انجمن علمی عمومی ناجی

نسخه‌ی کامل: داستان کوتاه مناره کج یا درسی برای جلوگیری از حرف در آوردن
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
لنگر به بخش داستان های آموزنده 
http://najiforum.ir/forum-811.html


داستان کوتاه مناره کج
روایت شده است در حدود 600 سال پیش بهترین معماران ایرانی مشغول ساخت  مسجدی عظیم در اصفهان بودند …
در روزهای پایانی اتمام بنای مسجد و چند روز مانده به افتتاح مسجد کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام می دادند
پیرزنی از آنجا رد میشد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت : فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه !
کارگرها خندیدند و گفتند نه مادر جان این مناره را بهترین معماران ایران ساخته اند …
اما معمار تا این حرف را شنید سریع گفت : چوب بیاورید ! کارگر بیاورید!
چوب را به مناره تکیه بدهید و فشار بدهید…
فششششششااااررر دهید دارد صاف می شود …
در حال فشار روی مناره مدام از پیرزن میپرسید : مادر ببنید درست شد؟
مدتی طول کشید تا پیرزن گفت : بله الان درست شد دیگر فشار ندهید !!!
پیرزن بخاطر اینکه حرفش را قبول کردند تشکر کرد و دعایی کرد و رفت …
کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را از معمار با تجربه پرسیدند ؟
معمار گفت : اگر این پیرزن راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت می کرد و شایعه پا می گرفت
این مناره تا ابد کج می ماند و دیگر نمی توانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم
این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم !
لینک مرجع