انجمن علمی عمومی ناجی

نسخه‌ی کامل: 2 شبهه ی بسیار مهم
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
بسم الله الرحمن الرحیم
قسمت اول این مطلب .
2 شبهه ی بسیار مهم در زمینه ی شناخت:
قبل بیان این دو شبهه خواهشی داشته باشم که مطالعاتتون در زمینه ی عقائد را زیاد کنید و اگر تا به حال مطالعه نداشته اید در این زمینه به عنوان یک جوان مسلمانی که در این دنیای پر شبهه زندگی میکند حتما در این زمینه شروع به مطالعه کنید و در مقابل شبهات گوناگون برای خود سپر بسازید. :کلاس:
شبهه ی اول : آیا دین با علم تضاد دارد؟ و آیا درخت ممنوعه که حضرت آدم از آن خورد درخت دانش و معرفت بود؟ شهید مطهری بسیار زیبا در این زمینه در کتاب شناخت بحث کرده است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) شهید پس از اینکه می گوید که ایدئولوژی ریشه در جهان بینی دارد و جهان بینی ریشه در شناخت دارد . بحثی سر امکان شناخت می کند که آیا می شود شناخت پیدا کرد آیا امکانش هست؟ بعد به نظر قرآن می پردازد و شهید می فرمایند که : مسئله ی جایز و ناجایز بودن مسئله ی شناخت را نیز باید در قرآن ببینیم که چگونه است؟ یعنی دو مسئله است : یکی امکان شناخت و دیگری جایز و ناجایز بودن شناخت . بعد به داستان حضرت آدم اشاره می کنند و اختلافی که این داستان در قرآن با همین داستان در تورات دارد . شهید اشاره ای هم دارد که وقتی نقل تورات و قرآن فرق داشت ما نظر قرآن را می گیریم و برای ما تردیدی نیست که بیان تورات تحریف شده است در این داستان معروف همه میدانیم که یک شجره ی ممنوعه بود و حضرت آدم علیه السلام از میوه ی آن خورد . اما بحث جالبی که شهید دارد اینست که این درخت چه نوع درختی است ؟ (لطفا دقت شود که یک وقت گول فیلم های منحرف در این زمینه را نخوریم امثال فیلم های هالیوودی) . در تورات اینگونه است که این درخت ، درختی است که کمال است برای انسان ، تورات این گونه می گوید که دو کمال برای آدم وجود داشت و خدا می خواست آن دو کمال را از او دریغ کند : یکی کمال معرفت و دیگری کمال جاودانه بودن .خدا نمی خواست این دو را به آدم بدهد. آدم از درخت شناخت خورد و وقتی خورد ، چشمش باز شد و فهمید که خوب چیست و بد چیست ، خدا به فرشتگان گفت : دیدید! ما نمیخواستیم او از شجره ی معرفت و شناخت بهره مند شود اما خورد و چشمش باز شد ، حالا که چشمهایش باز شد خطر اینکه از درخت جاودانگی هم بخورد و جاودانه نیز بماند هست ، پس بهتر است او را از بهشت بیرون کنیم .) به قول شهید که : ( این فکر و این تحریف برای دین و مذهب به طور عموم بسیار گران تمام شد . گفتند پس بین معرفت و دین تضاد است . (تضاد بین علم و دین ) یعنی یا باید امر خدا را پذیرفت و یا باید معرفت داشت. کم کم مثل هایی در اروپا رایج شد که می گفت انسان اگر سقراطی باشد مفلوک و گرسنه ، بهتر از اینست که خوکی باشد برده . یا مثلا : من جهنم با چشم باز را ترجیح می دهم بر بهشت با چشم بسته . این است که شما می بینید یک مساله ی فوق العاده مهم ، مسئله ی تضاد علم و دین است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) و اما این داستان در قرآن: اما قرآن چنین حرفی را نمیزند قرآن داستان نزدیک شدن آدم به آن را بعد از داستان : ( » وعلم الآدم الاسماءَ کلها ثم عرضهم علی الملائکه فقال أنبئونی بأسماء هؤلاء إن کنتم صادقین « - بقره آیه ی 31 – لطفا برای ترجمه خودتون به قرآن رجوع کنید) ذکر کرده است، یعنی آدم پیش از آنکه به بهشت برود و به او بگویند اینجا بمان، چشمش باز شده بود و همه ی حقایق عالم را آموخته بود ، آدم بود و در بهشت بود نه یک حیوان چشم بسته ای در بهشت بود که با خوردن آن میوه چشمش باز شد ، آدم بود که رفت به بهشت . چون میدانست آدم از این جهت بیرون کردند که از آدمیت خارج شد ، و با آن همه علم و معرفت اسیر هوی و هوسش شد ، اسیر یک حرص شد ، اسیر یک وسوسه و طمع شد. به او گفتند این جا جای آدم است . آدم ناآدم شد که از بهشت سقوط کرد. آدم به لوازم شناخت خود ، به لوازم شناسایی خود عمل نکرد . شناخت ، جهان بینی میدهد، جهان بینی ایدئولوژی میدهد ، و ایدئولوژی عمل میخواهد.
