انجمن علمی عمومی ناجی

نسخه‌ی کامل: یه روز سرد و تاریک
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.

[font=Tahoma]
[تصویر:  137154599560241.gif]
یه روز سرد و تاریک

یاس قشنگ نشسته بود تو کوچه های باریک
بارون می بارید نم نم
آروم آروم کم کم
شب هنوز نرسیده
یاسکسی رو ندیده
تو اون دنیا ی تاریک
با اون کوچه های باریک
یه عده از خدا بی خبر
همه دنبال درد سر
سوء استفاده کردن ، خدا
مال مردم رو نخوردن
ثروت ها رو نبردن
ر بد تر از اون رو کردن
قلب ها رو داغون کردن
وقتی روز شد دوبارهر
می شد بگی خورشیدخانم بیداره
همه قلب ها شکسته بود
سیل اشک راه ها رو بسته بود
هیچ کسی شادی نمی کردهیچ بچه ای بازی نمی کرد
نه مادری دعا نمی کرد
نه بابا خدا خدا نمی کرد
همه با هم گریه می کردند
از این تقدیر بد گله می کردند
بعد از گذشت چند ماه
با اون همه اشک و
یه یاس مهربون از تو شهرمون گذشت
قلب همه رو بست
گفت دارو واسع همتون هست
بعد از یکی دو روز ، همه خوشحال وخندون
از اون یاس مهربون
یرسیدن داروی درد شون
یاس مهربون در جواب اون ها گفت محبته دارو ی همه درد ها
[تصویر:  137154599560241.gif]
لینک مرجع