندارد ، چگونه ابوبكر به او خطاب كرده و گفت : يا نبىّ الله .
5 . امير مؤمنان على (عليه السلام) آنگاه كه پيامبر را غسل مى داد به او چنين گفت :
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ صحيح بخارى ، ج 5 ، باب قتل ابى جهل ، سيره ابن هشام : 2 / 292 و غيره .
2 ـ صحيح مسلم ، ج 2 ، باب ما يقال عند دخول القبر .
3 ـ صحيح بخارى ، ج 2 ، كتاب الجنائز ، ص 17 .
ــــــــــــــــــــــــــــ
بأبي أنت وأُمّي يا رسولَ الله لقد إنقطعَ بموتِك ما لَمْ يَنْقَطِعْ بموتِ غيرِك مِن النُبوّةِ والأنباءِ وأخبارِ السماء . . . بأبي أنتَ وأُمّي اذكرنا عند ربِّك واجْعلنا من بالك »(1) .
پدر و مادرم فداى تو باد اى رسول خدا ، با مرگ تو چيزى منقطع نگرديده بود ; با مرگ تو رشته نبوت و وحى گسسته شد . . .پدرم و فداى تو باد ، ما را نزد خدايت به ياد آور ، ما را به خاطر داشته باش .
در پايان يادآور مى شويم كه توسل به انبيا و اوليا صورتهاى مختلفى دارد كه مشروح آن در كتب عقايد بيان شده است .