انجمن علمی عمومی ناجی

نسخه‌ی کامل: چرا اسلام؟
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
 
چرا اسلام؟
http://najiforum.ir/forum-44.html
چرا اسلام
در مقاله قبل به ضرورت دين در زندگی انسان اشاره کرديم و بيان شد که دين به عنوان تعيين کننده بهترين علت ها برای استنتاج بهترين معلول ها برای بشريت کاربرد دارد. اما حالا به اين مطلب می رسيم که چرا از بين اديان بايد «اسلام» را انتخاب کنيم؟ مگر دين به عنوان کلی آن در تمام مواردش به انسان برای رسيدن به کمالات او کمک نمی کند؟، پس چرا ما «اسلام» را ناسخ اديان می دانيم؟ در اين بين اگر کسی با وجود اسلام عزيز، به سراغ ديگر اديان رفت، چه مشکلی برای او و انتخاب پيش رويش وجود دارد؟ اينها سؤالاتی است که در اين دو مقاله قصد پاسخگوئی به آنها را دارم.

 
آنچه دين مبين اسلام عهده دار تحقق آن است جايگاهی است که با رساندن بشريت به آن جايگاه، ادعای کامل ترين دين بودن را دارد. اما آيا کمال انسانی به چيست؟ اين سؤال کليشه ای را اين طور پاسخ می دهم: رسيدن به حدّ و مرزی که تمام حيثيات وجودی عالَم امکان در انسان موجود شود و منشأ تمام خيرهای عالَم گردد. درست است، اين همان مقامی است که بعد از خالق متعال، تنها برازنده جانشين او در افاضه وجود به ديگر مخلوقات کردن است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) تنها انسان است که استعداد تبديل شدن به چنين موجودی را دارد. او می تواند به گونه ای باشد که تمام مخلوقات را تغيير دهد، رشد دهد و خلاصه تکوين را به دست بگيرد. اگر در بين اديان مختلف نظر کنيم، می يابيم که اکثر مردم کسانی را به عنوان ربّ (پروردگار) خود انتخاب کرده اند که در جهان هستی منشأ يکی از حوادث خارق عادت بوده اند ولو در حدّ داستان ها و افسانه ها! مثلا بت پرستان معتقدند که بتان، واسطه بين انسان و خالق جهان هستی هستند، و يا مسيحيان معتقدند که عيسی پيامبر (علی نبيّنا و آله و عليه السّلام) زنده کننده مردگان است و تغيير دهنده در تکوين است (مثلا می توانست آب را به شراب تبديل کند) و... پس اين اصلی است که وجود آن را اهل تمام اديان پذيرفته اند.

ولی نکته اينجاست که در هيچ دين و آئينی اولاً ادعائی که اسلام دارد موجود نيست، چرا که هيچ دينی به جز اسلام قائل نيست که کامل ترين انسان ها تنها به دست او و تحت فرامين او ساخته می شوند، و ثانياً از نظر عقلی اين جايگاه تنها اختصاص بهاسلام دارد! توضيح آنکه اگر قبول کنيم تمام اديان بشريت از طرف خداوند متعال به انسان ها رسيده است -که البته اين مطلب مردود است و بسياری از اديان موجود منافات با کمالات خدای حکيم دارد و اصل استناد آنها به خالق هستی، همان نقص اوست و هيچگاه چنين خدای مدبِّر حکيمی دينی را برای توجه به خودش معرفی نمی کند که در آن دين تعليم نقص خدا به بندگان باشد- و همه در واقع منسوب به او باشند، بر همين خدای حکيم لازم است که با توجه به افزايش استعدادات آدمی در فهم و قبول معانی بلندتر نسبت به روزگار قبلشان، دينی را مناسب با سطح فهم و درک آنها و به مراتب پيشرفته تر از قبل برای آنها بفرستد. يعنی همان طور که معتقديم بشريت در طول روزگار متمادی هميشه رو به رشد بوده است و در حال ترقّی، به تناسب اين ارتقای قابليّات او، اعتقادات او نيز بايد کامل تر و عالی تر شود. در همين موضوع نقش اسلام به خوبی روشن می شود، چرا که اولاً از نظر دستوراتی که در اسلام مشاهده می شود، تمام دستورات کمالی و خير اديان ديگر در آن به نحو کامل تر و بهتر موجود است –و اين مسئله ای است که دانشمندان و علمای ديگر اديان نيز به آن معترفند- و ثانياً در هيچ کجای آن دستوری منافی با کمالات انسانی ديده نمی شود –چنان که بالعکس، در ديگر اديان، به حدّی از اعتقادات خرافی و دستورات مذموم وجود دارد که سياستمداران جامعه های مختلف بعضا نسبت به وجود چنين احکامی در بين دين خود اعتراض می کنند!- و ثالثا اديان قبلی نيز به محقق شدن چنين دينی خبر داده اند و متن کتب الهی آنها بوده است و رابعا به عنوان آخرين دين رسمی و کلی الهی شناخته شده و قبول شده است (گردآوری :‌ انجمن ناجی)

