انجمن علمی عمومی ناجی

نسخه‌ی کامل: ویلیام شکسپیر,William Shakespeare
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
بخش بزرگان جهان انجمن ناجی
http://najiforum.ir/forum-172.html
ویلیام شکسپیر
[تصویر:  najiforum_Shakespeare.jpg]
پرتره تاییدنشده ویلیام شکسپیر
زاده     غسل تعمید ۲۶ آوریل ۱۵۶۴
استراتفورد
درگذشته     ۲۳ آوریل ۱۶۱۶ میلادی (۵۱ سال)
استراتفورد
شغل     نمایش‌نامه‌نویس,شاعر,بازیگر
جنبش ادبی     نئاتر رنسانس انگلستان
همسر(ان)     آن هثوی
فرزندان     

    سوزانا هال
    همنت شکسپیر
    جودی کویینی

خویشاوند(ان)     

    جان شکسپیر (پدر)
    ماری شکسپیر (مادر)

امضا     

ویلیام شکسپیر (به انگلیسی: William Shakespeare) (زاده ۱۵۶۴ - درگذشته ۱۶۱۶) شاعر و نمایشنامه‌نویس انگلیسی بود که بسیاری وی را بزرگ‌ترین نویسنده در زبان انگلیسی دانسته‌اند. «سخن سرای آون» (به انگلیسی: Bard of Avon) لقبی است که به خاطر محل تولدش در آون واقع در استراتفورد انگلیس به وی داده‌اند.

محتویات

    ۱ زندگی شخصی
    ۲ مرگ
    ۳ مهم‌ترین آثار
    ۴ منابع
    ۵ پیوند به بیرون

زندگی شخصی

ویلیام شکسپیر در ۲۶ آوریل سال ۱۵۶۴در شهر استراتفورد در انگلستان غسل تعمید داده شد. شهرت شکسپیر به عنوان شاعر، نویسنده، بازیگر و نمایشنامه نویس منحصربه‌فرد است و برخی او را بزرگ ترین نمایشنامه نویس تاریخ می‌دانند، اما بسیاری از حقایق زندگی او مبهم است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) پدرش از صاحب منصبان دیوانی بود که گویا بعدها با مشکلات مالی مواجه شد[۱] و مادرش فرزند یک زمین‌دار محلی دارنده بود. شکسپیر احتمالاً در مدرسهٔ گرامر استراتفورد تحصیل کرده و در آنجا اطلاعات ارزشمندی دربارهٔ لاتین به دست آورده؛ اما ویلیام رهسپار آکسفورد یا کمبریج نشد. دربارهٔ جوانی ویلیام افسانه فراوان است و سند معتبر اندک. اولین مدرکی که ما دربارهٔ او پس از مراسم تعمید و نام‌گذاری داریم از ازدواج او با آن هثوی (به انگلیسی: Anne Hathaway) در سال ۱۵۸۲ است، که ثمرهٔ آن دختری متولد ۱۵۸۳ و یک دختر و پسر دوقلو در سال ۱۵۸۳ بود. شکسپیر پس از ازدواج به لندن رفت و در تماشاخانه مشغول بازی شد. در آنجا وظیفه ویرایش نمایش نامه‌ها را به او سپردند. شکسپیر از این موقعیت استفاده کرد و خود چند نمایشنامه نوشت که با استقبال روبه رو شد. پس از آن تا هفت سال هیج اطلاعی از فعالیت‌هایش نداریم؛ اما وی احتمالاً پیش از سال ۱۵۹۲ در لندن به عنوان بازیگر کار می‌کرده است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) در این موقع چندین گروه بازیگری در لندن و دیگر مناطق وجود داشت که ارتباط شکسپیر با یکی یا بیشتر از آنها همگی حدسیات است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) اما ما از ارتباط مفید و طولانی او با موفق‌ترین دسته بازیگران با نام مردان لرد چامبرلین (به انگلیسی: The Lord Chambelain's Men) اطلاع داریم که پس از به تخت نشستن جیمز اول، مردان شاه (به انگلیسی: The King's Men) نام گرفتند. شکسپیر نه تنها با این گروه بازی کرد بلکه سرانجام سالار صاحب سهم و مدیر نمایشنامه شد. دسته شامل کسانی که در آن روزگار مشهورترین بازیگران بودند می‌شد، مانند ریچارد باربیج (که بی شک خالق نقش‌های هملت، شاه لیر و اتلو بود) همین طور رابرت آرمین و ویل کمپ (بازیگران نمایشنامهٔ دلقک و احمق شکسپیر). همچنین ایشان شناخته شده‌ترین تئاتر الیزابتی در سال ۱۵۹۹ بودند. شکسپیر در دوران نخستین خود را محدود تئاتر نکرد و در سال ۱۵۹۳ منظومهٔ عشقی اساطیری ونوس و آدونیس (به انگلیسی: Venus and Adonis) و در سال پس از آن نیز اثر برجسته تر تاراج لاکریس (به انگلیسی: The Rape of Lucrese) را به حامی خود اشراف زادهٔ ساوت همپتون اهدا کرد.[۱] و تا ۱۵۹۷ وی کامکار شد خانه‌ای نو در استراتفورد خریداری کند و اینک او می‌توانست خود را جنتلمن بنامد.

