انجمن علمی عمومی ناجی

نسخه‌ی کامل: ماهی
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
ماهی

ما دوتا ماهی بودیم توی دریای کبود

خالی از اشکای شور از غم بود و نبود

پولکامون رنگاورنگ روزامون خوب و قشنگ

آسمونمون یکی خونمون یه قلوه سنگ

خندمون موج ها رو تا ابرا میبرد

وقتی دلگیر بودم اون غصه میخورد

تورای ماهیگیرا وا نمی شد

عاشقی تو دریا تنها نمی شد

خوابامون مثل صدف پر مروارید می شد

همیشه تک میزدیم به حبابای درشت

تا که مرغ ماهی خوار اومد و جفتمو کشت

دلش آتیش بگیره دله اون خونه خراب

دیگه نوبته منه سایش افتاده رو آب

بعد ما نوبت جفتای دیگست

روز مرگ زشته دلهای دیگست

ای خدا کاری نکن یادش بره

یه ماهی این پایین منتظره

نمی خوام تنها باشم ماهی دریا باشم

دوست دارم که بعد از این توی قصه ها باشم .
لینک مرجع