انجمن علمی عمومی ناجی

نسخه‌ی کامل: درد و دل با خدا
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
[تصویر:  najiforum_3_1b223.jpg]گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم راکه پر از دغدغه یدیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم آرام برایت بگویم و بگریم، در آن
لحظات شانه های تو کجا بود؟
 گفت: عزیزتر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی که در تمام لحظات بودنت برمن تکیه کرده بودی،من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی،من همچونعاشقی که به معشوق خویش می نگرد،با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودمگفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟گفت: عزیزتر از هر چه هست،اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آیدعروج می کند،اشکهایت به من رسید و من یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از جنس نور باشیو از حوالی آسمان چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه شاد بودگفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟گفت: بارها صدایت کردم،آرام گفتم: از این راه نرو که به جایی نمی رسی،توهرگز گوش نکردیو آن سنگ بزرگ فریادبلند من بود که عزیزتر از هر چه هست از این راه نرو که به ناکجاآبادهم نخواهی رسید
گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟
گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،بارهاگل برایت فرستادم، کلامی نگفتی،می خواستم برایم بگویی و حرف بزنی.آخر تو بنده ی منبودی چاره ای نبود جز نزول درد که تنها اینگونه شدتو صدایم کردی گفتم: پس چرا همان بار
اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟
گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگرخدای تو را نشنوم،توباز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر،من می دانستم تو بعد از علاج درد برخدا گفتن اصرار نمی کنی وگرنه همان بار اول شفایت می دادم.گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمتگفت: عزیزتر از هر چه هست من دوست تر دارمت
Heart انجمن ناجی Heart 



لینک مرجع