فرانسیس میرس (به انگلیسی: Francis Meres) در پالادیس تامیا: خزانه هوش (۱۵۹۸) در رابطه با شکسپیر می‌گوید: «همانطور که پلاتوس و سنکا (به انگلیسی: Plautus and Seneca) بهترین برای کمدی و تراژدی در میان لاتین هستند شکسپیر فاخرترین آنها از هر دو گونه در روی صحنه است (گردآوری :‌ انجمن ناجی)»

با دو چکامه‌ای که شکسپیر در سال‌های ۱۵۹۳ و ۱۵۹۴ به چاپ رساند اشعار او زودتر از نمایش‌هایش چاپ شدند. همینطور باید گفت که بیشتر غزل‌های وی باید در این سال‌ها نوشته شده باشند و نمایش‌های او پس از سال ۱۵۹۴ نمایان شده‌اند و او به طور کلی هر دو سال یکی را ارئه نمود که هریک شامل سرود و آهنگ‌هایی بسیار زیبایی می‌شدند.

نمایش‌های ابتدایی شکسپیر شامل: هنری چهارم، تیتوس آندرونیکس، رویای شب نیمهٔ تابستان، بازرگان ونیزی و ریچار دوم می‌شود که همگی در میانه و اواخر دهه ۱۵۹۰ تاریخ گذاری شده‌اند.

همینطور بعضی از تراژدی‌های مشهور او که در اوایل دهه ۱۶۰۰ نگاشته شده‌اند شامل: اتلو، شاه لیر و مکبث می‌شوند. در حدود سال ۱۶۱۰ شکسپیر به استراتفورد برای استراحت برمی‌گردد و با وجود آن به نوشتن ادامه می‌دهد که دورهٔ رمان و کمدی-تراتژدی او به حساب می‌آید مانند: طوفان، هنری هشتم، سیمبلاین و داستان زمستان. در مورد غزلیات او می‌توان گفت که نخستین بار در سال ۱۶۰۹ به چاپ رسیدند.
مرگ

ویلیام شکسپیر در روز ۲۳ آوریل ۱۶۱۶ میلادی در پنجاه و دوسالگی درگذشت. جسدش را دو روز بعد در کلیسای مقدس ترینیتی به خاک سپردند. او حتی قطعه‌ای ادبی نیز برای روی سنگ قبر خود گفته که بر آن حک شده‌است:

تو را به مسیح از کندن خاکی که اینجا را دربرگرفته دست بدار!

خجسته باد آنکه این خاک را فروگذارد، و نفرین بر آنکه استخوان‌هایم بردارد!

او در حالی مُرد که به سال ۱۶۱۶ هیچ نسخهٔ جمع‌آوری شده‌ای از آثارش وجود نداشت، و بعضی از آنها در نسخه‌هایی مستقل چاپ شده بودند که همان‌ها هم بدون نظارت و ویرایش او بود. در سال ۱۶۲۳ دو تن از اعضای هیئت شکسپیر، جان همینگز و هنری کاندل، نسخه جامع و ویراسته‌ای از نمایش نامه‌هایش را به چاپ رساندند که فِرست فولیو (به انگلیسی: First Folio) نام گرفت.
مهم‌ترین آثار

    اُتللو
    مکبث
    هملت
    ژولیوس سزار
    رومئو و ژولیت
    شاه لیر
    تاجر ونیزی
    رویای شب نیمه تابستان
    هنری ششم
    دو نجیب‌زاده ورونایی
    تایتوس آندرانیکوس
    کینگ جان
    هنری چهارم
    کمدی اشتباهات
    هیاهوی بسیار برای هیچ
    هنری پنجم
    تروئیلوس و کریسدا
    آنتونیوس و کلئوپاترا
    تیمون آتنی
    پریکلس
    کوریولانوس
    حکایت زمستان
    هنری هشتم
    رام کردن زن سرکش
    خوش است آنچه هست پایانش خوش
    تلاش بیهوده عشق
    طوفان

اشعار غنایی شکسپیر نیز از شاهکارهای شعر و ادبیات انگلیسی است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) از آن جمله می‌توان به منظومه‌های زیر اشاره کرد:

    مجموعه غزلیات شکسپیر
    ونوس و آدونیس
    زائر پرشور

منابع

سعیدپور، سعید. از شکسپیر تا الیوت. تهران: کتاب آمه، ۱۳۸۹.