قسمت دوم مطلب :
اين است كه در منطق اسلام آدم به اين دليل از بهشت رانده شد كه به آن‏ درجه چهارم شناخت خود عمل نكرد ، يعنی شناخت ، بعد جهان‏بينی پيدا كرد ،بعد ايدئولوژی پيدا كرد ، و بعد ايدئولوژی ، او را به عمل ملتزم كرد ، به‏ا ينجا كه رسيد ، پايش لغزيد ، گفتند : برو بيرون . ولی تورات می‏گويد از اول به او گفتند شناخت پيدا نكن ، چون شناخت پيدا كرد و چشمهايش باز شد به او گفتند برو بيرون ، و آن درخت ، درخت معرفت بود .اين است كه عرض می‏كنم كمتر انديشه‏ای ، فكری ، نظريه تحريف شده‏ای ، به اندازه اين تحريفی كه در تورات وارد شده است به بشريت و به عالم‏ دين ضرر زده است . هنوز كه هنوز است ، در دنيا اين موج مطرح است كه يا علم يا دين ، يكی از اينها . پس قرآن قائل به ممنوعيت شناخت نيست بلكه قائل به امكان شناخت‏ است . به چه دليل قرآن قائل به امكان شناخت است ؟ واضح است : وقتی قرآن دعوت می‏كند به شناخت ، دعوت به يك امر ناممكن نمی‏كند . وقتی كه قرآن راجع به آدم ، اول درجه شناختش را تا حد بی‏نهايت بالا می‏برد چه می‏خواهد بگويد ؟ می‏خواهد بگويد : ای بشر ! تو امكان شناخت بی‏نهايت داری : " « و علم ادم الاسماء كلها »" . امام‏ صادق روی يك تخته پوستی نشسته بودند . دست زدند به آن و فرمودند : " و حتی اين كه زير پای من است " يعنی چنين شناخت بی نهايتی برای آدم [حاصل شد ] . پس قرآن قائل به امكان شناخت است . داستان آدم پر از حكمت است . يكی از حكمتها و درسها و رمزهای داستان آدم مسئله امكان شناخت است ، يعنی می‏خواهد به همه ما بگويد : ای انسانها ! شما بچه آن آدمی هستيد كه‏ شناختش تا اين حد بود ، " بچه آدم " هستيد ، بچه آدمی هستيد كه شناخت‏ بی نهايت پيدا كرد ، پس به سوی شناخت بی نهايت برويد . بچه آدم بودن‏ از نظر قرآن مساوی است با بچه شناسا بودن . شما بچه شناخت هستيد.).
جالب اینجا که شهید بعد از اینها سخن از دعوت قرآن به شناخت میزند : ( به علاوه قرآن رسما بنی آدم را دعوت به شناخت می‏كند . اينهمه در قرآن‏ امر به نظر هست ، امر به تفكر و تدبر هست ، و تعبيراتی از اين قبيل . " « قل انظروا ما ذا فی السموات و الارض »" . به اين مردم بگو نظر كنيد ، ( نظر يعنی فكر كردن ) فكر كنيد ، در اين آسمانها و زمين چه‏ چيزهايی هست ، بشناسيد . قرآن می‏گويد در اين آسمانها و زمين نظر كنيد ، برويد هر چه هست بشناسيد ، ای انسان خودت را بشناس ، جهانت را بشناس ، خدايت را بشناس ، زمانت را بشناس ، جامعه و تاريخ‏ خودت را بشناس .) و اما گذشته از همه ی این ها این را خدمت شما عرض کنم که مگر ما این همه تمجید از علم و علم آموزی در دینمان نداریم ؟ پس دین با علم منافات ندارد بلکه این شبهه ای است که بعضی جاهلان به آن دامن میزنند. برگرفته از : کتاب مساله ی شناخت – شهید مطهری (البته به طور کامل مطلب آورده نشده و خلاصه ی آن را آوردم ، پس برای مطالعه ی کامل این مطلب ، به این کتاب رجوع کنید)
آقا محسن جالب بود ممنون
قسمت سوم مطلب :
شبهه ی دوم :

ممکن است به ذهن بعضی این شبهه خطور کند که نکند خدا دروغ می گوید (نعوذبالله) و ما همه سرکاریم و او به ما حقیقت را نشان نمیدهد
و ما نتوانیم به حقیقت شناخت پیدا بکنیم ؟!!! (هرچند بگوید حقیقت این و آن است ؟) جواب اینست که ما با دلایلی عقلی نه نقلی یعنی نه اینکه بگیم قرآن گفته یا خدا گفته بلکه با دلایلی محکم و کاملا عقلی ثابت میکنیم که مثلا خداوند متعال از دروغ بری است از ظلم بری است ، عادل است ، نامحدود است و امثال این مدعیات ، پس این شبهه جایی برای به هم ریختن ذهن ما ندارد . مثلا برهان محدودیت به ما میگوید که موجودی که علت اول است (خدا) ، نامحدود است . پس هیچ نقصی در آن نیست ، در نتیجه هیچ نقصان و رذیلتی مثل دروغ در او نیست یا اثبات میکند مثلا علم و قدرتش نامحدود است و ذره ای نقصان در علم و قدرتش نیست. و امثال این برهان هایی که بدون کمک نقل و صرفا با عقل به ما این مدعیات را اثبات میکند .
(برای مطالعه ی بیشتر در این زمینه ی براهین عقلی میتوانید به کتب عقائدی مثل عقائد آقای مصباح ، بدایة المعارف – ترجمه نیز دارد – و دیگر کتبی که در زمینه ی عقائد از بزرگان و علما نوشته شده رجوع کنید) .
به امید توفیق خداوند متعال که بحث های مفید بیشتری در زمینه ی عقائد تهیه و به محضرتان تقدیم کنم .
التماس دعا Smile
ببخشید آقا محسن خلاصه شده توسط خودتونه؟
بله توسط خودمه اگرم نقدی دارید بفرمایید استفاده کنم .
هدفم اینه : مطلب رسونده شده و برای مطالعه ی کامل و دقیق تر خود فرد بره مطالعه و تحقیق کنه .
خیلی ممنون و مطلب خیلی خوبی بود.
خیلی خوبه که دغدغه ی دینی داشته باشیم و اطلاعاتمون رو در اختیار دیگران بذاریم تا هم کمکی به خودمون کنیم و هم به دیگران.
لینک مرجع