انجمن علمی عمومی ناجی

نسخه‌ی کامل: دوست داشتم
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.

دوست داشتم در اولین قطرات اشکم درک می کردی انچه در وجودم بود دوست داشتم ....


در تمام ناباوریها و تمام بایدو نباید ها باور می کردی دردی را که مدتهاست در گوشه این دل پنهان است .....


و با تمام خاموشیم بفهمی که در دلم غو غایی بر پاست . با همه کودکیم نگاهم را ذره ای از وجودت بدانبی .....


دوست داشتم لحظه ای با مکث خود تمام هستی را به هم پیوند می دادی و هستی را انچنان به من می بخشیدی ......


که دیگر اثری از ان نباشد . دوست داشتم فریاد خفه این گل به خاک افتاده را بدست تن نا امید به باد نمی سپردی ........


که ناگهان نه بادی می ماند نه من . دوست داشتم من هم یکی از صدا های ستاره ای بودم .که در کنج دلت اشیانه دارد ..........

گر چه می دانم نور من به وسعت ستاره های دیگرت نیست . دوست داشتم گلی بودم در اوج نابودی که فقط به نبودن می اندیشد .........


و ناگهان دستی می امد و مرا به دوبار بودن و ماندن در این زمین خوش خیال (زمینی که عادت کرده به رهگدارنش)دعوت می کرد ..........


ولی من هر چه با تو خندیدم و هر چه گریه کردم هر چه احساس کردم . یک شبه به فراموشی سپرده .......


نمی دانم کدام آرزو تورا صدا کرد ؟نمی دانم کدام خواهش معنای خواهش من شد ؟...........


نمی دانم کدام شک و تردید وازه های درد الود مرا از یادت برد ..........؟


نمی دانم چرا قصری را که تمام نفسهایمان در ان محبوس بود و یه شبه خراب کردی .......؟


لینک مرجع