بخش بزرگان انجمن ناجی
http://najiforum.ir/forum-172.html

 
زندگی نامه ویلیام شکسپیر
در اوایل قرن شانزدهم میلادی در دهکده ای نزدیک شهر استرتفورد در ایالت واریک انگلستان زارعی موسوم به ریچارد شکسپیر زندگی می کرد. یکی از پسران او به نام "جان" در حدود سال 1551 به شهر استرتفورد آمد و در آنجا به شغل پوست فروشی پرداخت و "ماری آردن" دختر یک کشاورز ثروتمند را به همسری برگزید . ماری در 26 آوریل 1564 پسری به دنیا آورد و نامش را "ویلیام" گذاشت. این کودک به تدریج پسری فعال ، شوخ و شیطان شد ، به مدرسه رفت و مقداری لاتین و یونانی فرا گرفت . ولی به علت کسادی شغل پدرش ناچار شد برای امرار معاش، مدرسه را ترک کند و شغلی برای خود برگزیند . برخی می گویند اول شاگرد قصاب شد و چون از دوران نوجوانی به قدری به ادبیات دلبستگی داشت که معاصرین او نقل کرده اند ، در موقع کشتن گوساله خطابه می سرود و شعر می گفت.

در سال 1582 موقعی که هجده ساله بود ، دلباخته دختری بیست و پنج ساله به نام "آن هثوی" از دهکده مجاور شد و با یکدیگر عروسی کردند و به زودی صاحب سه فرزند شدند . از آن زمان زندگی پر حادثه شکسپیر آغاز شد و به قدری تحت تأثیر هنرپیشگان و هنر نمایی آنان قرار گرفت که تنها به لندن رفت تا موفقیت بیشتری کسب کند و بعداً بتواند زندگی مرفه تری برای خانواده خود فراهم نماید.

پس از ورود به لندن به سراغ تماشاخانه های مختلف رفت و در آنجا به حفاظت اسبهای مشتریان مشغول شد ولی کم کم به درون تماشاخانه راه یافت و به تصحیح نمایشنامه های ناتمام پرداخت و کمی بعد روی صحنه تئاتر آمد و نقشهایی را ایفا کرد . بعدا وظایف دیگر پشت صحنه را به عهده گرفت . این تجارب گرانبها برای او بسیار مورد استفاده واقع شد و چنان با مهارت کارهایش را پیگیری کرد که حسادت هم قطاران را برانگیخت.

در آن دوره هنرپیشگی و نمایشنامه نویسی حرفه ای محترم و محبوب تلقی نمی شد و طبقه متوسط که تحت تأثیر تلقینات مذهبی قرار داشتند ، آن را مخالف شئون خویش می دانستند . تنها طبقه اعیان و طبقات فقیر بودند که به نمایش و تماشاخانه علاقه نشان می دادند.

در آن زمان بود که شکسپیر قطعات منظومی سرود که باعث شهرت او شد و در سال 1594 دو نمایش کمدی در حضور ملکه الیزابت اول در قصر گوینویچ بازی کرد و در 1597 اولین کمدی خود را به نام "تقلای بی فایده عشق" در حضور ملکه نمایش داد و از آن به بعد نمایشنامه های او مرتباً تحت حمایت ملکه به صحنه تئاتر می آمد.

الیزابت در سال 1603 زندگی را بدرود گفت، ولی تغییر خاندان سلطنتی باعث تغییر رویه ای نسبت به شکسپیر نشد . جیمز اول به شکسپیر و بازیگرانش اجازه رسمی برای نمایش اعطا کرد . نمایشنامه های او در تماشاخانه "گلوب" که در ساحل جنوبی رود تیمز قرار داشت ، بازی می شد. بهترین نمایشنامه های شکسپیر درهمین تماشاخانه گلوب به اجرا درآمد . هرشب شمار زیادی از زنان و مردان آن روزگار به این تماشاخانه می آمدند تا شاهد اجرای آثار شکسپیر توسط گروه پر آوازه " لرد چیمبرلین" باشند . اهتزاز پرچمی بر بام این تماشاخانه نشان آن بود که تا لحظاتی دیگر اجرای نمایش آغاز خواهد شد . در تمام این سالها خود شکسپیر با تلاشی خستگی ناپذیر - چه در مقام نویسنده و چه به عنوان بازیگر- کار می کرد . این گروه، علاوه بر آثار شکسپیر، نمایشنامه هایی از سایر نویسندگان و از جمله آثار "کریستوفر مارلو" ی گمشده و نویسنده نو پای دیگر به نام "جن جانسن" را نیز به اجرا در می آورند ، اما احتمالا آثار استاد "ویلیام شکسپیر" بود که بیشترین تعداد تماشاگران را به آن تماشاخانه می کشید.

این تماشاخانه به صورت مربع مستطیل دو طبقه ای ساخته شده بود ، که مسقف بود ولی خود صحنه از اطراف دیواری نداشت و تقریباً در وسط به صورت سکویی ساخته شده بود و به ساختمان دو طبقه ای منتهی می گشت که از قسمت فوقانی آن اغلب به جای ایوان استفاده می شد.

