۲۶-۳-۱۳۹۲, ۱۱:۳۰ صبح
شب به گلستان تنها
منتظرت بودم
باده ناکامی در حجرتوپیمودم
منتظرت بودم منتظرت بودم
آن شب جان فرسامن بی تونیــــــاسودم
وه که شدم پیرازغم آن شب وفرسودم
منتظرت بودم منتظرت بودم
بودم همه شب دیده به ره تا به سحرگاه
ناگه چوپری خنده زنان آمدی ازراه
غمهـــــــابه ســــــــر آمـــد
زنـــگ غم دوران
ازدل بزدودم
منتظرت بودم منتظرت بودم
پیش گلهـــــــــا شادوشیـــــــــدا
میخرامی در قامت موزونت
فتنه دوران دیده تو ازدل وجان من شده مفتونت
درآن عشق وجنون مفتون توبودم
اکنون ازدل من بشنوتوسرودم
منتظرت بودم منتظرت بودم