انجمن علمی عمومی ناجی

نسخه‌ی کامل: شعر
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
چشم مهتاب که هر شب نگران من و توست
شاهد تاب و تب عشق نهان من و توست
**
آری از دیده ی صاحبنظران نیست نهان
آنچه در پرده ی اسرار میان من و توست
**
بارها خوانده ام از خط نگارین نگهت
نامه ی دل که در او نام و نشان من و توست
**
چند فرهاد زمان قصه ی شیرین شنود
تازه کن عشق کهن را که زمان من و توست
**
نیست جز خلوت انس من و تو باغ بهشت
باقی قصه همه وهم و گمان من و توست
**
سود سودای جهان نیز که جز نامی نیست
گر به نیکی نشود صرف زیان من و توست
**
گل من پند پذیر از نفس پیک بهار
که پیام آوری از فصل خزان من و توست
**
پای مغرور منه بر سر این خاک خموش
ز آنکه آرامگه گمشدگان من و توست
**
من هم ای سایه ز خورشید سخن می گویم
فرق من با تو همین طرز بیان من و توست
**
قصه ی غصه مخوان تا هنرت هست صبا
کاین گلستان غزل خیز از آن من و توست
لینک مرجع