شکسپیر بزودی موفقیت مادی و معنوی به دست آورد و سرانجام در مالکیت تماشاخانه سهیم شد. این تماشاخانه در سال 1613 در ضمن بازی نمایشنامه "هانری هشتم" سوخت و سال بعد بار دیگر افتتاح شد ، که آن زمان دیگر شکسپیر حضور نداشت ، چون با ثروت سرشار خود به شهر خویش برگشته بود . احتمالا شکسپیر در سال 1610 یعنی در 46 سالگی دست از کار کشید و به استرتفرد بازگشت ، تا درآنجا از هیاهوی زندگی در شهر لندن دور باشد . چرا که حالا دیگر کم و بیش آنچه را که در همه آن سالها در جستجویش بود به دست آورده بود. نمایش نامه هایی که در این دوره از زندگیش نوشته " زمستان" و " توفان" هستند که اولین بار در سال 1611 به اجرا در آمدند.
در آوریل سال 1616 شکسپیر چشم از جهان بست و گنجینه بی نظیر ادبی خود را برای هموطنان خود و تمام مردم دنیا بجا گذاشت . آرمگاه او در کلیسای شهر استرتفورد قرار دارد و خانه مسکونی او با وضع اولیه خود همیشه زیارتگاه علاقمندان به ادبیات بوده و هر سال در آن شهر جشنی به یاد این مرد بزرگ برپا می گردد.


مجموعه آثار
با توجه به تعداد نمایشنامه هایی که هر ساله از شکسپیر به صحنه می آمد ، می توان این طور نتیجه گرفت که او آنها را بسیار سریع می نوشته است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) مثلا گفته شده او فقط دو هفته وقت صرف نوشتن نمایشنامه "زنان سر خوش وینزر" (که در سال 1601 اجرا شد) کرده است . البته این بسیار هیجان آور است که شکسپیر را در حالتی شبیه به آنچه در این نقاشی می بینیم ، در ذهن مجسم می کنیم، که تنها با تخیلات و الهامات خود در یک اتاق زیر شیروانی کوچک نشسته است و با شتاب چیز می نویسد، اما واقعیت غیر از این بود. آن طور که گفته می شود شکسپیر بیشتر نمایشنامه هایش را دراتاق کوچکی در انتهای ساختمان تماشاخانه می نوشته است . به احتمال زیاد شکل فشرده ای از نمایشنامه را از طرح داستان گرفته تا شخصیتها و سایر عناصر نمایشی، با شتاب به روی کاغذ می آورده... بعد آن را کمی می پرورانده و در پایان، زمانی که بازیگرها خود را با نقشهای نمایشی انطباق می دادند ، شکل نهایی آن را تنظیم می کرده است (گردآوری :‌ انجمن ناجی)
طرحهای شکسپیر اغلب چیز تازه ای نیستند . در حقیقت او این قصه را از خود خلق نمی کرده، بلکه آنها را از منابع مختلفی مثل تاریخ، افسانه های قدیمی و غیره بر می گرفته است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) یکی از منابع آثار شکسپیر کتابی بوده به نام "شرح وقایع انگلستان، اسکاتلند و ایرلند" اثر "هالینشد" شکسپیر قصه های بسیاری از نمایشنامه خود را از جمله: "هانری پنجم"، "ریچارد سوم" و "لیر شاه" را از همین کتاب گرفت.

ازدیگر آثاری که از نمایشنامه های شکسپیر به جا مانده است می توان به : هملت
، شب دوازدهم، اتللو، هانری چهارم، هانری پنجم، هانری ششم، تاجر ونیزی، ریچارد دوم، آنطور که تو بخواهی، رومئو و ژولیت، مکبث، توفان، تلاش بی ثمر عشق ... اشاره کرد.

نمایشنامه رومئو و ژولیت در پنج پرده و بیست و سه صحنه تنظیم شده و اگر نمایشنامه تیتوس اندرونیکوس را به حساب نیاوریم ؛ اولین نمایشنامه غم انگیز شکسپیر محسوب می شود . تاریخ قطعی تحریر آن معلوم نیست و بین سالهای 1591 و 1595 نوشته شده ، ولی سبک تحریر و نوع مطالب و قراین دیگر نشان می دهد ، که قاعدتاً بایستی مربوط به سال 1595 باشد.

هملت بزرگ ترین نمایشنامه تمامی اعصار است . هملت بر تارک ادبیات نمایشی جهان خوش می درخشد. دارای نقاط اوج، جلوه ها و لحظات بسیار کمیک است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) می توان بارها و بارها سطری از آن را خواند و هر بار به کشفی تازه نایل شد . می توان تا دنیا ، دنیاست آن را به روی صحنه آورد و باز به عمق اسرار آن نرسید . انسان خود را در آن گم می کند ، گاه به بن بست می رسد، گاه لحظاتی سرشار از خوشی و لذت می آفریند و گاه انسان را به اعماق نومیدی می کشاند . بازی در این نقش، انسان را با تمام ذهن و روحش درگیر خود می کند و او را در خود فرو می برد.
ویلیام شکسپیر

http://najiforum.ir/thread-23214.html
من وقت را هدر دادم و اکنون اوست که مرا هدر می­دهد.ویلیام شکسپیر
 
ای جسارت! دوست من باش.ویلیام شکسپیر
 
دوستی نعمت گرانبهائی است ،خوشبختی رادوبرابر می کندوبه بدبختی تخفیف میدهد. ویلیام شکسپیر
 
