۲۹-۲-۱۳۹۲, ۰۷:۴۷ عصر
داشتم به صدا گوش میدادم. سوره ی فجر را میخواندند.
{ کلا بل لا تکرمون یتیم 17 و لا تحضون علی طعام المسکین 18 و تاکلون التراث اکلا لما 19}
دلم لرزید،
بغض کردم...
خیلی مراقب بودم تا اشکهایم سرازیر نشود...
مقاومت کردم اما نشد...
اشکهایم را دیدند... اما هیچکس معنای آن را درک نکرد...
هیچکس
{ کلا بل لا تکرمون یتیم 17 و لا تحضون علی طعام المسکین 18 و تاکلون التراث اکلا لما 19}
دلم لرزید،
بغض کردم...
خیلی مراقب بودم تا اشکهایم سرازیر نشود...
مقاومت کردم اما نشد...
اشکهایم را دیدند... اما هیچکس معنای آن را درک نکرد...
هیچکس