به هر حال آنچه ما در مورد اسلام مشاهده می کنيم و نه تنها ما، بلکه تمام متفکرين غرب و شرق به آن مُذعن هستند، رسيدن به کمالی است که هيچ دينی تا به امروز متکفّل رساندن انسان ها به آن حد نشده است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) اين را نيز متذکر شوم که در هيچ دينی تا به امروز، بعد از پيامبر آن دين و جانشين رسمی او، کسانی پيدا نشده اند که در عمل، به اوج کمالات انسانی رسيده باشند، جز عالمان و عارفانی که در پرتو دين مقدس اسلام به اين درجه رسيده اند که با مراجعه به کتب مفصل اخلاقی و تاريخی، نمونه های بسيار آن يافت می شود.
چرا اسلام؟

 سؤال بعدی که در مقاله قبل به آن اشاره شد، معنای ناسخيّت اسلام و عدم قبول تمسّک به ديگر اديان با وجود اسلام عزيز است (گردآوری :‌ انجمن ناجی)از بيان قبلی روشن می شود که معنای ناسخيّت اسلام در مورد ديگر اديان چيست؟ وقتی لازم باشد افراد انسانی در پرتو دستورات يک دين، موفّق شوند به اوج کمالات خود و به تعبيری به خدای خود برسند، و از طرفی هم هر کس در هر زمانی متولد می شود، بايد دستوراتی به او داده شود که به مقتضای استعدادات او باشد، به خوبی اين قاعده روشن می شود که: هر جا حکمت خدای متعال اقتضا کرد که با پيشرفت استعداد انسان ها، دستوراتی را متناسب با آنها برايشان بفرستد، اگر اين افراد با وجود چنين دستورات به روزی بخواهند به دستورات قبلی و علی القاعده از درجه پايين تر هرچند که درست باشند، عمل کند، اين کار مخالف با حکمت فرستادن دستورات جديد است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) البته معتقديم خدای متعال، تا قبل از اسلام اديان مختلف را هر چند عمل کردن به آنها باعث رسيدن به درجات کمالی در انسان ها می شد ليکن هر دين و پيغمبری را برای يک منطقه خاص و يا يک قوم خاص و رهايی از دست ستمگران و گردن کشان و نيز پيروزی آن دين و اهل آن دين بر طاغيان آنها فرستاده است ولی اين در مورداسلام متفاوت بوده و به عنوان يک دين جهانی فرستاده شده که در قران کريم به اين مطلب و اين ادعا اذعان شده است (گردآوری :‌ انجمن ناجی)

 و در نتيجه بديهی است که با وجود قوانين کامل تر، قوانين قبلی مردود و از درجه نقصانی برخوردار است و طبيعتا اگر کسی بخواهد به آنها متمسک شود، عين بی عدالتی و ناحق است چرا که خود را با وجود شرايط تمسک به قانون برتر، در قانون ضعيف تر محصور کرده است (گردآوری :‌ انجمن ناجی) البته اين نکته را تذکر می دهم که اين بدين معنی نيست که دستورات قبلی از ابتدا ناقص بوده اند، بلکه اين نقصان نسبی است يعنی با وجود قوانين کامل تر، قوانين قبلی ناقص خواهد بود و طبيعتا وقتی بخواهيم بهترين نتيجه را از يک دين بگيريم، عمل به قوانين ضعيف تر، همان کنار گذاشتن برنامه تکامل انسان است، چون بالفرض هم که به طور کامل به قوانين قبلی عمل شود، باز هم اين قوانين، درصدی از کمالات را دارا نيستند و به همين اندازه انسان به خود ظلم کرده است و خود را محروم ساخته است، حال آنکه عرض شد، مقام خلافت و جانشينی خدای متعال بايد عاری از هرگونه ظلم باشد، عمداً يا سهواً. از اين بيانان به خوبی روشن است که با وجود دين مقدس و منور اسلام، هيچ معنايی برای تمسک به ديگر اديان وجود ندارد. البته در همين دين نيز، کج روان و مُغرضين دسيسه هايی داشته اند و اعتقادات غلطی را که زاييده کفر و عدم ايمان خود است به آن اسناد داده اند که بايد با تفحص و تدقق عالی، از گرفتاری در دام آن مکاتب غير حقه که همگی مخالف با مکتب عالی تشيّع و به تعبيری همان «اسلام حقيقی» است، اجتناب گردد.

http://najiforum.ir/thread-22986.html
لینک مرجع