اگر كسی را دوست داری رهایش كن سوی تو برگشت از آن توست و اگر برنگشت از اول برای تو نبوده . ویلیام شکسپیر
 
از بزرگی نترس؛ بعضی بزرگ زاده می­شوند، برخی بزرگی را به دست می­آورند و بعضی بزرگی را به دامانشان می­اندازند. ویلیام شکسپیر
 
آه که دروغ چه چهره زیبایی دارد. ویلیام شکسپیر
 
به  لب­هایت خوار و خفیف کردن نیاموز که برای بوسیدن آفریده شده­اند. ویلیام شکسپیر
 
خدا به تو یک صورت داده است و تو از آن صورت دیگری ساخته ای. ویلیام شکسپیر
 
صورت شما كتابیست كه مردم می توانند از آن چیز های عجیب بخوانند. ویلیام شکسپیر
 
به عمقت برو، در بزن و بپرس قلبت چه می­داند. ویلیام شکسپیر
 
اگر کلمات نایاب شوند، به­ندرت بیهوده مصرف می­شوند. ویلیام شکسپیر
 
با خنده و شادی، بگذار چین و چروک­های پیری از راه برسند. ویلیام شکسپیر
 
چقدر بدبختند آنان که صبر و شکیبایی ندارند؛ مگر نه آن است که زخم ذره ذره التیام می­یابد. ویلیام شکسپیر
 
ترسو قبل از مرگش بارها می­میرد؛ دلیر فقط یک بار طعم آن را می­چشد.ویلیام شکسپیر
 
عجیب است که گوش بشر در مقابل نصیحت کر شود ولی نسبت به چاپلوسی شنوا . ویلیام شکسپیر
 
موطن آدمی را در هیچ نقشه جغرافیای نشانی نمی توان یافت، موطن آدمی در قلب همه کسانی است که دوستش دارند! ویلیام شکسپیر
 
چرخ فلک، قایق­هایی را به حرکت در می­آورد که پارو آنها را به حرکت درنیاورده است (گردآوری :‌ انجمن ناجی)ویلیام شکسپیر
 
زندگی داستانی است که یک ابله تعریف می­کند؛ پر از غوغا و هیاهو اما نامفهوم.ویلیام شکسپیر
 
زندگی کمدی است برای کسی که فکر می کند و تراژدی است برای کسی که احساس می کند. ویلیام شکسپیر
 
اگر غبطه خوردن به عزت و شرافت گناه است پس من مجرم­ترین روح زمینم.  ویلیام شکسپیر 
 
چیزی نداشته باشی؛ چیزی برای از دست دادن نداری. ویلیام شکسپیر
 
ظن و گمان همیشه در کمین ذهن گناه­آلود است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) ویلیام شکسپیر
 
جهنم خالی است چون همه دیوها اینجا هستند. ویلیام شکسپیر
 
مگر پرتو شمع تا کجا می­رسد؛ مرگ خوب هم در این دنیای حرف نشنو همین قدر می­درخشد. ویلیام شکسپیر
 
من در قید خوشنودی تو، با جوابی که می­دهم، نیستم. ویلیام شکسپیر
 
اگر انجام دادن، به اندازه دانستن نیک از بد آسان بود، نمازخانه­ها کلیسا بودند و کلبه درویشان قصر پادشاهان. ویلیام شکسپیر
 
اگر توانستی با نگاه به بذرهای زمان بگویی کدام جوانه می­زند و کدام نمی­زند، بعد با من حرف بزن. ویلیام شکسپیر
 
نه خوب است و نه بد؛ فکر ماست که از آن خوب یا بد می­سازد. ویلیام شکسپیر
 
زندگی به اندازه یک داستان تکراری که گوش گنگ مرد خواب­آلود را می­آزارد خسته­کننده است (گردآوری :‌ انجمن ناجی)ویلیام شکسپیر
 
مثل امواج که به سوی ماسه­های ساحل شتابانند لحظات ماست که برای رسیدن به پایان بی­قرارند. ویلیام شکسپیر
 
ای خدا، ای خدا! تا کی اسیر پلیدی [ناشی از] دروغ بمانیم. ویلیام شکسپیر
 
عشق جوانتر از آن است که بداند وجدان چیست. ویلیام شکسپیر
 
دختران هیچ نمی­خواهند جز شوهر و وقتی به دست آوردند همه چیز می­خواهند. ویلیام شکسپیر
 
هر که سرگیجه دارد فکر می­کند دنیا دور خودش می­چرخد. ویلیام شکسپیر
[تصویر:  najiforum_Shakespeare.jpg]
آدم­ها پنجره را به روی طلوع خورشید می­بندند. ویلیام شکسپیر
 
غرورم با ثروتم از دست رفت. ویلیام شکسپیر
 
چه غم شیرینی است جدایی. ویلیام شکسپیر
 
شیطان برای رسیدن به مقصودش به کتاب آسمانی هم استناد می­کند. ویلیام شکسپیر
 
گوش­هایت را به همه بسپار اما صدایت را به عده­ای معدود. ویلیام شکسپیر
 
به افکارت زبان نده. ویلیام شکسپیر
 
ظرف که خالی باشد صدای بیشتری دارد. ویلیام شکسپیر
 
دوران طلایی پیش روست نه پشت سر. ویلیام شکسپیر
 
اگر اشکی داری آماده شو تا آن را فرو بریزی. ویلیام شکسپیر
 
دیوانه، عاشق و شاعر از یک قماشند: هر سه اهل خیال. ویلیام شکسپیر
 
محتوای جاه­طلبی به­مثابه سایه رؤیاست (گردآوری :‌ انجمن ناجی) ویلیام شکسپیر
[تصویر:  najiforum_Shakespeare.jpg]
هنوز هنری خلق نشده که افکار را از روی صورت بازسازی کند.ویلیام شکسپیر
 
هر کس باید با شکیبایی نتیجه رفتارش را تحمل کند.ویلیام شکسپیر
 
وزن دشمن را بیشتر از آنچه به نظر می­آید حساب کن. ویلیام شکسپیر
 
سه ساعت زودتر بهتر از یک دقیقه دیرتر. ویلیام شکسپیر
 
برای آن که کار درست بزرگی انجام بدهی، اشتباه کوچک مرتکب شو. ویلیام شکسپیر
 
آن که تاج بر سر دارد، بی­قرار سر بر بالین ­گذارد .ویلیام شکسپیر
 
محکوم زمانیم و زمان محکوم گذشتن. ویلیام شکسپیر
 
هر آنچه گذشت مقدمه است (گردآوری :‌ انجمن ناجی)ویلیام شکسپیر
 
وقتی پدر به پسر چیزی می­دهد هر دو می­خندند؛ وقتی پسر به پدر چیزی می­دهد هر دو می­گریند. ویلیام شکسپیر
 
وقتی غم می­آید، فقط با یک مأمور مخفی نمی­آید بلکه با چند لشکر از راه می­رسد.ویلیام شکسپیر
 
آهسته و عاقلانه! آنان که تند می­دوند سکندری می­خورند.ویلیام شکسپیر
[تصویر:  najiforum_Shakespeare.jpg]
زاده شدن همچون ربوده شدن است، که بعد از آن به عنوان برده فروخته می­شوی. ویلیام شکسپیر
 
یه رفیق تو دربار بهتر از دهشاهی تو کیف جیبیه. ویلیام شکسپیر
 
یه احمق فکر می­کنه عاقله اما یه عاقل می­دونه که احمقه.ویلیام شکسپیر
 
خوبی زیادی هم بد از آب درمیاد. ویلیام شکسپیر
 
بهتره احمق با حضور ذهن باشی تا با حضور ذهن احمق.ویلیام شکسپیر
 
آدم تبهکار می‌رود ولی شرش بعد از او می‌ماند. ویلیام شکسپیر
 
آن کس که جرأت انجام کارهای شایسته دارد، انسان است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) ویلیام شکسپیر
 
آن کس که مال مرا بدزدد، چیز بی ارزشی را ربوده‌است، اما آن‌که نام نیک مرا برباید، جزئی از وجود مرا می‌برد که او را غنی نمی‌کند اما در واقع مرا حقیر می‌سازد. ویلیام شکسپیر
[تصویر:  najiforum_Shakespeare.jpg]
آیا می‌دانید که انسان چیست؟ آیا نسب و زیبایی و خوش‌اندامی و سخن‌گویی و مردانگی و دانشوری و بزرگ‌منشی و فضیلت و جوانی و کرم و چیزهای دیگر از این قبیل، نمک و چاشنی یک انسان نیستند؟ ویلیام شکسپیر
 
از دست دادن امیدی پوچ و آرزویی محال، خود موفقیت و پیشرفت بزرگی است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) ویلیام شکسپیر
 
اگر در این جهان از دست و زبان مردم در آسایش باشیم، برگ درختان، غرش آبشار و زمزمه جویبار هریک به زبانی دیگر با ما سخن خواهند گفت. ویلیام شکسپیر
 
اگر دوازده پسر داشتم و همه را به طور یکسان دوست می‌داشتم و یازده پسرم را در راه میهن قربانی می‌کردم، بهتر از این بود که یکی پس از دیگری در بستر خواب بمیرند. ویلیام شکسپیر
 
امان از وقتی که مردم، دزد عقل را به گلوی خود بریزند، منظور از دزد عقل، مشروبات الکلی است، واقعأ که هیچ عاقلی این کار را نمی‌کند. ویلیام شکسپیر
تصویر: images/smilies/heart.gif
اندیشه‌ها، رؤیاها، آه‌ها، آرزوها و اشک‌ها از ملازمان جدایی‌ناپذیر عشق می‌باشند. ویلیام شکسپیر
 
ای فتنه و فساد، تو چه زود در اندیشه مردان نومید رخنه می‌کنی. ویلیام شکسپیر
 
بدی‌های ما در دنیا به یادگار می‌ماند و خوبی هایمان همراه با ما به گور می‌رود. ویلیام شکسپیر
 
بذله‌گویی برازنده‌ترین لباسی است که در یک مجلس می‌توان پوشید. ویلیام شکسپیر
 
برای دشمنانت کوره را آنقدر داغ مکن که حرارتش خودت را نیز بسوزاند. ویلیام شکسپیر
 
برای لذت بردن کافیست اندکی احمق باشی. ویلیام شکسپیر
 
به دست آور آنچه را که نمی‌توانی فراموشش کنی و فراموش کن آنچه را که نمی‌توانی بدست آوری. ویلیام شکسپیر
 
تردیدهای ما خائنینی هستند که با نصایح خود، ما را از حمله به دشمن باز می‌دارند، درحالی که تصمیمی راسخ و حمله‌ای به موقع می‌تواند فتح و پیروزی را نصیب ما سازد. ویلیام شکسپیر
تصویر: images/smilies/heart.gif
تملق خوراک ابلهان است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) ویلیام شکسپیر
 
جایی‌که تخم محبت کاشته شود، شادمانی می‌روید. ویلیام شکسپیر
 
جوانی و پیری با یک دیگر قابل مقایسه نیستند. جوانی مایه نشاط و سعادت است و پیری موجب فلاکت و حسرت. جوانی نیمروز زندگانی است و پیری شبانگاه ظلمانی. جوانی دوره خودنمایی و شجاعت است و پیری روزگار ترس و مذلت، جوان چون آهوی وحشی با نشاط و غرور در وادی زنگی می‌دود و پیر چون مردی لنگ آهسته و با هزار زحمت ، قدم برمی‌دارد. ویلیام شکسپیر
 
جوانی جرعه‌ای است فرح‌انگیز ولی حیف که به پیری آمیخته‌ است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) ویلیام شکسپیر
 
چراغ کوچکی در شب، تاریکی را می‌شکافد و به اطراف نور می‌دهد، کار خوب اگرچه کوچک و ناچیز باشد در نظر من کوچک و ناچیز نیست. ویلیام شکسپیر
 
در سرتاسر اعمال بشر، جزر و مدی موجود است که اگر آدمی در مجرای آن واقع شود، به ساحل سعادت می‌رسد وگرنه سراسر عمر وی در گودال‌های بدبختی و فلاکت سپری خواهد شد. ویلیام شکسپیر
 
در سینه خود شراره‌ای آسمانی دارم که نامش وجدان است (گردآوری :‌ انجمن ناجی)ویلیام شکسپیر
 
دشمنان بسیاری دارید که نمی‌دانند چرا دشمن شما هستند ولی همچون سگ های ولگرد هنگامی که رفقایشان بانگ بردارند، آنها نیز پارس می‌کنند. ویلیام شکسپیر
 
دنیا مانند یک تماشاخانه‌است، هرکس رل خود را بازی می‌کند و سپس مخفی می‌شود.ویلیام شکسپیر
 
دوستی نعمت گرانبهایی است، خوشبختی را دوبرابر می‌کند و از بدبختی می‌کاهد. ویلیام شکسپیر
 
دنیا، سراسر صحنه بازی است و همه بازی‌گران آن به نوبت می‌آیند و می‌روند . نقش خود را به دیگری می‌سپارند. ویلیام شکسپیر
 
دیدن و حس کردن، وجودداشتن است، زندگی در اندیشه‌است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) ویلیام شکسپیر
 
دیوانه خودش را عاقل می‌پندارد و عاقل هم می‌داند که دیوانه‌ای بیش نیست. ویلیام شکسپیر
 
زنبور هرچقدر باشد،گل از آن بیشتر است؛ دل‌های ماتم زده هر اندازه باشند، قلب‌های شاد زیادترند. ویلیام شکسپیر
 
زندگی از تار و پود خوب و بد بافته شده‌است، فضیلت ما وقتی می‌تواند بر خود ببالد که از خطاهای ما شلاق نخورد و جنایت‌های ما وقتی نومید می‌شود که مورد ستایش فضیلت‌های ما قرار نگیرد. ویلیام شکسپیر
 
سعادتمند کسی است که به مشکلات و مصایب زندگی لبخند زند. ویلیام شکسپیر
 
شادمانی در خانه‌ای است که مهر و محبت در آن مسکن دارد. ویلیام شکسپیر
 
شخص عاقل و هشیار به هرجا قدم بگذارد، سعادت و فراغت بال همراه اوست زیرا در جهان بجز خوبی وزیبایی  چیزی نمی‌بیند. ویلیام شکسپیر
 
عشق غالبأ یک‌نوع عذاب است، اما محروم بودن از آن مرگ است! ویلیام شکسپیر
 
عقل و هوش خود را با خوشی و نشاط دمساز کن تا هزاران آسیب از میان برود و عمرت دراز شود. ویلیام شکسپیر
 
علامت و نشان حقیقی اصالت و علو شأن، نوازش و ترحم آمیخته با شادمانی و گشاده‌رویی است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) ویلیام شکسپیر
 
کاری که وظیفه و صمیمیت در آن دخالت دارد، خلل‌پذیر نیست. ویلیام شکسپیر
 
کسانی که دنیا را از دست می‌دهند آن را با فکر و وسواس می‌خرند. ویلیام شکسپیر
 
کشنده تر از نیش مار ، بچه حق‌ناشناس است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) ویلیام شکسپیر
 
کینه پنهان نمی‌ماند. ویلیام شکسپیر
 
گذشت زمان هرچه از موهای مردم می‌کاهد، به خرد آن‌ها میفزاید. ویلیام شکسپیر
 
گربه ما وقت تولد از آن رو است که به صحنه بزرگ جنون و حماقت وارد شده‌ایم. ویلیام شکسپیر
 
مردی که دردرون خویش موسیقی ندارد و نداهای خوش و دلنشین او را تحت تأثیر قرار نمی‌دهد، برای خیانت، توطئه و غارتگری مناسب می‌باشد و هیچ کس نباید به او اعتماد کند. ویلیام شکسپیر
 
مسکنت در کوی هنرمندان و رنجبران راه ندارد و شادمانی در خانواده‌ای است که مهربانی در آن جا حکومت می‌کند. ویلیام شکسپیر
 
مصائب خود را مانند لباستان با کمال بی‌اعتنایی تحمل کنید. ویلیام شکسپیر
 
من از خوشبختی‌های این جهان بهره‌مند گردیده‌ام زیرا در زندگی عاشق شده‌ام. ویلیام شکسپیر
 
من همیشه میل دارم از اشخاص نجیب پیروی کرده و از آنان چیز بیاموزم. ویلیام شکسپیر
 
موفقیت هائی که نصیب بشر شده عمومأ در سایه تحمل و بردباری بوده‌است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) ویلیام شکسپیر
 
می‌دانیم که چیستیم اما نمی‌دانیم که چه می‌شویم. ویلیام شکسپیر
 
وجود ما به منزلهٔ باغی است که ارادهٔ ما باغبان آن است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) ویلیام شکسپیر
 
وقتی ناراحتی بزرگی پیش آید، رنج و غم‌های دیرین از یاد می‌رود. ویلیام شکسپیر
 
هر اندازه گناهی بزرگ کهنه شود و به حال اختفا باقی بماند سرانجام هنگام مرگ یا بروز خطر، چون فرصت کشف آن فرارسد، به صورت موحشی زهر خود را برجان آدمی می‌ریزد. ویلیام شکسپیر
 
هر چه را که دوست داری بدست آور وگرنه مجبور می‌شوی هر چه را که بدست می‌آوردی دوست داشته باشی.ویلیام شکسپیر
 
هرکس فقیر و قانع باشد ثروتمند است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) ویلیام شکسپیر
 
همیشه حرف حق را بدون بیم بیان کن و شیطان را خجل ساز. ویلیام شکسپیر
 
همیشه کار کنید و بکوشید تا جامه افتخار و عظمت را بپوشید، همیشه در نظر داشته باشید که افتخارات تازه‌ای به دست آورید زیرا افتخارات گذشته همچون شمشیری است که زنگ زده و از رونق افتاده باشد . ویلیام شکسپیر
[تصویر:  najiforum_Shakespeare.jpg]
هیچ چیز ، بد یا خوب نیست، فقط نیروی اندیشه بدی و خوبی و سعادت و شقاوت را می‌آفریند. ویلیام شکسپیر
 
یقینأ رفتار حکیمانه یا وضع جاهلانه همچون بیماری از شخصی به شخص دیگر سرایت می‌کند، پس لازم است که انسان‌ها مواظب انتخاب معاشران خود باشند. ویلیام شکسپیر
 
اگر تمام شب را بخاطر از دست دادن خورشید  گربه کنی لذت دیدن ستاره‌ها را از دست خواهی داد. ویلیام شکسپیر
 
داشتن علم بهتر از داشتن ثروت است ولی نداشتن ثروت بدتر از نداشتن علم است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) ویلیام شکسپیر
 
در دریای پرتلاطم زندگی همیشه موجی را می توان یافت که اگر با آن حرکت کنید شما را به ساحل خوشبختی می رساند. ویلیام شکسپیر
 
به خدا سوگند که خروارها فریب خوردگی بهتر از یک جو بدگمانی است! ویلیام شکسپیر
 
احمق ها هیچ گاه کمتر از عهد کنونی محبوبیت نداشتنه اند ، چون خردمندان به جای آنان خودنمایی میکنند و نمیدانند از عقل خود چگونه بهره ببرند زیرا رفتارشان تؤام با تقلید است .ویلیام شکسپیر
 
من تو را همچون خوابی در خاطر دارم،خوابی زیبا هنگامی که چون پادشاهی می خوابم و وقتی بیدار می شوم تو را در بر ندارم . ویلیام شکسپیر
ویلیام شکسیر
http://najiforum.ir/thread-23214.html
لینک مرجع